شمارهٔ ۵۶ - در مدح قاضی شاه ملا گوید
منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال
دیده ما دید عین عید را بر سر هلال
مردم چشمم ز مژگان دراز انگشت وار
مینماید از نشاط اکنون بیکدیگر هلال
تا بر آید بر فلک قندیل ماه بدر باز
حلقه زرین نمود از گنبد اخضر هلال
چون قضا می بست آیین نوعروس عیدرا
یار زر کرد در دستش پی زیور هلال
از شفق خونش بر او افتاد چرخ سرنگون
وز برای دفع خونش میزند نشتر هلال
مردمان را خواست پر روید از شادی آن
چونکه سیمرغ فلک بنمود از شهپر هلال
ساغر اندر کشتی می زد فلک تا پر کند
می نماید از شفق زانروز لب ساغر هلال
شیشه زر میکند ایینه اسکندری
می نهد از نو دگر آیین اسکندر هلال
نو مسلمانیست پنداری مه نو کز شفق
خلعت قاضی اسلامش بود در بر هلال
شاه ملا آن سپهر دین که گاه لطف او
از کواکب دامن خود کرده پرگوهر هلال
آن بلند اختر که بهر سیرش از روی شرف
مینهد بر توسن افلاک زین زر هلال
منشی گردون نشان حکم او انشا چو کرد
همچو نون بنهاد بر پای نشانش سر هلال
گشت شاه ملک دین و بر سرش از روی قدر
تا بسازد ماه چتری میدهد چنبر هلال
اب فلک قدر آفتابی زان ز لطف و قهر تو
گه هلال آمد مه و گاهی مه انور هلال
قامتش چون خادمان خم شد بخان همتت
بسکه زرین کاسه ها برهم کشد اختر هال
گرچه بنمود از ضعیفی استخوان پهلویش
چار پهلو میشود از نعمتت دیگر هلال
از برای گردن اسبت بدفع چشم زخم
ناخن شیر از شفق میکرد اندرز هلال
میل نخجیرت اگر باشد پی طوق شکست
عقد زنجیر ثریا بسته گردد بر هلال
هر شبی از مرگ بد خواهت چو طوق فاخته
می نشاند چرخ تا گردن بخاکستر هلال
تا ببزمت عطر سوزند از کواکب هر شبی
شد شفق از گرم مهری آتش مجمر هلال
کامکارا، این غزل بشنو ز بس کز فکر او
سر بخود بردم فرو گشت این تن لاغر هلال
طاق ابروی تو ایمه دیده است از گوشه یی
زان همی اید ببام آسمان دیگر هلال
همچو ابرویت که شد ماه ترا در خور هلال
کم کشد بر برگ گل از مشک صورتگر هلال
نیست بی دشنام تو ما را از آن ابرو گذر
بی دعایی نگذرد هرکس که بیند در هلال
گر بخون افتاده بینی قامت خم گشته ام
دور نبود کز شفق پیدا شود در خور هلال
گفت اهلی وصف ابرویت چنان کن چرخ پیر
موی او از رشک این معنی است بر پیکر هلال
کامکارا از تو گر دارم امیدی دور نیست
زانکه میگردد مه تابان ز فیض خود هلال
تا بود خورشید شمع مجلس روشندلان
تا نهد زرین قدح بر طاق این منظر هلال
دولت جاه تو خواهد بود روز افزون مدام
کاین زمانت ماه بختست ای هنر پرور هلال
شمارهٔ ۵۵ - در مدح قاضی القضاه رکن الدین مسعود گوید: در خاک و خونم از غم چون لاله داغ بردلشمارهٔ ۵۷ - در موعظه گوید: ایدل گدایی از کرم کار ساز کن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال
دیده ما دید عین عید را بر سر هلال
هوش مصنوعی: شکرگزاری خداوند که هلالی در آسمان به ما نشان داد و ما چهره زیبای عید را بر فراز آن هلال مشاهده کردیم.
مردم چشمم ز مژگان دراز انگشت وار
مینماید از نشاط اکنون بیکدیگر هلال
هوش مصنوعی: مردم چشمانم با مژگان بلند خود مانند انگشتی به دیگران اشاره میکند و اکنون به خاطر شادی، از یکدیگر به صورت هلال دیده میشوند.
تا بر آید بر فلک قندیل ماه بدر باز
حلقه زرین نمود از گنبد اخضر هلال
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه کامل از آسمان بالا میآید، یک حلقه طلایی از گنبد سبز رنگ میدرخشد.
چون قضا می بست آیین نوعروس عیدرا
یار زر کرد در دستش پی زیور هلال
هوش مصنوعی: وقتی قضا سرنوشت عید را مشخص کرد، معشوق با زیبایی و زرق و برق، زیورآلات هلالی را در دستش گرفت.
از شفق خونش بر او افتاد چرخ سرنگون
وز برای دفع خونش میزند نشتر هلال
هوش مصنوعی: چرخ یک حس ناامیدی و غم را به تصویر میکشد که از خون شفق بر زمین میافتد. برای جلوگیری از این خونریزی، هلال ماه به مانند یک نشتر عمل میکند و به او کمک میکند. این تصویر بیانگر تضاد بین زیبایی و درد است و نشاندهنده تلاش برای مهار یا کنترل یک وضعیت بحرانی است.
مردمان را خواست پر روید از شادی آن
چونکه سیمرغ فلک بنمود از شهپر هلال
هوش مصنوعی: مردم را شاداب و سرزنده میخواهد، به دلیل آنکه سیمرغ آسمان را در بالای هلالِ ماه نشان داده است.
ساغر اندر کشتی می زد فلک تا پر کند
می نماید از شفق زانروز لب ساغر هلال
هوش مصنوعی: در آسمان، ظرفی که شراب نگه دارد، در حال حرکت است تا آن را از سرخی آسمان پر کند. به همین دلیل، در روزی خاص، لبهٔ ظرف مانند هلال ماه به نظر میرسد.
شیشه زر میکند ایینه اسکندری
می نهد از نو دگر آیین اسکندر هلال
هوش مصنوعی: شیشهای که از طلا ساخته شده است، به مانند آیینهای از اسکندر، دوباره به شکل و قالبی جدید در آمده و نمای جدیدی از اسکندر را نشان میدهد.
نو مسلمانیست پنداری مه نو کز شفق
خلعت قاضی اسلامش بود در بر هلال
هوش مصنوعی: شخصی که تازه مسلمانی را آغاز کرده، مانند ماه نو به نظر میرسد که از افق سر برآورده و لباس قاضی اسلامی را بر تن دارد.
شاه ملا آن سپهر دین که گاه لطف او
از کواکب دامن خود کرده پرگوهر هلال
هوش مصنوعی: در این بیت، فردی به توصیف یک شخصیت مهم دینی میپردازد که مانند آسمان است و در دل خود زیباییها و نعمتهای فراوانی دارد. این شخصیت به قدری با شکوه و با معرفت است که لطف و محبت او همچون درخشش ستارهها بر زندگی افراد تأثیر میگذارد. در واقع، اشاره به بزرگی و مقام والای این فرد دارد که میتواند دلیلی برای امید و نور در زندگی دیگران باشد.
آن بلند اختر که بهر سیرش از روی شرف
مینهد بر توسن افلاک زین زر هلال
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی از یک ستاره یا سیاره درخشان سخن میگوید که بهخاطر عظمت و مقامش، بر اسب آسمانها سوار میشود. این ستاره مانند هلالی طلایی است که نورش را بر زمین میافشاند. این تصویر نشاندهندهی شکوه و زیبایی آسمان و اجرام آسمانی است.
منشی گردون نشان حکم او انشا چو کرد
همچو نون بنهاد بر پای نشانش سر هلال
هوش مصنوعی: فرشتهای که بر آسمانها نشاندهندهی ارادهی اوست، وقتی که فرمانش را صادر میکند، مانند نان به شکلی درست و منظم روی زمین قرار میگیرد و نشانهاش شبیه به هلال ماه میشود.
گشت شاه ملک دین و بر سرش از روی قدر
تا بسازد ماه چتری میدهد چنبر هلال
هوش مصنوعی: شاه، فرمانروای دین، با توفیق و تقدیر، به ساختن چتری به شکل هلال ماه میپردازد تا بر سرش سایهافکن باشد.
اب فلک قدر آفتابی زان ز لطف و قهر تو
گه هلال آمد مه و گاهی مه انور هلال
هوش مصنوعی: از عشق و قدرت تو، آسمان به شکلی زیبا در میآید؛ گاهی ماه به شکل هلال نمایان میشود و گاهی نیز نور خاصی از خود ساطع میکند.
قامتش چون خادمان خم شد بخان همتت
بسکه زرین کاسه ها برهم کشد اختر هال
هوش مصنوعی: قد او به قد خادمان خم شده است، به خاطر عزمت و تلاش تو که به اندازهای طلا و نقره جمع میآوری که ستارهها را هم به چالش میکشد.
گرچه بنمود از ضعیفی استخوان پهلویش
چار پهلو میشود از نعمتت دیگر هلال
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه به خاطر ضعفش، استخوان پهلویش به شکل چهار پهلو درآمده، از نعمت تو، دوباره به حالت هلالی و زیبا درمیآید.
از برای گردن اسبت بدفع چشم زخم
ناخن شیر از شفق میکرد اندرز هلال
هوش مصنوعی: برای محافظت از گردن اسب تو، هلال در شفق به تو نصیحت میکند که چگونه از چشم زخم و آسیب دیدن با ناخن شیر جلوگیری کنی.
میل نخجیرت اگر باشد پی طوق شکست
عقد زنجیر ثریا بسته گردد بر هلال
هوش مصنوعی: اگر رغبت و علاقهات به شکار باریکهای از آفرینش باشد، پس باید بدان که پیمانها و محدودیتهایی که بر تو تحمیل شده، همچون زنجیری ناپیدا، به تو فشار میآورد و بر قمر آسمان چنگ میزند.
هر شبی از مرگ بد خواهت چو طوق فاخته
می نشاند چرخ تا گردن بخاکستر هلال
هوش مصنوعی: هر شب، زمانی که به یاد دشمن خود میافتی، همچون طوقی بر گردن قمر مینشیند و چرخ زمان او را به سمت خاکستر تقدیر میکشاند.
تا ببزمت عطر سوزند از کواکب هر شبی
شد شفق از گرم مهری آتش مجمر هلال
هوش مصنوعی: هر شب عطر دلپذیری از ستارهها خود را به آتش درمیآورد و درخشش افق، نتیجه گرمای محبت است که از آتش هلال ماه نشأت میگیرد.
کامکارا، این غزل بشنو ز بس کز فکر او
سر بخود بردم فرو گشت این تن لاغر هلال
هوش مصنوعی: ای کامکارا، این شعر را بشنو، چون به خاطر او، تمام فکر و ذهنم را مشغول کردهام و باعث شده این بدن لاغرم فروافتد و خرد شود.
طاق ابروی تو ایمه دیده است از گوشه یی
زان همی اید ببام آسمان دیگر هلال
هوش مصنوعی: به خاطر ابروهای قوسدار تو، ستارهها به سمت آسمان دیگر میخرامند و این زیبایی چون هلال ماه در آسمان میدرخشد.
همچو ابرویت که شد ماه ترا در خور هلال
کم کشد بر برگ گل از مشک صورتگر هلال
هوش مصنوعی: چشمهای تو مثل هلال ماه زیباست و چقدر با عظمت و دلربا به نظر میرسد. همچنان که هلال ماه بر روی گلبرگهای خوشبو و زیبا جا دارد، ابروی تو هم زیبایی خاصی به چهرهات میبخشد.
نیست بی دشنام تو ما را از آن ابرو گذر
بی دعایی نگذرد هرکس که بیند در هلال
هوش مصنوعی: بیدردسر و بیچالش نمیتوان به زیباییها و دستاوردهای بزرگ رسید. برای اینکه کسی بالاتر از دیگران دیده شود، نیاز به توصیه و دعا دارد.
گر بخون افتاده بینی قامت خم گشته ام
دور نبود کز شفق پیدا شود در خور هلال
هوش مصنوعی: اگر ببینی که بدنم به خون آغشته شده و کمرم خمیده است، دور از ذهن نیست که دوباره صبحی از افق سر برآورد و هلال ماه نمایان شود.
گفت اهلی وصف ابرویت چنان کن چرخ پیر
موی او از رشک این معنی است بر پیکر هلال
هوش مصنوعی: اهلی از زیبایی ابروهای تو سخن گفته و میگوید که حتی چرخ کهنسال آسمان از حسادت به این زیبایی، موهایش را به حالت هلال درآورده است.
کامکارا از تو گر دارم امیدی دور نیست
زانکه میگردد مه تابان ز فیض خود هلال
هوش مصنوعی: اگر از تو امیدی داشته باشم، دور نیست که این امید به حقیقت بپیوندد؛ چرا که ماه درخشان به لطف خود، هلالی نو را به وجود میآورد.
تا بود خورشید شمع مجلس روشندلان
تا نهد زرین قدح بر طاق این منظر هلال
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید در آسمان است و روشنایی بخش مجالس روشندلان است، باید جام زرینی را بر روی این صحنه زیبای هلال قرار داد.
دولت جاه تو خواهد بود روز افزون مدام
کاین زمانت ماه بختست ای هنر پرور هلال
هوش مصنوعی: شکوه و مقام تو روز به روز بیشتر خواهد شد، زیرا اکنون زمان خوش شانسی و بخت توست، ای کسی که هنر را پرورش میدهی و همچون هلال در اوج زیبایی هستی.