شمارهٔ ۵۳ - در مدح شاه اخی بیک گوید
باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل
برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل
صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن
چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل
گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد
میکند بلبل ترنم تا شود بیدار گل
خرده یی داروی بیهوشی است در جام شراب
تا رباید هوش بلبل را، زهی عیار گل
بارها از سینه اش افتد ز بس کز خار خار
میزند ناخن چو من بر سینه افگار گل
دید بلبل زخم خونین بر گل و از مهر سوخت
تا بخاکستر کند آن زخم را تیمار گل
بشکند یا قوت زرد و لعل تر باد صبا
تا کند معجون درد بلبل افکار گل
بلبل از خون جگر پرورد گلبن را بمهر
وین دمش از خون گواهی داد بر رخسار گل
هر زخم زر غنچه کز باد بهارش داد دست
برشکست و کرد بهر شهریار ایثار گل
بلبل از بال گشوده کرد موسیقار ساز
وز هوادف میزند در پای موسیقار گل
برگ گل آیینه اقبال مرغ عاشق است
غافل است از آه بلبل هرکه دارد خوار گل
صبحدم میخواند بلبل این غزل بر شاخسار
جامه را صدپاره کرد از ذوق این گفتار گل
ای تنت در نازکی نسرین و پیشش خار گل
نخل قدت شمع سبز و آتشین رخسار گل
بیر خت گر در چمن از بهر گل چیدن روم
زان چمن ناید بدستم غیر زخم خار گل
بسکه بازت پای در خون دل عاشق زده
هست نقش پای او بر بهله بلغار گل
شاه اخی بیک آفتاب دین و دولت کز شرف
خار راهش هست در چشم اولوالابصار گل
گر وزد بر طبله عطار باد لطف او
غنچه های خشک گردد در کف عطار گل
زنگ خورده تیغی ار ابش دهد از خون خصم
آورد چون شاخ سبز آن تیغ پر زنگار گل
بسکه از رشگ شمیم خلق او می میخورد
در دلش خون بسته همچون نافه تاتار گل
قصر گردون سای او را جام روزن آفتاب
گلشنش را چوب دراز طوبی و مسمار گل
تا دهان در ذکر دست درفشان او گشود
هر سحر دارد دهان پر لولو شهوار گل
ای ترا در سر ز جام حیدر کرار می
در کفت از آب روی احمد مختار گل
پیش تیر همتت همچون نشان کاغذی
دارد آماج فلک از انجم سیار گل
مینویسد بهر حفظت هیکلی زاسمای حق
زد بسرخی زان جهت صد دور در طومار گل
حامی دینی و از و همت پی اخفای نتن
عطر دارد در دهانچون مردم خمار گل
راستی را بایدش مانند خیری صد زبان
تا تواند کرد ذکر خلق تو تکرار گل
وقت گلگشت بجای پرنیان باد صبا
افکند در زیر پای توسن رهوار گل
نیست بی وجهی که گل مرغان بفریاد آورد
مطربان از بهر بزمت میکنند تکرار گل
گر وزد برمار گنج از گلشن لطفت نسیم
سنبل پیچان شود آن مار و جای مار گل
کلک من از خون دل هرگه نویسد نامه یی
بلبل خوش نغمه گویا هست در منقار گل
سرورا، گستاخیم هم از امید عفو تست
ورنه میدانم که کس نفروخت در گلزار گل
چون نویسد کلک اهلی مدح تو شاید اگر
آرد اوراق زر افشان بهر این اشعار گل
شعرم از معنی رنگین نخل گل بربسته است
ورنه هرگز گلبنی را نبود اینمقدار گل
میکنم ختم سخن ترسم که روتابی ازو
زانکه بی حرمت شود هرجا که شد بسیار گل
تا بود باغ فلک مرغ سحر خیزش ز مهر
وز کواکب باز آرد بر در و دیوار گل
گلبن عمرت بود تا هر سحر از آفتاب
آورد چون غنچه بیرون گنبد دوار گل
شمارهٔ ۵۲ - درمدح سعد الدین اسعد گوید: نمود بار دگر قامت خمیده هلالشمارهٔ ۵۴ - در مدح شیخ نجم الدین مسعود گوید: الله الله مگر اینواقعه خواب است و خیال
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل
برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل
هوش مصنوعی: زمان شادی فرارسیده است و بلبل به باغ گل آمده تا بار دیگر رایحهی خوش گلها را به ارمغان آورد.
صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن
چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل
هوش مصنوعی: در صبح زود، بلبل که دلش پر از غم است، در گلزار آواز میخواند. وقتی غنچهها شکوفا میشوند و گلها را نشان میدهند، بلبل نیز شادی میکند.
گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد
میکند بلبل ترنم تا شود بیدار گل
هوش مصنوعی: درون پرده شب، گل در خواب ناز است و صبح که میرسد، بلبل آواز میخواند تا گل بیدار شود.
خرده یی داروی بیهوشی است در جام شراب
تا رباید هوش بلبل را، زهی عیار گل
هوش مصنوعی: مقداری از داروی بیهوشی در جام شراب وجود دارد که میتواند هوش بلبل را برباید. آری، این نعمت گل بسیار شگفتانگیز است.
بارها از سینه اش افتد ز بس کز خار خار
میزند ناخن چو من بر سینه افگار گل
هوش مصنوعی: او بارها از دلش میافتد و دلش پر از درد میشود، زیرا همچون ناخن که بر روی سینه گل زخم میزند، به خاطر رنجهای محبت عمیقاً آزار میبیند.
دید بلبل زخم خونین بر گل و از مهر سوخت
تا بخاکستر کند آن زخم را تیمار گل
هوش مصنوعی: بلبل متوجه زخم عمیق و خونین گل شده و از عشق و محبت خود به گل، میخواهد آن زخم را نرم کند و بهبود ببخشد تا درد و رنجش کاهش یابد.
بشکند یا قوت زرد و لعل تر باد صبا
تا کند معجون درد بلبل افکار گل
هوش مصنوعی: اگر رنگ زرد و قرمز بشکند، هوای ملایم بهاری باید بیاید تا ترکیب درد بلبل را به گل تبدیل کند.
بلبل از خون جگر پرورد گلبن را بمهر
وین دمش از خون گواهی داد بر رخسار گل
هوش مصنوعی: بلبل با جانکاهی خود گلها را پرورش داده و به آنها عشق و محبت میبخشد و اکنون، صدای او که از دلتنگی و رنجش ناشی میشود، گواهی بر زیبایی و شادابی گلهاست.
هر زخم زر غنچه کز باد بهارش داد دست
برشکست و کرد بهر شهریار ایثار گل
هوش مصنوعی: هر زخمی که بر این گل پایدار وارد آمد، مانند زخم بر دل بهار است. این زخم، در حقیقت موجب قربانی شدنش در برابر شهریار گلها میشود.
بلبل از بال گشوده کرد موسیقار ساز
وز هوادف میزند در پای موسیقار گل
هوش مصنوعی: بلبل با بالهای باز، برای موسیقیدان نغمه میسراید و از عشق و شوق، در زیر پای او، گل میروید.
برگ گل آیینه اقبال مرغ عاشق است
غافل است از آه بلبل هرکه دارد خوار گل
هوش مصنوعی: برگ گل نشاندهنده خوششانسی و فرصتهای خوب برای عاشق است، اما کسی که به زیباییهای آن توجه نمیکند، از غم و اندوه بلبل بیخبراست. کسانی که گل را نادیده میگیرند، خود را در محرومیت قرار میدهند.
صبحدم میخواند بلبل این غزل بر شاخسار
جامه را صدپاره کرد از ذوق این گفتار گل
هوش مصنوعی: در سپیدهدم، بلبل با شوق این شعر را بر روی شاخه درخت میخواند و از خوشحالی این صحبتها، گل را از هم دیگر میتراشد و پارهپاره میکند.
ای تنت در نازکی نسرین و پیشش خار گل
نخل قدت شمع سبز و آتشین رخسار گل
هوش مصنوعی: تو مانند گل نسرین در لطافت هستی و در مقایسه با تو، خار درخت نخل به چشم نمیآید. قدت همچون شمعی سبز و زیباست و چهرهات همچون گلی آتشین و درخشان است.
بیر خت گر در چمن از بهر گل چیدن روم
زان چمن ناید بدستم غیر زخم خار گل
هوش مصنوعی: اگر به باغ بروم تا گلی بچینم، از آن باغ جز زخمهای خاری که روی دستم میآید، چیزی برایم نخواهد بود.
بسکه بازت پای در خون دل عاشق زده
هست نقش پای او بر بهله بلغار گل
هوش مصنوعی: به خاطر عشقی که به تو دارم، به قدری دلم خون شده که رد پای تو بر گلهای بهله بلغار نقش بسته است.
شاه اخی بیک آفتاب دین و دولت کز شرف
خار راهش هست در چشم اولوالابصار گل
هوش مصنوعی: شاهی که مانند خورشید است و در دین و حکومتش بینظیر است، که از مقام والایش به گونهای میدرخشد که برای چشمان با بصیرت، همچون گلی درخشان است.
گر وزد بر طبله عطار باد لطف او
غنچه های خشک گردد در کف عطار گل
هوش مصنوعی: اگر نسیم رحمت خداوند بر چمک عطار بوزد، گلهای خشک به لطافت و زیبایی تبدیل میشوند.
زنگ خورده تیغی ار ابش دهد از خون خصم
آورد چون شاخ سبز آن تیغ پر زنگار گل
هوش مصنوعی: اگر شمشیری زنگزده از خون دشمن تر شود، مانند شاخهای سبز که بر آن گلهای زیبا بروید، خواهد بود.
بسکه از رشگ شمیم خلق او می میخورد
در دلش خون بسته همچون نافه تاتار گل
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت دیگران به زیبایی او، دلش مانند گلی که در قفس کیفیتی خاص دارد، پر از درد و رنج شده است.
قصر گردون سای او را جام روزن آفتاب
گلشنش را چوب دراز طوبی و مسمار گل
هوش مصنوعی: قصر آسمان بر او سایه افکنده و روزن آن مانند جامی است که نور آفتاب را وارد میکند. گلشن او با درخت بلند طوبی و میخهای گل زینت بخشیده شده است.
تا دهان در ذکر دست درفشان او گشود
هر سحر دارد دهان پر لولو شهوار گل
هوش مصنوعی: هر صبح که انسان در ذکر و یاد محبوبش زبان میگشاید، دهانش پر از زیباییها و نعمتهای دلفریب میشود.
ای ترا در سر ز جام حیدر کرار می
در کفت از آب روی احمد مختار گل
هوش مصنوعی: ای کسی که در سرِ تو از جام حیدر (علی) شراب میریزد، در دستان تو از آب روی احمد مختار (محمد) گلی موجود است.
پیش تیر همتت همچون نشان کاغذی
دارد آماج فلک از انجم سیار گل
هوش مصنوعی: تلاش و ارادهات مانند نشانهای کاغذی در برابر تیر است، زیرا آسمان به سوی تو و هدفهای بلندت مانند ستارههای درخشان در حرکت است.
مینویسد بهر حفظت هیکلی زاسمای حق
زد بسرخی زان جهت صد دور در طومار گل
هوش مصنوعی: برای حفظ وجود تو، هیکلی نوشته شده است که با اسمهای الهی مزین شده و رنگ سرخ آن به همین دلیل است که صد بار در طومار گل گردآوری شده است.
حامی دینی و از و همت پی اخفای نتن
عطر دارد در دهانچون مردم خمار گل
هوش مصنوعی: حامی دین و کسی که برای هدف خود تلاش میکند، مانند گلی است که عطرش در دهان مردم میماند و آنها را شگفتزده میکند. مثل کسی که خمار و مست از زیبایی گل است.
راستی را بایدش مانند خیری صد زبان
تا تواند کرد ذکر خلق تو تکرار گل
هوش مصنوعی: انسان باید به خوبی و راستی، در کلام و عمل خود، آنقدر به این موضوع بپردازد که وصف زیبایی و خوبیهای تو همچون گل، در زبانهای مختلف و از دهانهای چندین نفر بیان شود.
وقت گلگشت بجای پرنیان باد صبا
افکند در زیر پای توسن رهوار گل
هوش مصنوعی: در زمان گردش و تفریح، به جای اینکه زیر پای اسب خوشبختت پرنیان بیندازند، نسیم صبحگاهی گلهای زیبا را در زیر پایش پخش میکند.
نیست بی وجهی که گل مرغان بفریاد آورد
مطربان از بهر بزمت میکنند تکرار گل
هوش مصنوعی: گلها به خاطر زیبایی و جذابیتشان، مرغان را به فریاد وا میدارند. مطربان نیز برای برپایی جشن و سرور، مرتباً درباره گل صحبت میکنند و آن را به نمایش میگذارند.
گر وزد برمار گنج از گلشن لطفت نسیم
سنبل پیچان شود آن مار و جای مار گل
هوش مصنوعی: اگر در باغ لطفت نسیم خوشبویی بوزد، آن مار هم که متعلّق به آنجا است، به گلها تبدیل میشود و در حقیقت جایش را به زیبایی و خوشبوئی میدهد.
کلک من از خون دل هرگه نویسد نامه یی
بلبل خوش نغمه گویا هست در منقار گل
هوش مصنوعی: قلم من با درد و رنج عواطف عمیق، هر بار که مینویسد، نامهای زیبا و دلنشین است. بلبل با صدای دلانگیز خود، جذابیت خاصی دارد که در پروانه گل نمایان است.
سرورا، گستاخیم هم از امید عفو تست
ورنه میدانم که کس نفروخت در گلزار گل
هوش مصنوعی: ای سرور، ما جرات کردهایم که به امید بخشش تو نزدیم، وگرنه میدانم که در این گلزار کسی را نمیتوان یافت که تماشاچی باشد.
چون نویسد کلک اهلی مدح تو شاید اگر
آرد اوراق زر افشان بهر این اشعار گل
هوش مصنوعی: زمانی که قلم خوشنویس در ستایش تو بنویسد، شاید اگر ورقهای زرین برای این اشعار گل درآورد.
شعرم از معنی رنگین نخل گل بربسته است
ورنه هرگز گلبنی را نبود اینمقدار گل
هوش مصنوعی: شعری که مینویسم از زیبایی و جلوه نخل و گل بهرهمند است، وگرنه هیچ باغی به اندازهای که در اینجا نمایان است، پر از گل نیست.
میکنم ختم سخن ترسم که روتابی ازو
زانکه بی حرمت شود هرجا که شد بسیار گل
هوش مصنوعی: من سخن را به پایان میرسانم، زیرا میترسم که از آن چیزی بگویم که سبب بیاحترامی شود، هر جا که گلها زیاد باشند.
تا بود باغ فلک مرغ سحر خیزش ز مهر
وز کواکب باز آرد بر در و دیوار گل
هوش مصنوعی: تا زمانی که باغ آسمان وجود دارد، پرنده صبحگاهی از عشق و ستارهها، گلهایی را بر در و دیوار میآورد.
گلبن عمرت بود تا هر سحر از آفتاب
آورد چون غنچه بیرون گنبد دوار گل
هوش مصنوعی: زندگیات مانند باغی است که هر روز صبح از نور خورشید گلهای جدیدی را مانند غنچهها به بیرون میفرستد.