گنجور

شمارهٔ ۵۱ - مدح سید شریف

ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ
کاهسته باش تا نخورد شیشه ات بسنگ
روی زمین ز تیغ تو آن موج خون زند
کز موج لرزه در تن بحر افتد از نهنگ
سید شریف ایکه کمر بسته تر است
از تاج مهر عار وز تخت سپهر ننگ
خورشید در سپهر بلرزد چو عکس از آب
گر در کف تو تیغ بجنبد بعزم جنگ
طفلی که حسن بخت نزادش به بندگیت
نیل سعادتش نکشد چرخ نیل رنگ
روشن شود بصیقل تیغت چو آفتاب
گر زنگ کفر از در چین است تا فرنگ
جایی که آفتاب شدت زین زر سزاست
گر کهکشان کنند مرصع دوال تنگ
از شرم زنگ پیک تو پر پنبه میکند
پیک صبا چو غنچه زرین دهان زنگ
این معجزیست تیغ ترا کو بدشمنان
بخشد طراز جامه لعل از تن پلنگ
جاییکه خاک زر کند اکسیر لطف تو
کان را چه میکنند چه حاجت بدنگ دنگ
سرخ است از نشانه عدل تو پای کبک
بس کو بخون باز فرو برده است چنگ
بازت بفاخته نگه خشم از آن گرفت
کز بیضه سر برون نکند جز بپای لنگ
بر دشمن بداختر تو شوره زار باد
گلزار آسمان که النگ است در النگ
در راست بازیست قضا با ضمیر تو
با فهم چون تویی نتوان بافت ریوورنگ
دعوی خصم با چو تویی خنده آورد
کان مستی غرور بود از خیال تنگ
خط خط کنی هژبر چو ببر از لسان تیغ
گل گل ز زخم تیغ کنی شیر چون پلنگ
باز این غزل شنو که پی استماع آن
خاموش گشت زهره و از کف نهاد چنگ
ای صورتت ز آینه دل ز دوده زنگ
رنگ از رخ عقیق به دریوزه کرده رنگ
شاه بتان بصورت و معنی تویی که عقل
در معنیت چو صورت دیوار مانده دنگ
جاییکه سر و قد تو خیزد عجب مدار
گرد زمین فرو شود از شرم خود خدنگ
ای خونبها، بود که به قتلم شوی سوار
دامان ناز برزده با صدهزار سنگ
خطت نشان فتنه دور قمر دهد
زان رو که گرد کعبه برآمد سپاه زنگ
کی میشکست بتکده آزری خلیل
گر صورتی بشکل تو میساخت شوخ و شنگ
بگشا زبان که باز گشاید حدیث تو
کار شکر اگر چه فرو بسته است تنگ
اهلی که پای عقل بوصف تو لنگ یافت
زد دست بر دعا چو گدایان به عذر لنگ
تا در شکارگاه فلک مه رود چو باز
باز ارد از هلال بسر شهپر کلنگ
بادا درنگ مرغ سعادت بنام تو
چندانکه هست طایر افالک را درنگ

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ
کاهسته باش تا نخورد شیشه ات بسنگ
هوش مصنوعی: ایستاده است نرمی و آرامیش را بر چرخ نیلی رنگ حفظ کن تا مبادا شیشه‌ات به سنگ برخورد کند.
روی زمین ز تیغ تو آن موج خون زند
کز موج لرزه در تن بحر افتد از نهنگ
هوش مصنوعی: بر روی زمین به خاطر شمشیر تو، خون مانند موجی به راه می‌افتد و این موج به حدی لرزه ایجاد می‌کند که دریا از نهنگ به لرزه درمی‌آید.
سید شریف ایکه کمر بسته تر است
از تاج مهر عار وز تخت سپهر ننگ
هوش مصنوعی: سید شریف در تلاش است تا با اراده و قدرت بیشتری از چرخش دنیا و مشکلات آن عبور کند و بر آنها فائق بیاید. او می‌خواهد نشان دهد که اراده و عزمش از هر ننگ و عیبی در زندگی برتر است.
خورشید در سپهر بلرزد چو عکس از آب
گر در کف تو تیغ بجنبد بعزم جنگ
هوش مصنوعی: وقتی خورشید در آسمان به لرزه درآید، مانند اینکه تصویری از آن روی آب حرکت کند، اگر در دست تو شمشیری باشد که بخواهد به سوی جنگ تلو تلو بخورد.
طفلی که حسن بخت نزادش به بندگیت
نیل سعادتش نکشد چرخ نیل رنگ
هوش مصنوعی: کودکی که در سرنوشتش خوشبختی نصیبش نشود، هرگز به موفقیت و سعادت واقعی نخواهد رسید.
روشن شود بصیقل تیغت چو آفتاب
گر زنگ کفر از در چین است تا فرنگ
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند آفتاب درخشش پیدا می‌کند، اگر غبار کفر از او پاک شده باشد و در دل چین و فرنگ پنهان نباشد.
جایی که آفتاب شدت زین زر سزاست
گر کهکشان کنند مرصع دوال تنگ
هوش مصنوعی: جایی که نور خورشید به اندازه زر و رخشندگی آن بیشتر است، حتی اگر کهکشان را هم با جواهرات تزئین کنند، هنوز هم جلوه‌اش کمتر خواهد بود.
از شرم زنگ پیک تو پر پنبه میکند
پیک صبا چو غنچه زرین دهان زنگ
هوش مصنوعی: پیک صبا به خاطر شرم از زنگ صدای تو، دهانش را مانند غنچه‌ای پر از پنبه می‌کند تا صدای تو را نشنود.
این معجزیست تیغ ترا کو بدشمنان
بخشد طراز جامه لعل از تن پلنگ
هوش مصنوعی: این یک شگفتی است که تیغ تو چگونه به دشمنان می‌رسد و جامه‌ی قرمز را از تن پلنگ می‌کند.
جاییکه خاک زر کند اکسیر لطف تو
کان را چه میکنند چه حاجت بدنگ دنگ
هوش مصنوعی: جایی که محبت و لطف تو باعث می‌شود تا زمین هم به طلا تبدیل شود، دیگر چه نیازی به چیزهای بی‌ارزش و زرق و برق‌های ظاهری دارد؟
سرخ است از نشانه عدل تو پای کبک
بس کو بخون باز فرو برده است چنگ
هوش مصنوعی: پای کبک به خاطر نشانه‌ی عدالت تو، به خون آغشته شده و این نشان از گیرایی و شدت آن عدالت است.
بازت بفاخته نگه خشم از آن گرفت
کز بیضه سر برون نکند جز بپای لنگ
هوش مصنوعی: نگاه کن، خشم تو به قدری قوی است که به هیچ وجه نمی‌توانی آن را پنهان کنی، مثل پرنده‌ای که از تخم بیرون آمده و فقط با یک پا می‌تواند بایستد.
بر دشمن بداختر تو شوره زار باد
گلزار آسمان که النگ است در النگ
هوش مصنوعی: بر دشمنان تو، کاش زمین خشک و بی‌ثمر باشد، در حالی که در آسمان، گل‌ها و زیبایی‌ها وجود دارد که نشان‌دهنده جمال و نور است.
در راست بازیست قضا با ضمیر تو
با فهم چون تویی نتوان بافت ریوورنگ
هوش مصنوعی: سرنوشت در دنیای بازی، با درون و اندیشه تو درگیر است. با درک و فهمی مانند تو، نمی‌توان با مهارت و زیبایی خاصی بازی را پیش برد.
دعوی خصم با چو تویی خنده آورد
کان مستی غرور بود از خیال تنگ
هوش مصنوعی: دعوی و ادعای رقیب در برابر تو، فقط باعث خنده می‌شود، زیرا تعصب و خودبزرگ‌بینی او ناشی از خیال باطل و تنگ‌نظری‌اش است.
خط خط کنی هژبر چو ببر از لسان تیغ
گل گل ز زخم تیغ کنی شیر چون پلنگ
هوش مصنوعی: اگر با دقت و ظرافت خط بکشی، مانند ببر که با دندان‌هایش بخواهد آسیب بزند، از زبان تیز تیغ به ظاهر زیبا می‌توانی زخم ایجاد کنی. مانند شیری که در قدرت و شدت خود به پلنگ شباهت دارد.
باز این غزل شنو که پی استماع آن
خاموش گشت زهره و از کف نهاد چنگ
هوش مصنوعی: دوباره این غزل را بشنو که به خاطر شنیدن آن، زهره (روح) سکوت کرد و چنگ (آلت موسیقی) را از دست داد.
ای صورتت ز آینه دل ز دوده زنگ
رنگ از رخ عقیق به دریوزه کرده رنگ
هوش مصنوعی: چهره‌ات به قدری زیباست که مانند آینه‌ای می‌درخشد، رنگ چهره‌ات از دوده و زنگ‌ها پاک است و مانند سنگ عقیق به نظر می‌رسد که با جواهرات آراسته شده است.
شاه بتان بصورت و معنی تویی که عقل
در معنیت چو صورت دیوار مانده دنگ
هوش مصنوعی: ای تویی که زیبایی و معنای واقعی عشق را تجسم کرده‌ای، عقل و تفکر در درک عمق وجود تو مانند تصویر دیواری خاموش و بی‌حاصل مانده است.
جاییکه سر و قد تو خیزد عجب مدار
گرد زمین فرو شود از شرم خود خدنگ
هوش مصنوعی: در جایی که تو با قامت زیبایت ظاهر می‌شوی، شگفتی نکن که زمین از شرم تو به زیر می‌رود و به تحریری به خود می‌افتد.
ای خونبها، بود که به قتلم شوی سوار
دامان ناز برزده با صدهزار سنگ
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر من، برای انتقامم آماده‌ای، آیا این درست است که به خاطر قتلم بر عرش زیبایی‌ام بیفتی و با هزار سنگ بر من بتازی؟
خطت نشان فتنه دور قمر دهد
زان رو که گرد کعبه برآمد سپاه زنگ
هوش مصنوعی: نوشته تو احساسی پرزرق و برق و فریبنده دارد و به همین دلیل مانند قمر که در اطرافش فتنه‌ای برپا می‌شود، توجه دیگران را جلب می‌کند. این طور به نظر می‌رسد که گروهی از دشمنان یا مخالفان دور کعبه جمع شده و نیات شومی دارند.
کی میشکست بتکده آزری خلیل
گر صورتی بشکل تو میساخت شوخ و شنگ
هوش مصنوعی: اگر کسی همچون تو را در صورت زیبا و خوشدل بسازد، بتکده آزری خلیل هیچ‌گاه شکسته نمی‌شود.
بگشا زبان که باز گشاید حدیث تو
کار شکر اگر چه فرو بسته است تنگ
هوش مصنوعی: زبانت را باز کن تا داستان تو را بیان کند. حتی اگر وضعیت سخت و دشوار باشد، هنوز هم می‌توانی شکرگزاری کنی.
اهلی که پای عقل بوصف تو لنگ یافت
زد دست بر دعا چو گدایان به عذر لنگ
هوش مصنوعی: اهلی که از لحاظ عقل و تدبیر به تو نمی‌رسد، وقتی که به خاطر ناتوانی‌اش در راه حق دچار مشکل می‌شود، دست به دعا و ناله می‌زند مثل گدایانی که به خاطر عذر و ناتوانی‌شان از دیگران کمک می‌طلبند.
تا در شکارگاه فلک مه رود چو باز
باز ارد از هلال بسر شهپر کلنگ
هوش مصنوعی: در دامان آسمان، ماه به مانند پرنده‌ای است که به جستجوی شکار می‌پردازد و به سمت قله‌ها پرواز می‌کند.
بادا درنگ مرغ سعادت بنام تو
چندانکه هست طایر افالک را درنگ
هوش مصنوعی: ای کاش خوشبختی و سعادت ما لحظه‌ای درنگ کند، همان‌طور که پرندگان آسمان، برای لحظه‌ای در پرواز می‌ایستند.