گنجور

شمارهٔ ۵۰ - در منقبت امیر المومنین (ع) گوید

ای با سپهر بوقلمون هیبتت به جنگ
روز و شب از نهیب تو گردیده رنگ رنگ
تیغت نهنگ معر که و جوش جوهرش
طوفان ماهیان بود از جنبش نهنگ
شیر حقی و طایر فرخنده یا علی
عنقا بروز جنگ برآری بزیر چنگ
دستت بذوالفقار دوسر یک اشاره کرد
این یک سرش ختا بگرفت آن یکی فرنگ
بر تنگ دلدلت مه نو حلقه یی بود
یک نیمه گشته ظاهر و یک نیمه زیر تنگ
برقی است دلدل تو که گر بگذرد بکوه
گلهای آتشین جهد از نعل او ز سنگ
در بند تو به سلسله های زر آفتاب
در طوق توزقوس و قزح چرخ نیل رنگ
در قبضه مراد تو خم شد کمان چرخ
تیر فلک ز سهم تو شد راست چون خدنگ
طوطی بقصد کشتن باز از عدالتت
منقار او چنانکه بخون ناخن پلنگ
گردون ز بارگاه تو گردن اگر کشد
تیغ دوسر در آورد او را به پالهنگ
ای شهسوار ملک عرب کی رسد بتو
کیخسرو از شکوه و تهمتن به فر و هنگ
روز دغا ز خیل سلیمان حشر ترا
هر مور صد تهمتن و هر پشه صد پلنگ
روی زمین بموی سفید آفتاب رفت
تا بی غبار لشگر دشمن کند کرنگ
ناچخ بکف دوان یکهفته بر فلک
پیکی است در کاب تو با صدهزار ننگ
زنگ زردی که ماه نوش یک زبان است
بر بسته تا بعرش رساند صدای زنگ
شهباز قدرتی وصف دشمنان تو
از حمله ات ز هم گسلد چون صف کلنگ
تیغت که فرق تا بقدم غرق گوهرست
غواص بحر جنگ شود با تن پلنگ
خصم ستاره سوخته ات گر رود بباغ
گلخن کند ز بخت سیه سبزه والنگ
نبود درنگ خصم تو در دهر و گر بود
رو زردی از درنگ برآرد چو بادرنگ
نور تو تافت بر همه دلها مگر دلی
کآیینه اش ز ظلمت کفرست زیر زنگ
خصم از تو روسیه بسیه بختی خودست
ز آیینه نیست روسیهی بر سپاه زنگ
پیش تو شاه متقیان هیچ دور نیست
گر زهره همچو عود بر آتش بسوخت چنگ
ای میر نحل چاشنی شهد نطق تو
دارد حلاوتی که در آرد شکر به تنگ
تو مظهر عجایبی و در ثنای تو
عقل و حواس بیخود و فهم خواص دنگ
شرمنده ام که تحفه من نیست جز سخن
از راه نظم قافیه تنگ بسته تنگ
گلدسته نیست شاخ گیاهی است پیش تو
این نخل گل که طبع من آراست شوخ و شنگ
اهلی سگ تواست و بدین افتخار اوست
ترسم کزو کنند سگان در تو ننگ
کالنقش فی الحجر بنگین دلش بود
مهر تو همچو مهر و نه مهری به ریوورنگ
هفتاد سال در رهت ای کعبه مراد
رفتم بفرق و باز نماندم بعذر لنگ
سلمان وشم بواقعه فریاد رس شدی
در دشت ارژن از کف شیر سیاه رنگ
اکنون به واقعم برهان راژدهای نفس
کاین مار دل سیاه بمن بسته راه تنگ
مرغ دلم بروضه جانبخش خود رسان
زان پیش کآید از قفس تنگ تن بتنگ
یارب مقام روضه شاهم کن از کرم
چندانکه مانده است مرا در جهان درنگ

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای با سپهر بوقلمون هیبتت به جنگ
روز و شب از نهیب تو گردیده رنگ رنگ
هوش مصنوعی: ای موجودی که مانند بوقلمون با شکوه هستی، تاثیر تو در مقابل روز و شب به قدری زیاد است که رنگ‌های مختلفی به خود گرفته‌اند.
تیغت نهنگ معر که و جوش جوهرش
طوفان ماهیان بود از جنبش نهنگ
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند نهنگی بزرگ و قدرت جوهرش به قدری است که می‌تواند طوفانی از ماهی‌ها را به راه اندازد. این جنبش نهنگ نمایانگر نیروی عظیم و تأثیرگذار تو است.
شیر حقی و طایر فرخنده یا علی
عنقا بروز جنگ برآری بزیر چنگ
هوش مصنوعی: ای شیر واقعی و پرنده خوشبخت، یا علی! در هنگام جنگ، قدرت خود را به نمایش بگذار و دشمنان را تحت فشار قرار بده.
دستت بذوالفقار دوسر یک اشاره کرد
این یک سرش ختا بگرفت آن یکی فرنگ
هوش مصنوعی: دستت به سلاحی قدرت‌مند اشاره کرد، یک سمت آن سرزمینی به نام ختا را تسخیر کرد و سمت دیگر به سرزمین‌های غربی رسید.
بر تنگ دلدلت مه نو حلقه یی بود
یک نیمه گشته ظاهر و یک نیمه زیر تنگ
هوش مصنوعی: در دل تنگ تو، مه نو به‌صورت یک حلقه‌ای در آمده‌است. نیمی از آن به‌وضوح دیده می‌شود و نیمی دیگر پنهان است.
برقی است دلدل تو که گر بگذرد بکوه
گلهای آتشین جهد از نعل او ز سنگ
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که محبت و عشق تو مانند نوری است که اگر از کوهی از گل‌های شعله‌ور بگذرد، می‌تواند از نعل او بر روی سنگ‌ها جست‌وخیز کند. این تصویر به وضوح نشان‌دهنده تاثیری عمیق و زیباست که عشق می‌تواند در دل و روح انسان ایجاد کند.
در بند تو به سلسله های زر آفتاب
در طوق توزقوس و قزح چرخ نیل رنگ
هوش مصنوعی: در زنجیر عشق تو، مثل زنجیرهای طلایی آفتاب، و در گردنبند تو با رنگ‌های زیبا و جذاب، احساس شادی و زیبایی را می‌توان دید.
در قبضه مراد تو خم شد کمان چرخ
تیر فلک ز سهم تو شد راست چون خدنگ
هوش مصنوعی: در دستان تو هدف‌ها به شکل کمان خم شده و تیر سرنوشت به خاطر تو به سمت هدف نشانه رفته است.
طوطی بقصد کشتن باز از عدالتت
منقار او چنانکه بخون ناخن پلنگ
هوش مصنوعی: طوطی به هدف کشتن باز از عدالت تو، نوک خود را به گونه‌ای استفاده کرد که مانند خون ناخن پلنگ باشد.
گردون ز بارگاه تو گردن اگر کشد
تیغ دوسر در آورد او را به پالهنگ
هوش مصنوعی: اگر آسمان از مقام والای تو سر پیچی کند و از خود سر بزند، همانند شمشیری دو لبه، او را به زحمت و سختی دچار خواهد کرد.
ای شهسوار ملک عرب کی رسد بتو
کیخسرو از شکوه و تهمتن به فر و هنگ
هوش مصنوعی: ای سوار بزرگ سرزمین عرب، کی توانایی کیخسرو و تهمتن به زیبایی و شکوهمندی تو می‌رسد؟
روز دغا ز خیل سلیمان حشر ترا
هر مور صد تهمتن و هر پشه صد پلنگ
هوش مصنوعی: در روز قیامت، در میان جمعیتی مانند سپاهیان سلیمان، هر مور می‌تواند به اندازه یک تهمتن (شجاع و قوی) و هر پشه به اندازه صد پلنگ نیرو و قدرت داشته باشد.
روی زمین بموی سفید آفتاب رفت
تا بی غبار لشگر دشمن کند کرنگ
هوش مصنوعی: خورشید بر روی زمین به رنگ موی سفید در آمده و برای دفع لشکر دشمن، مسیر خود را بدون هر گونه آلودگی و غبار طی می‌کند.
ناچخ بکف دوان یکهفته بر فلک
پیکی است در کاب تو با صدهزار ننگ
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده که شخصی با دست خالی و به دور از هرگونه ابزار و تجهیزات، به مدت یک هفته تلاش می‌کند تا به اوج قله‌ها برسد. اما در عین حال، از یک پیک یا پیام‌آور که در دل کابوس اوست، سخن به میان می‌آید و او را با صدها هزار احساس شرم و عذاب مواجه می‌سازد. این تصویر به تنهایی و مبارزه با شرایط سخت و همچنین بار سنگین احساسات منفی اشاره دارد.
زنگ زردی که ماه نوش یک زبان است
بر بسته تا بعرش رساند صدای زنگ
هوش مصنوعی: زنگ زردی که از ماه نوش رنگ گرفته، بسته شده تا صدای آن به عرش برسد.
شهباز قدرتی وصف دشمنان تو
از حمله ات ز هم گسلد چون صف کلنگ
هوش مصنوعی: اگر تو به میدان بیایی و به دشمنان خود حمله کنی، قدرت و عظمت تو آنقدر زیاد است که آنها را از هم می‌پاشی و مانند نیشکر زیر ضربه‌های تند و سخت خود خرد می‌کنی.
تیغت که فرق تا بقدم غرق گوهرست
غواص بحر جنگ شود با تن پلنگ
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند تیزی که در آب درخشان است، شیرینی و زیبایی دارد. غواصی در دریای جنگ با بدن پلنگی که شجاعت دارد، به مبارزه می‌پردازد.
خصم ستاره سوخته ات گر رود بباغ
گلخن کند ز بخت سیه سبزه والنگ
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو که شبیه ستاره‌ای سوخته است، از بین برود، باید دست به باغ گلی بزند که از سرنوشت بدش علف‌های هرز و بی‌خودی در آن رشد کند.
نبود درنگ خصم تو در دهر و گر بود
رو زردی از درنگ برآرد چو بادرنگ
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو در این دنیا تأخیری نداشته باشد و اگر هم تأخیری باشد، آنچنان نخواهد بود که باعث خجالت تو شود، بلکه مانند رنگ بادرنگ به زودی تغییر خواهد کرد.
نور تو تافت بر همه دلها مگر دلی
کآیینه اش ز ظلمت کفرست زیر زنگ
هوش مصنوعی: نور تو بر دل‌ها تابید، اما دلی وجود دارد که به خاطر کفر و تاریکی‌اش، مانند آینه‌ای نمی‌تواند این نور را در خود منعکس کند.
خصم از تو روسیه بسیه بختی خودست
ز آیینه نیست روسیهی بر سپاه زنگ
هوش مصنوعی: دشمن تو از بخت خوب خود بهره‌مند است و به خاطر این خوشبختی‌اش، از آرایش و زیبایی خود ناراحت نیست.
پیش تو شاه متقیان هیچ دور نیست
گر زهره همچو عود بر آتش بسوخت چنگ
هوش مصنوعی: پیش تو، حاکم پرهیزکاران، هیچ چیز دور از دسترس نیست، حتی اگر ستاره‌ای مانند عود به آتش بسوزد و صدایش را به گوش دیگران برساند.
ای میر نحل چاشنی شهد نطق تو
دارد حلاوتی که در آرد شکر به تنگ
هوش مصنوعی: ای سردار زنبورها، زیبایی کلام تو چنان شیرین است که حتی شکر هم در مقایسه با آن ناچیز به نظر می‌رسد.
تو مظهر عجایبی و در ثنای تو
عقل و حواس بیخود و فهم خواص دنگ
هوش مصنوعی: تو نمونه‌ای از شگفتی‌ها هستی و در ستایش تو، عقل و احساسات دچار شگفتی و گیجی می‌شوند و حتی درک خاصی از تو ندارند.
شرمنده ام که تحفه من نیست جز سخن
از راه نظم قافیه تنگ بسته تنگ
هوش مصنوعی: شرمنده‌ام که چیزی برای ارائه ندارم، جز اینکه فقط با کلمات و نظم و قافیه‌های محدود خودم سخن بگویم.
گلدسته نیست شاخ گیاهی است پیش تو
این نخل گل که طبع من آراست شوخ و شنگ
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت طبیعت اشاره دارد. شاعر به توصیف نخل گلی می‌پردازد که نه تنها خود زیبایی دارد، بلکه در واقع نمادی از لطافت و شادی نیز هست. همچنین، این تصویر باعث می‌شود که احساسات شاعر نیز زنده و پرانرژی به نظر برسد. در واقع، باید بگوییم که این نخل به عنوان نمادی از زندگی شاداب و سرزنده توصیف شده است.
اهلی سگ تواست و بدین افتخار اوست
ترسم کزو کنند سگان در تو ننگ
هوش مصنوعی: تو به نوعی مانند سگی هستی که به تربیت خود افتخار می‌کنی، اما نگرانم که دیگران از این بابت تو را مورد تمسخر قرار دهند.
کالنقش فی الحجر بنگین دلش بود
مهر تو همچو مهر و نه مهری به ریوورنگ
هوش مصنوعی: دل او به عشق تو نقش بسته است، مانند نقشی که بر روی سنگ ایجاد شده باشد. این محبت شبیه به مهری است که بر روی رنگی جاودانه و زیبا حک شده باشد.
هفتاد سال در رهت ای کعبه مراد
رفتم بفرق و باز نماندم بعذر لنگ
هوش مصنوعی: من هفتاد سال در راه تو، ای کعبه‌ی مقصود، سفر کرده‌ام، اما هنوز بر اثر ناتوانی و کمبود امکانات نتوانسته‌ام به مقصد برسم.
سلمان وشم بواقعه فریاد رس شدی
در دشت ارژن از کف شیر سیاه رنگ
هوش مصنوعی: سلمان به صورت ناگهانی و در وضعیت بحرانی به کمک آمد و در دشت ارژن، به‌ویژه در لحظه‌ای که خطر بزرگی در پی وجود داشت، از دستان یک شیر سیاه نجات پیدا کرد.
اکنون به واقعم برهان راژدهای نفس
کاین مار دل سیاه بمن بسته راه تنگ
هوش مصنوعی: اکنون به واقعیت خودم پی بردم که این افکار منفی و غمگین مانند یک مار سیاه به قلبم چسبیده و راه مرا تنگ کرده‌اند.
مرغ دلم بروضه جانبخش خود رسان
زان پیش کآید از قفس تنگ تن بتنگ
هوش مصنوعی: پرنده دل من، به باغی که روح‌نواز است برسان، چون که پیش از آنکه از قفس تنگ تن خارج شود، باید به آنجا برسد.
یارب مقام روضه شاهم کن از کرم
چندانکه مانده است مرا در جهان درنگ
هوش مصنوعی: خدایا، به لطف و کرمت مقام بهشتی را برای من فراهم کن، چرا که من در این دنیا برای مدت زیادی نمی‌توانم بمانم.