شمارهٔ ۴۶ - در مدح قاسم پرناک گوید
سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد
زد افتاب تیغ و زمین لاله رنگ کرد
درع ستاره شیر پلنگینه پوش چرخ
زیر قبا نهفته چو جرم پلنگ کرد
خورشید زین به نقش چو زد حلقه هلال
نیمی نمود و نیم دگر زیر تنگ کرد
دست زمانه از خم گردون کمر بساخت
وز اختر نهفته در او پنج زنگ کرد
صبح از سفیده دم علم فتح بر فراخت
تا آفتاب کشور ما میل جنگ کرد
جمشید عهد قاسم پرناک کز شرف
از تخت و تاج قیصر و فغفور ننگ کرد
آن اژدها که در بزم اهل رزم
جام شراب کاسه چشم نهنگ کرد
رزم آوری که مطرب بزمش ز بهر ساخت
از اژدها کشید رگ و تار چنگ کرد
آن رستمی که زلزله چون در زمین فکند
لرزنده چون جرس دل رویینه چنگ کرد
بر کوه آهنین چو کمان از غضب کشید
چون جبه رخنه رخنه ز زخم خدنگ کرد
چو گانیش چو گوی زمین زیر پا کشید
میدان اسمان بمه و مهر تنگ کرد
از زخم تیر بسکه بهم دوخت مرغ را
صد مرغ در قطار بهم چون کلنگ کرد
یک حمله کرد لشکر جمشید را شکست
بالله گر این محاربه پور پشنگ کرد
این خود حدیث شیر دلیهای او بود
کی میتوان حکایت آن فر و هنگ کرد
جنگی چنین که رستم ازو خار میخورد
با قد همچو شاخ گلی شوخ و شنگ کرد
ای کاسمان بصیقل توفیق از ازل
آیینه مراد تو بی گرد و زنگ کرد
هموار اگر کنند زمین قاف تا بقاف
شاید که لشگر تو تواند کرنگ کرد
خصم ترا که دست بگردن زمانه بست
از دست خود بگردن او پالهنگ کرد
از دولت جوان خرد پیر طبع تو
کرد آنکه زیرکان جهان جمله دنگ کرد
عقلم نبرد پی به ثنای تو گرچه تاخت
چندانکه پای مرکب اندیشه لنگ کرد
خواهم که داد مدح دهم لیک چون کنم
چون راه مدح قافیه شهر تنگ کرد
اهلی ز دست قافیه تنگ شد هلاک
تا شکر مدیح ترا تنگ تنگ کرد
تا شهسوار چرخ قطاس از شعاع مهر
خواهد بگردن فرس سبز رنگ کرد
در روزگار باد زمان درنگ تو
چندانکه روزگار تواند درنگ کرد
شمارهٔ ۴۵ - در مرثیه نجم السعادت گوید: از جهان رفت آنکه مانندش درین عالم نبودشمارهٔ ۴۷ - در مدح نجم الدین محمود گوید: شنید گوش من از هاتفی شب دیجور
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد
زد افتاب تیغ و زمین لاله رنگ کرد
هوش مصنوعی: وقتی سلطان روم فرمان حمله داد، خیل سپاهیان به حرکت درآمدند و در نتیجه، تیغهایشان مانند آفتاب درخشید و زمین پر از گلهای لاله شد.
درع ستاره شیر پلنگینه پوش چرخ
زیر قبا نهفته چو جرم پلنگ کرد
هوش مصنوعی: ستارههای درخشان در آسمان، مانند پوشش پلنگی شیر، زیر لباس آسمانی پنهان شدهاند، همچون فرزند پلنگ.
خورشید زین به نقش چو زد حلقه هلال
نیمی نمود و نیم دگر زیر تنگ کرد
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان به شکل هلال ظاهر شده است؛ نیمی از آن نمایان است و نیمه دیگرش در پس تنگی پنهان شده است.
دست زمانه از خم گردون کمر بساخت
وز اختر نهفته در او پنج زنگ کرد
هوش مصنوعی: زمان به مانند زنجیری که به دور گردون پیچیده شده، قوس و قزح را ایجاد کرده و از ستارهای که درون آن پنهان است، پنج زنگ به صدا درآورده است.
صبح از سفیده دم علم فتح بر فراخت
تا آفتاب کشور ما میل جنگ کرد
هوش مصنوعی: صبح با بیداری و روشن شدن آسمان، پرچم پیروزی در اهتراز درآمد و زمانی که آفتاب بر کشور ما تابید، میل به جنگ پیدا کرد.
جمشید عهد قاسم پرناک کز شرف
از تخت و تاج قیصر و فغفور ننگ کرد
هوش مصنوعی: جمشید در زمان قاسم، که بسیار پرنعمت و مورد احترام بود، به قدری به مقام و شرف خود اهمیت میداد که حتی از تخت و تاج قیصر و فغفور نیز شرمنده و ننگین میشد.
آن اژدها که در بزم اهل رزم
جام شراب کاسه چشم نهنگ کرد
هوش مصنوعی: آن موجود قدرتمند که در میهمانیهای جنگاوران، شراب را در کاسهای به شکل چشم نهنگ سرو میکند.
رزم آوری که مطرب بزمش ز بهر ساخت
از اژدها کشید رگ و تار چنگ کرد
هوش مصنوعی: شخصی که در میدان جنگ شجاعت دارد و برای برپایی جشن و شادی، از خون اژدها تار چنگ درست کرده است.
آن رستمی که زلزله چون در زمین فکند
لرزنده چون جرس دل رویینه چنگ کرد
هوش مصنوعی: رستمی که وقتی زلزله در زمین ایجاد میشود، دلش به شدت میلرزد و همچون زنگی که صدا میدهد، احساساتی عمیق را تجربه میکند.
بر کوه آهنین چو کمان از غضب کشید
چون جبه رخنه رخنه ز زخم خدنگ کرد
هوش مصنوعی: وقتی که کوه آهنین به خاطر خشمش مانند کمان کشیده شد، چهرهاش به دلیل زخم تیرها دچار آثار و نشانههایی شد.
چو گانیش چو گوی زمین زیر پا کشید
میدان اسمان بمه و مهر تنگ کرد
هوش مصنوعی: زمانی که زمین را زیر پا کشید و آسمان را با مه و خورشید فشرده کرد، احساس کردم که دنیا به طور غیرعادی تحت تاثیر قرار گرفته است.
از زخم تیر بسکه بهم دوخت مرغ را
صد مرغ در قطار بهم چون کلنگ کرد
هوش مصنوعی: به خاطر آسیبهایی که تیر به مرغ وارد کرد، آنقدر آنها را به هم متصل کرد که به نظر میرسید صد مرغ در صف به در هم تنیده شدهاند.
یک حمله کرد لشکر جمشید را شکست
بالله گر این محاربه پور پشنگ کرد
هوش مصنوعی: لشکر جمشید در یک حمله شکست خورده است، و اگر این جنگ را پور پشنگ آغاز کرده باشد، به راستی که این پیروزی موفقیت بزرگی است.
این خود حدیث شیر دلیهای او بود
کی میتوان حکایت آن فر و هنگ کرد
هوش مصنوعی: این واقعه خود نشاندهنده شجاعت و دلیری او بود؛ چگونه میتوان داستان آن زیبایی و شکوه را روایت کرد؟
جنگی چنین که رستم ازو خار میخورد
با قد همچو شاخ گلی شوخ و شنگ کرد
هوش مصنوعی: در این بیت توصیف میشود که رستم، قهرمان نامی داستانهای شاهنامه، در نبردی به چنان درجهای از سختی و دشواری میرسد که حتی گیاهان و خاری که در این میدان جنگ وجود دارد، برای او چندان مشکلساز نیست. در عوض، او با قدی بلند و روحیهای شاداب و سرزنده، با صلابت و خوشحالی به مقابله با دشمنانش میپردازد. این تصویر نشاندهندهٔ قدرت و استواری او در شرایط سخت است.
ای کاسمان بصیقل توفیق از ازل
آیینه مراد تو بی گرد و زنگ کرد
هوش مصنوعی: ای آسمان، به خاطر تربیت و موفقیتی که از ابتدا داشتهای، آرزوی تو همچون آینهای صاف و درخشان است که هیچ کثیفی و زنگاری بر آن نیست.
هموار اگر کنند زمین قاف تا بقاف
شاید که لشگر تو تواند کرنگ کرد
هوش مصنوعی: اگر زمین را تا دور قاف هموار کنند، شاید لشکر تو بتواند به خوبی حرکت کند.
خصم ترا که دست بگردن زمانه بست
از دست خود بگردن او پالهنگ کرد
هوش مصنوعی: دشمن تو که دستش به گردن زمانه بوده و در چنگال سرنوشت گرفتار شده، از دست خود به گردن او زنجیر بسته و به سختی گرفتار شده است.
از دولت جوان خرد پیر طبع تو
کرد آنکه زیرکان جهان جمله دنگ کرد
هوش مصنوعی: از نعمت جوانی و طروات فکر تو، دیگران را به زیرکی وادار کرد، به طوری که همه در این زمینه تلاش کردند.
عقلم نبرد پی به ثنای تو گرچه تاخت
چندانکه پای مرکب اندیشه لنگ کرد
هوش مصنوعی: عقل من از درک ستایش تو ناتوان است، هر چند که بسیار تلاش کردهام، اما قدرت تفکر من کم آورده است.
خواهم که داد مدح دهم لیک چون کنم
چون راه مدح قافیه شهر تنگ کرد
هوش مصنوعی: میخواهم ستایش کنم، اما نمیدانم چگونه این کار را انجام دهم، زیرا چارچوب و قافیه ستایش، محدودیت زیادی به من تحمیل کرده است.
اهلی ز دست قافیه تنگ شد هلاک
تا شکر مدیح ترا تنگ تنگ کرد
هوش مصنوعی: اهلی به خاطر محدودیتهای ردیف و قافیه، دچار مشکل شد و به هلاکت نزدیک شد، چرا که هر چه میخواست از زیباییهای تو بگوید، دچار تنگنای کلمات شد.
تا شهسوار چرخ قطاس از شعاع مهر
خواهد بگردن فرس سبز رنگ کرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که شاهزادهی چرخ (آسمان) از پرتو خورشید فرس سبز رنگ را بگرداند، به زیبایی خود ادامه خواهد داد.
در روزگار باد زمان درنگ تو
چندانکه روزگار تواند درنگ کرد
هوش مصنوعی: در زمانهای پرچالش، فرصتهایی برای توقف و تفکر وجود دارد؛ همانطور که خود زمان نیز گاهی به آرامی پیش میرود.