گنجور

شمارهٔ ۳۹ - در مدح میر سعد الدین اسعد گوید

تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد
چه حاجت است بگفتن که خود زبان دارد
چو تار چنگ دل من ضعیف شد از درد
چنان که باد بر او گر وزد فغان دارد
شب از فراق تو دود دلم بماه رسید
هنوز روی من از آه من نشان دارد
هلاک خسته دلم زان لب است و میخواهم
که هر چه دل طلبد خسته رازیان دارد
هزار بار مرا کشت و زنده کرد آن چشم
که مرگ و زندگی از غمزه تو امان دارد
ستاره ایست عجب آفتاب رخسارت
که کوکب همه خوبان از آن قران دارد
به کنیم از مژه چشمت ای کمان ابرو
هزار ناوک خونریز در کمان دارد
تو گرچه شاهی و دل بنده آن ستم بیند
که حالی از تو زند داد و جای آن دارد
دگر ز قبله روی تو یاد نارد باز
دلم که روبدر زبده زمان دارد
جهان فضل و کرم میر سعد دین اسعد
که عالم از نفس او نسیم جان دارد
ز علم غیب بعیسی دمی سخن گوید
چنان روان که تو گویی مگر روان دارد
اگر بهر سر موی از معانیش پرسی
هزار نکته بهر صد بیان دارد
در آن مقام که اسب سخن همی تازد
اگر عنان نکشد خود که همچنان دارد
نه آسمان کرم گویمش که دریایی است
که از حباب بهر کف صد آسمان دارد
گهرفشان چو شود دست خرمن افشانش
زمین ز نظم گهر شکل کهکشان دارد
هر آن گدا که بر او ابر رحمتش بارد
بدامن از کرمش بحر بیکران دارد
اگر گداست ازاو رو در آسمان بدعاست
وگر شه است ازوسر بر آستان دارد
ایا بلند جنایی که هیچ چیز نماند
کز آفتاب ضمیرت فلک نهان دارد
تو آن کسی که خرد عقل اولت خواند
یقین تست هر آنچ آدمی گمان دارد
اگر بلطف بگویی نسیم انفاست
چو باد روح فزا بوی گلستان دارد
وگر به قهر بر آری نفس چو باد سموم
زبانه غضبت تیغ جان ستان دارد
ز صولت ار همه رویین تن است همچو جرس
کسیکه با تو سخن کرد دل طپان دارد
ز پاس شرع تو دیو رجیم غارت دل
نمیکند که فسون خوان ازو ضمان دارد
رسید ضبط تو جایی که گرگ قانع شد
به نیم خورده که لطف از سگ شبان دارد
سکندر کرمت سفره یی کشد هر دم
که هر کناره خوانی هزار نان دارد
جهان اگرچه تو را پرورد تو آن نخلی
که منت کرم از سایه ات جهان دارد
خزان باغ محبت بهار خرمی است
بهار خصم تو خاصیت خزان دارد
گل مراد نچیند حسود تو هرچند
که همچو شاخ خزان دست زرفشان دارد
عدوی جاه تو بیچاره چون گل زرد است
که زهر خنده برنگ چو زعفران دارد
چنانکه ز آتش سوزنده در نی افتد تاب
حسود خسته دلت تب در استخوان دارد
بیمن مدح تو مدحش از آن کنند اهلی
که مادح کرمت جای مدح خوان دارد
همیشه تاکه بحکم قضا درین ایوان
هلال عید ز طغرای زر نشان دارد
مه صیام مبارک ترا و عید سعید
خدایت از همه آفات در امان دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد
چه حاجت است بگفتن که خود زبان دارد
هوش مصنوعی: بدن من از شدت درد به مانند شعله‌های آتش در می‌سوزد، دیگر چه نیازی به گفتن است وقتی که خود این درد به خوبی بیانگر حال من است؟
چو تار چنگ دل من ضعیف شد از درد
چنان که باد بر او گر وزد فغان دارد
هوش مصنوعی: دل من به شدت به درد آمده و مانند تار چنگ ضعیف شده است. به طوری که اگر بادی به آن بخورد، صدای ناله‌اش به گوش می‌رسد.
شب از فراق تو دود دلم بماه رسید
هنوز روی من از آه من نشان دارد
هوش مصنوعی: شب، به خاطر جدایی تو، دلم پر از دود و غم است و هنوز، اثر آتشین آه من بر چهره‌ام دیده می‌شود.
هلاک خسته دلم زان لب است و میخواهم
که هر چه دل طلبد خسته رازیان دارد
هوش مصنوعی: دل من از لب‌های آن معشوق خسته و ویران شده است و می‌خواهم که هر آنچه که دل بخواهد، برای این دل خسته، رازی در دل داشته باشد.
هزار بار مرا کشت و زنده کرد آن چشم
که مرگ و زندگی از غمزه تو امان دارد
هوش مصنوعی: آن چشمی که با ناز و غمزه‌اش مرگ و زندگی را در دست دارد، هزار بار مرا به قتل رسانده و دوباره زنده کرده است.
ستاره ایست عجب آفتاب رخسارت
که کوکب همه خوبان از آن قران دارد
هوش مصنوعی: ستاره ای وجود دارد که زیبایی چهره تو را به نمایش می‌گذارد و تمام ستاره‌های خوش‌چهره از نور آن بهره‌مند هستند.
به کنیم از مژه چشمت ای کمان ابرو
هزار ناوک خونریز در کمان دارد
هوش مصنوعی: چشمانت همچون کمان ابرو می‌درخشد و نگاه تو، همچون تیرهای خونین، هزاران احساس و درد را در دل می‌نشاند.
تو گرچه شاهی و دل بنده آن ستم بیند
که حالی از تو زند داد و جای آن دارد
هوش مصنوعی: اگرچه تو پادشاهی، اما دل من آن ظلم را تحمل می‌کند که به خاطر حال بد تو به درد آمده و دیگر جایی برایش باقی نمانده است.
دگر ز قبله روی تو یاد نارد باز
دلم که روبدر زبده زمان دارد
هوش مصنوعی: دل من دیگر یاد تو را نمی‌کند، چرا که زیبایی تو به قدری ویژه و منحصر به فرد است که هیچ چیز دیگری نمی‌تواند توجه‌ام را جلب کند.
جهان فضل و کرم میر سعد دین اسعد
که عالم از نفس او نسیم جان دارد
هوش مصنوعی: جهان پر از نعمت و لطف است و میرخوای دینی به نام اسعد که دانش و حیات از وجود او نشأت می‌گیرد.
ز علم غیب بعیسی دمی سخن گوید
چنان روان که تو گویی مگر روان دارد
هوش مصنوعی: از علم غیب، عیسی (ع) به گونه‌ای صحبت می‌کند که گویی خود روحی در او وجود دارد و سخنانش به راحتی و روانی بیان می‌شود.
اگر بهر سر موی از معانیش پرسی
هزار نکته بهر صد بیان دارد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی درباره ی هر یک از معانی آن موضوع سوال کنی، به اندازه ی هزار نکته برای هر صد توضیح وجود دارد.
در آن مقام که اسب سخن همی تازد
اگر عنان نکشد خود که همچنان دارد
هوش مصنوعی: در جایی که اسب با سرعت در حال حرکت است، اگر کنترل آن را به دست نگیری، همچنان به سمت خود می‌رود.
نه آسمان کرم گویمش که دریایی است
که از حباب بهر کف صد آسمان دارد
هوش مصنوعی: حرفی از آسمان نمی‌زنم، زیرا اینجا دریایی است که به اندازه‌ی صد آسمان حباب دارد.
گهرفشان چو شود دست خرمن افشانش
زمین ز نظم گهر شکل کهکشان دارد
هوش مصنوعی: وقتی که دستانت در کار جمع‌آوری محصول باشد، زمین زیر پای تو به خاطر نظم و ترتیب دانه‌ها، به شکلی مشابه کهکشان می‌شود.
هر آن گدا که بر او ابر رحمتش بارد
بدامن از کرمش بحر بیکران دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که مورد لطف و رحمت خداوند قرار گیرد، به وسیله کرم و generosity او می‌تواند بهره‌های زیادی ببرد و به بی‌نهایتی از نعمت‌ها دست یابد.
اگر گداست ازاو رو در آسمان بدعاست
وگر شه است ازوسر بر آستان دارد
هوش مصنوعی: اگر فقیری باشد، از او دوری کن زیرا در آسمان دعا می‌کند، و اگر پادشاهی باشد، با سر به آستان فرمانروایی او می‌رسد.
ایا بلند جنایی که هیچ چیز نماند
کز آفتاب ضمیرت فلک نهان دارد
هوش مصنوعی: آیا بلندای جنایتی وجود دارد که هیچ چیزی از آن باقی نماند و آفتابِ درون تو چیزی را پنهان کرده باشد؟
تو آن کسی که خرد عقل اولت خواند
یقین تست هر آنچ آدمی گمان دارد
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که عقل و خرد از ابتدای آفرینش به تو نگریسته و هر آنچه انسان‌ها به آن گمان می‌کنند، در وجود تو نمایان است.
اگر بلطف بگویی نسیم انفاست
چو باد روح فزا بوی گلستان دارد
هوش مصنوعی: اگر با مهربانی و لطافت صحبت کنی، مانند نسیم ملایمی می‌مونه که روح انسان را تازه می‌کند و بوی خوش گلستان را به همراه دارد.
وگر به قهر بر آری نفس چو باد سموم
زبانه غضبت تیغ جان ستان دارد
هوش مصنوعی: اگر با خشم به من حمله‌ور شوی، مانند باد سوزان، خشم تو همچون شمشیری خواهد بود که جانم را می‌گیرد.
ز صولت ار همه رویین تن است همچو جرس
کسیکه با تو سخن کرد دل طپان دارد
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است ظاهری قوی و بی‌احساس داشته باشد، اما کسی که با تو صحبت می‌کند، در دلش احساساتی عمیق و پر از تپش دارد.
ز پاس شرع تو دیو رجیم غارت دل
نمیکند که فسون خوان ازو ضمان دارد
هوش مصنوعی: با رعایت احکام و قوانین مذهبی تو، شیطان پلید نتوانسته است دل مرا به چنگ آورد، زیرا که جادوگران و فریبکاران از او محافظت شده‌اند.
رسید ضبط تو جایی که گرگ قانع شد
به نیم خورده که لطف از سگ شبان دارد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به جایی رسیده‌ایم که حتی گرگ هم به اندازه‌ای راضی شده که به کمترین چیزها قانع باشد، زیرا محبت و حمایت را از سگ شبان دریافت کرده است. در واقع، اشاره به این دارد که در شرایطی دشوار و ناامیدکننده، موجودات نیز به چیزهای کوچک و ساده بسنده می‌کنند.
سکندر کرمت سفره یی کشد هر دم
که هر کناره خوانی هزار نان دارد
هوش مصنوعی: سکندر به خاطر بزرگی و کرامتش، هر روز سفره‌ای پهن می‌کند که هر طرف آن پر از نان‌های فراوان است.
جهان اگرچه تو را پرورد تو آن نخلی
که منت کرم از سایه ات جهان دارد
هوش مصنوعی: هرچند که این دنیا تو را به وجود آورده و حمایتت کرده است، اما تو مانند درختی هستی که سایه‌اش برای این جهان نعمت و برکت به حساب می‌آید.
خزان باغ محبت بهار خرمی است
بهار خصم تو خاصیت خزان دارد
هوش مصنوعی: پاییز باغ محبت می‌تواند آغازگر شادی‌هایی باشد که در بهار به وجود می‌آید، در حالی که بهار دشمن تو، ویژگی‌های پاییز را دارد.
گل مراد نچیند حسود تو هرچند
که همچو شاخ خزان دست زرفشان دارد
هوش مصنوعی: اگرچه حسودان نمی‌گذارند که تو به آرزوهایت برسی، اما تو باید مانند شاخه‌های خزان مقاوم باشی و از زیبایی و شکوه خود دست برنداری.
عدوی جاه تو بیچاره چون گل زرد است
که زهر خنده برنگ چو زعفران دارد
هوش مصنوعی: دشمن تو در مقابل جلال و زیبایی‌ات مانند گل زردی است که با وجود زردی و پژمردگی‌اش، هنوز زهر خنده‌اش به زیبایی زعفران می‌افزاید.
چنانکه ز آتش سوزنده در نی افتد تاب
حسود خسته دلت تب در استخوان دارد
هوش مصنوعی: اگر حسود مانند آتش سوزان باشد، آن‌گاه دل تو همواره در تپش و درد خواهد بود، چون دچار آن حسد و آسیب شده‌ای.
بیمن مدح تو مدحش از آن کنند اهلی
که مادح کرمت جای مدح خوان دارد
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، کسی نمی‌تواند خوب از او تمجید کند؛ زیرا کسی که شایستگی و بزرگی تو را ستایش کند، باید جایگاه ویژه‌ای داشته باشد.
همیشه تاکه بحکم قضا درین ایوان
هلال عید ز طغرای زر نشان دارد
هوش مصنوعی: همیشه به دست تقدیر در این محل، هلال عید نشانه‌ای از طلا دارد.
مه صیام مبارک ترا و عید سعید
خدایت از همه آفات در امان دارد
هوش مصنوعی: ماه رمضان بر تو مبارک باشد و عید خوشحالی‌ات، خدا تو را از تمام بلاها محفوظ بدارد.