گنجور

شمارهٔ ۳۷ - در مدح نظام الدین احمد صاعدی

سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند
شمیم گل دل ریش مرا خراب کند
چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز
که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند
بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی
کجاست ساقی مجلس بگو شتاب کند
دلم بسینه طپان است زین هوا چو نمرغ
که در قفس ز نسیم گل اضطراب کند
نوای بلبل مست از نشاط صحبت گل
مرا چو لاله ز حسرت جگر کباب کند
بباده دیده بختم ز خواب کن بیدار
مهل که نرگس مستت مرا بخواب کند
درین هوا که صبا از نسیم مشگ آمیز
چو لاله بر ورق گل زند گلاب کند
ز بیم قاضی عهدست ورنه هر که بود
چو لاله کاسه و ساغر پر از شراب کند
چراغ چشم صواعد نظام دین احمد
که سایه کرمش کار آفتاب کند
ببارگاه قضا کلک معجز آثارش
هزار مسله را حل بیک جواب کند
به همعنانی از و جبرییل درماند
چو دست همت او پای در رکاب کند
بعهد دستش اگر ابر درفشان گردد
سزد که برق یمان خنده بر سحاب کند
همای تربیت او چو سایه اندازد
عجب مدار که گنجشک را عقاب کند
نسیم لطفش اگر در جهان پیر وزد
خزان پیری او نو گل شباب کند
گر آتش غضبش در دل محیط افتد
محیط راتف او سربسر خراب کند
و گر بکوه رسد گرد باد صولت او
روانش از حرکت سنگ آسیاب کند
در آفتاب تب لرزه گیرد از هیبت
اگر به چرخ نظر از سر عتاب کند
ایا بلند جنابی که چرخ ما همه قدر
بافتخار زمین بوس آنجناب کند
چنانکه حکم تو باشد بایستدبر جا
بچرخ امر تو گر «فاسقم» خطاب کند
یقین که ذات تو را بر گزیده خواهد کرد
فلک ز نسخه عالم گر انتخاب کند
عطیه بخش مه است آفتاب از نوری
که ذره ذره زرای تو اکتساب کند
ز پاس شرع تو شیطان دگر بخواب ندید
که دست فتنه در آغوش شیخ و شاب کند
ز اعتدال مزاج جهان بحکمت تو
عجب بود که کسی فکر ناصواب کند
ز تقوی ات رخ نامحرم آفتاب ندید
بغیر خود که عرق دایم از حجاب کند
بجز عدو که گزد دست خود کرازهره
که همچو غنچه سر انگشت را خصاب کند
حسود جاه تراگر سر مدیح بود
زمانه مدحت او مغفرت مآب کند
سر عدوی تو چون کشتی نگونساران
اجل ببحر فنا غرقه چون حباب کند
بلند مرتبتا، رتبت توزان بیش است
که شرح فضل تو اهلی بصد کتاب کند
تجز دعای تو دستم نمیرسد یارب
که حق دعای من خسته مستجاب کند
بقای عمر تو یارب فلک دهد چندان
که عمر نوح بیکساعش حساب کند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند
شمیم گل دل ریش مرا خراب کند
هوش مصنوعی: پرنده‌ای سفید که نسیم صبحگاه بوی خوش مشک را به ارمغان می‌آورد، عطر گل‌ها دل مرا ویران می‌کند.
چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز
که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم دلم را به سمت گلستان ببرم در حالی که گلبرگ‌ها به خواب رفته‌اند و سنبل‌ها در حال جمع کردن دم‌ها و طناب کردن زودتر از خواب هستند؟
بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی
کجاست ساقی مجلس بگو شتاب کند
هوش مصنوعی: در باغی که فاخته آواز می‌خواند، بگو کجاست ساقی مجلس که هرچه سریع‌تر بیاید.
دلم بسینه طپان است زین هوا چو نمرغ
که در قفس ز نسیم گل اضطراب کند
هوش مصنوعی: دل من به شدت تحت تأثیر این وضعیت است، مانند پرنده‌ای در قفس که از نسیم خوشگل به شدت نگران و مضطرب می‌شود.
نوای بلبل مست از نشاط صحبت گل
مرا چو لاله ز حسرت جگر کباب کند
هوش مصنوعی: صدای بلبل که به خاطر خوشحالی از صحبت با گل سر می‌دهد، مرا به حالتی می‌افکند که مانند لاله، متاثر و حسرت‌زده شوم و دلم به درد آید.
بباده دیده بختم ز خواب کن بیدار
مهل که نرگس مستت مرا بخواب کند
هوش مصنوعی: در باده، چشمانم را از خواب بیدار کن و مرا در حالتی نگذار که نرگس مست تو مرا به خواب ببرد.
درین هوا که صبا از نسیم مشگ آمیز
چو لاله بر ورق گل زند گلاب کند
هوش مصنوعی: در این هوا که نسیم خوشبو مانند عطر گل‌ها می‌وزد، گل‌ها را به زیبایی می‌آراید و عطر آن‌ها را خوش می‌کند.
ز بیم قاضی عهدست ورنه هر که بود
چو لاله کاسه و ساغر پر از شراب کند
هوش مصنوعی: از ترس قاضی، هر کس که باشد نمی‌تواند مانند لاله‌ای درخشان، جام و ساغر خود را پر از شراب کند.
چراغ چشم صواعد نظام دین احمد
که سایه کرمش کار آفتاب کند
هوش مصنوعی: چشم‌های سعادتمند نظام دین محمد، مانند چراغی هستند که سایه لطف و مهربانی او همچون نور خورشید را می‌افزاید.
ببارگاه قضا کلک معجز آثارش
هزار مسله را حل بیک جواب کند
هوش مصنوعی: در درگاه تقدیر، قلمی که آثار شگفت‌انگیز دارد، می‌تواند هزاران مسئله را با یک پاسخ ساده حل کند.
به همعنانی از و جبرییل درماند
چو دست همت او پای در رکاب کند
هوش مصنوعی: زمانی بود که جبرائیل در کارش درمانده شد و نتوانست به تنهایی به هدفش برسد، اما وقتی که اراده و همت را به کار گرفت و با عزمی راسخ قدم برداشت، به موفقیت دست یافت.
بعهد دستش اگر ابر درفشان گردد
سزد که برق یمان خنده بر سحاب کند
هوش مصنوعی: اگر دست او بر افراشته شود و ابرها به خاطر او ببارند، شایسته است که برق از خوشحالی بر ابرها بخندد.
همای تربیت او چو سایه اندازد
عجب مدار که گنجشک را عقاب کند
هوش مصنوعی: زمانی که او به خوبی تربیت شود، شگفت‌زده نشوید اگر چیزی کوچک و ضعیف همچون گنجشک به قدرت و شکوه عقاب بدل شود.
نسیم لطفش اگر در جهان پیر وزد
خزان پیری او نو گل شباب کند
هوش مصنوعی: اگر نسیم محبت او در دنیا بوزد، حتی پیری و کهنگی هم به جوانی و گل بویی تازه تبدیل می‌شود.
گر آتش غضبش در دل محیط افتد
محیط راتف او سربسر خراب کند
هوش مصنوعی: اگر خشم او در دل محیط بیفتد، تمام آنچه که در اطرافش است را به تلی از ویرانی تبدیل خواهد کرد.
و گر بکوه رسد گرد باد صولت او
روانش از حرکت سنگ آسیاب کند
هوش مصنوعی: اگر طوفان و گردباد به کوه برسد، بر اثر قدرت او، سنگ آسیاب را به حرکت درمی‌آورد.
در آفتاب تب لرزه گیرد از هیبت
اگر به چرخ نظر از سر عتاب کند
هوش مصنوعی: اگر به آسمان نگاه کنی و از شدت عظمتش دچار وحشت و لرز شو، در جلوی تابش آفتاب هم دچار تب خواهی شد.
ایا بلند جنابی که چرخ ما همه قدر
بافتخار زمین بوس آنجناب کند
هوش مصنوعی: آیا تو بلندمرتبه‌ای که آسمان ما همه به خاطر تو به زمین kisses می‌زند؟
چنانکه حکم تو باشد بایستدبر جا
بچرخ امر تو گر «فاسقم» خطاب کند
هوش مصنوعی: هرچه که تو بخواهی باید بایستد و در جا بچرخد، حتی اگر خطاب تو به کسی باشد که نافرمان است.
یقین که ذات تو را بر گزیده خواهد کرد
فلک ز نسخه عالم گر انتخاب کند
هوش مصنوعی: بدون شک، آسمان تو را به عنوان برگزیده خود انتخاب خواهد کرد، اگر قرار باشد از میان همه وجود، کسی را انتخاب کند.
عطیه بخش مه است آفتاب از نوری
که ذره ذره زرای تو اکتساب کند
هوش مصنوعی: آفتاب چون مهر و نوری است که به تدریج به تو می‌رسد و تو از آن بهره‌مند می‌شوی.
ز پاس شرع تو شیطان دگر بخواب ندید
که دست فتنه در آغوش شیخ و شاب کند
هوش مصنوعی: از رعایت دستورات الهی، حتی شیطان هم دیگر خواب راحت ندارد و نمی‌تواند در خلوت، با گذاشتن دست فتنه در آغوش عالمان و ریش‌سفیدان، خونریزی کند.
ز اعتدال مزاج جهان بحکمت تو
عجب بود که کسی فکر ناصواب کند
هوش مصنوعی: از تعادل و توازن طبیعت جهان، شگفتی است که کسی به افکار نادرست و بی‌اساس فکر کند.
ز تقوی ات رخ نامحرم آفتاب ندید
بغیر خود که عرق دایم از حجاب کند
هوش مصنوعی: از تقوای تو، چهره‌ی نامحرمان حتی از تابش آفتاب نیز بی‌بهره مانده و فقط خودت هستی که در پوشش خود، مدام در حال تعرقی.
بجز عدو که گزد دست خود کرازهره
که همچو غنچه سر انگشت را خصاب کند
هوش مصنوعی: جز دشمنی که دستش را به زخم می‌زند، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند مانند یک غنچه، سر انگشت را زیبا کند.
حسود جاه تراگر سر مدیح بود
زمانه مدحت او مغفرت مآب کند
هوش مصنوعی: اگر حسودان بخواهند تو را ستایش کنند، زمانه به خاطر مدح آن‌ها به تو بخشش خواهد کرد.
سر عدوی تو چون کشتی نگونساران
اجل ببحر فنا غرقه چون حباب کند
هوش مصنوعی: سر دشمنی تو مانند کشتی افرادی است که در خطر غرق شدن هستند؛ در دریاى فنا غرق می‌شود، همانند حبابی که در آب ایجاد می‌شود.
بلند مرتبتا، رتبت توزان بیش است
که شرح فضل تو اهلی بصد کتاب کند
هوش مصنوعی: شما در جایگاهی عالی قرار دارید و برتری‌تان آنقدر زیاد است که هیچ‌کسی نمی‌تواند تمام فضائل و افتخارات شما را در چندین کتاب به طور کامل بیان کند.
تجز دعای تو دستم نمیرسد یارب
که حق دعای من خسته مستجاب کند
هوش مصنوعی: خدایا، دست من به دعای تو نمی‌رسد و امیدوارم که به حق دعای من که خسته و ناتوان است، پاسخ مثبت بدهی.
بقای عمر تو یارب فلک دهد چندان
که عمر نوح بیکساعش حساب کند
هوش مصنوعی: ای کاش که عمر تو، ای پروردگار، چنان طولانی باشد که بتوان عمری برابر با عمر نوح را بدون هیچ مشکلی حساب کرد.