گنجور

شمارهٔ ۳۴ - در توحید و موعظه گوید

منت ایزد را که صنع او ز گل خار آورد
خاک ما از قطره آبی پدیدار آورد
از هوا در گنبد سرها صدایی افکند
تا به حکمت مشت خاکی را بگفتار آورد
قدرت او ساخت در ترکیب تن هر گوشه یی
مفصلی گردان که چونگردون برفتار آورد
در خیال صورتی کز قطره آب آفرید
نقشبندان خرد را رو بدیوار آورد
نیست از صنعش عجب گر مریم از باد هوا
همچو عیسی نشاه خورشید رخسار آورد
شربت آبی کز کرم بخشد نبات تشنه را
چون رسد در کام نیشکر بار آورد
تا نسازد روشن از کحل هدایت چشم دل
بوالحکم بر مهجز پیغمبر انکار آورد
غیرت او گر کشد تیغ مهابت از غلاف
گردن فرعون را دربند اقرار آورد
گر بدرد پرده ناموس بر اهل صلاح
بایزیدان را برون از خرقه زنار آورد
خود فروشی گر کند یوسف بحسن خویشتن
او چون غلامانش ببازار آورد
عارف خود را کند مستغنی از نقش کتاب
جوهر صافی دلش آیینه کردار آورد
هر یکی را نوبتی داد ارچه باهم آفرید
احمد مختار را در وقت مختار آورد
لایق هر کس بهر کس داد چیزی لاجرم
ذوالفقاری بایدش جنگی که کرار آورد
نشکند غیر از دلی کو را خریداری کند
گوهر قابل شکستن هم خریدار آورد
گر رود افتاده یی را پاز جای خویشتن
کیست تا بر جای خود جز لطف جبار آورد
پرده قاتل برای مصلحت قهرش درد
ورنه لطفش جمله را در ظل ستار آورد
دشمنان دوزخی را گر بسوزد در جهان
مرغ را فرمان دهد کاتش بمنقار آورد
جای حیرت نیست کر نمرود را سوزد بنار
چون خلیل الله برون بی زحمت از نار آورد
وای برما زینهمه زهری که شیطان میدهد
گرنه تریاک کرم غفران غفار آورد
نون رحمن کشتی نوح است و رنی چونکس
طاقت یک موج قهر از بهر قهار آورد
گر سرو زر مومنان دارند در راهش دریغ
از پی تاراجشان کافر ز تاتار آورد
چرخ هم سر گشته چون پرگار در فرمان اوست
چون تواند کسکه کار کس بپرگار آورد
راستی را نیک و بد وابسته تقدیر اوست
چونکند مدبر که خود در سلک ابرار آورد
جمله یکذاتند در اصل وجود ایشان ولی
گه عزیز آرد برون از بطن و گه خوار آورد
زر که یکجوهر بود گه قفل فرج استرست
گه چو میل سرمه ره در چشم دلدار آورد
اوکه بندد در مشیمت زشت و زیبا قادرست
که ز فاجر صالح و صالح ز فجار آورد
هیچ بیخیری مبین یعنی که شر محض نیست
زهر دیدی مهره را بنگر که هم مار آورد
هر چه جزوی بینی اش خاصیت کلی در اوست
عنکبوت ایزد برای پرده غار آرود
ای بسا زشتی که باشد خوبیی را واسطه
دیو نفس است آنکه اینشکل پریوار آورد
رحمت حق از پی لب تشنگان محنت است
لاجرم شربت طبیب از بهر بیمار آورد
خدمت حقکن غم روزی مخور کز خوان رزق
قسمت هرکس وکیل رزق ناچار آورد
در سوار فقر باشد روشناییها بسی
مردمان دیده را ظلمت در انوار آورد
گر نباشد نیستی در حضرت هستی متاع
مالک دینار باشد هر که دینار آورد
پیر معنی مرد را باید چو فانوس خیال
کز چراغ دل درون در سیراطور آورد
نگذرد از جای خود سالک که چشمش بسته اند
گرد و صددوران بسر چون گاو عصار آورد
نربیت جایی اثر دارد که جوهر قابل است
کی بکوشش نارون چون ناربن بار آورد
عاشقان مست را دست از تکلیف بسته اند
کی سر مجنون کسی در بند دستار آرود
تا وبال جان بود نفست بلا بینی ز جان
گنج را تامار باشد رنج و تیمار آورد
دل که غیر از دوست خواهد دوست نتوان داشتن
دشمنست آندوستی کو رو به اغیار آورد
ز آرزوی شاهدان خود رامیفکن در عذاب
کآخرت این آرزو بیزار بیزار آورد
چون دلت می خواهد و معشوقه و آواز چنگ
گر ملک باشی که فی الحالت نگونسار آورد
لذت خورد و خورش جانت اسیر نفس کرد
دانه خوردن مرغ را در دام طرار آورد
شهوت از سیر حقیقت روح باز آرد که مرغ
ز آرزوی دانه اندر دام طرار آورد
از لجام نفس و شهوت مرد ره آزاده است
شیر از آن نبود که سر در قید افسار آورد
کی بمردار جهان شیران حق رغبت کنند
هم سگ نفس خسیسان رو به مردار آورد
نفس کافر دشمنست از وی حذر کن زینهار
یا بکش یا جهد چندانکن که زنهار آورد
زاری نادان بغیر از آرزوی نفس نیست
شیر جستن طفل را در گریه زار آورد
گر مجرد همچو عیسی نیستی زحمت مکش
هرکه بار دل برد همچون خران بار آورد
راحت از هر یار نتوان دید یار خویش باش
ای بسا محنت که یاری بر سر یار آورد
غایت حکمت بود وحشت ز خلق روزگار
ورنه افلاطون چرا رو سوی کهسکار آورد
طبع را کم کن بد آموزی بهر جزوی، مباد
ناگهان در کلیی این شیوه در کار آورد
از طریق شرع بیرون رفتن از گمراهی است
کمتر از موری مشو کو ره بهنجار آورد
جز کلام حق مکن تعویذ خود نا دیو نفس
زیر فرمان تو این تعویذ و طومار آورد
گر شوی شب زنده دار از مکر شیطان ایمنی
دزد را کی زهره کو رو سوی بیدار آورد
پیرو حق شو که دست سامری کوته شود
چون کلیم الله دست معجز آثار آورد
همچو آدم خاک شو پندار شیطانی بهل
تانه چون او گردنت در طوق پندار آورد
نقش هستی را بدست خود فروشو تاترا
جبرییل عشق در معراج اسرار آورد
کعبه جان جای تست آنجا به هشیاری رسی
مست ره گمکرده اندر خانه هشیار آورد
در طواف کعبه دلهای ارباب صفا
گر کنی سعیی طوافت چرخ دوار آورد
جان به رقص آورز و جددل که تن کز پا فتاد
در سماعش بار دیگر چرخ فخار آورد
ایمن از عالم مشو گر شد بسر طوفان نوح
ای بسا موجی چنان کان بحر خونخوار آورد
گرچه حلاجی برون کن پنبه غفلت ز گوش
زانکه این همکاسه سر را بر سر دار آورد
راست شو با حق که حق با راستان در راستیست
مکر او کجبازی اندر کار مکار آورد
راستی را قلب بازی، بازی خود دادن است
کآسمان دربند دایم دست عیار آورد
سایه داری از خسان کم جو که کی گردد شجر
گر گیاهی خویش را بالا به اشجار آورد
در کمال ناکسان کی بوی خاصیت بود
خار صحرا هم گل بی نفع بسیار آورد
شرکت معنی بصورت نیست کز انجم سهیل
فیض او رنگ عقیق و رنگ بلغار آورد
بی غرض گوید سخن اعلی از آن قدرش بود
ورنه باقدر سخن سنجان چه مقدار آورد
شعر اگر باشد لباس شاهد معنی نکوست
ورنه عاقل فخر کی هرگز به اشعار آورد
شعر رنگین از تکلیف نقش چین و آب جوست
رو بدریا کن که گوهر بحر ذخار آورد
اینچنین نقد روانی را که در میزان نظم
هز یک از روی نکته معنا بمعیار آورد
مخزن المعنیش خوان بلکه معانی، با خرد
هم زنام اعداد تاریخش بتذکار آورد
خواهم از عین کرم آنکسکه چون آبحیات
چشمه خود را بظلمات شب تار آورد
قابل روشندلان گر داند این نظم حقیر
قایلش را از کرم در سلک اخیار آورد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منت ایزد را که صنع او ز گل خار آورد
خاک ما از قطره آبی پدیدار آورد
هوش مصنوعی: سپاسگزاریم از نعمت‌های خداوند که با خلقی از گل و خار، خاک ما را از یک قطره آب جلوه‌گر کرده است.
از هوا در گنبد سرها صدایی افکند
تا به حکمت مشت خاکی را بگفتار آورد
هوش مصنوعی: از آسمان در گنبدی صدا بلند شد تا به روشنی و حکمت، خاکی را به سخن آورد.
قدرت او ساخت در ترکیب تن هر گوشه یی
مفصلی گردان که چونگردون برفتار آورد
هوش مصنوعی: قدرت او باعث شده است که در ساختار بدن هر قسمتی متصل باشد، به گونه‌ای که مانند چرخش آسمان به حرکت درآید.
در خیال صورتی کز قطره آب آفرید
نقشبندان خرد را رو بدیوار آورد
هوش مصنوعی: در تصور، شکلی که از یک قطره آب ساخته شده است، طراحان و هنرمندان خرد را به دیواری که نقاشی کرده‌اند، منتقل کرده است.
نیست از صنعش عجب گر مریم از باد هوا
همچو عیسی نشاه خورشید رخسار آورد
هوش مصنوعی: عجبی ندارد که مریم به وسیله باد و هوا، مانند عیسی، چهره‌ای تابناک و درخشان به دنیا بیاورد، زیرا این امر از قدرت و خلقت خداوند است.
شربت آبی کز کرم بخشد نبات تشنه را
چون رسد در کام نیشکر بار آورد
هوش مصنوعی: شربتی که از مروت و مهربانی به کسی داده می‌شود، مانند آبی است که گیاهان تشنه را سیراب می‌کند و باعث می‌شود نیشکر بتواند میوه بدهد.
تا نسازد روشن از کحل هدایت چشم دل
بوالحکم بر مهجز پیغمبر انکار آورد
هوش مصنوعی: تا زمانی که کحل هدایت نتواند چشم دل را روشن کند، بوالحکم بر معجزات پیامبر را انکار خواهد کرد.
غیرت او گر کشد تیغ مهابت از غلاف
گردن فرعون را دربند اقرار آورد
هوش مصنوعی: اگر غیرت او به جوش بیاید، مثل شمشیری که از غلاف بیرون می‌آید، قدرتی دارد که می‌تواند حتی گردن فرعون را به تسلیم وادار کند.
گر بدرد پرده ناموس بر اهل صلاح
بایزیدان را برون از خرقه زنار آورد
هوش مصنوعی: اگر بر درد و رنج پرده‌ی ناموس و حجاب بیفزایید، اهل صلاح و نیکی مانند بایزید، از لباس و خرقه‌ی خود بیرون می‌آیند و زنجیرها را کنار می‌زنند.
خود فروشی گر کند یوسف بحسن خویشتن
او چون غلامانش ببازار آورد
هوش مصنوعی: اگر یوسف به زیبایی و جذابیت خود را بفروشد، او مانند غلامانش به بازار خواهد آمد.
عارف خود را کند مستغنی از نقش کتاب
جوهر صافی دلش آیینه کردار آورد
هوش مصنوعی: عارف به جایی می‌رسد که دیگر به محتوا و ظواهر کتاب‌ها نیاز ندارد و با داشتن دل پاک و صافش، رفتار و کردار خود را به‌وضوح نشان می‌دهد. او از درون، اطلاعات و دانش را در عمل و رفتار خود نمایان می‌سازد.
هر یکی را نوبتی داد ارچه باهم آفرید
احمد مختار را در وقت مختار آورد
هوش مصنوعی: هر کس زمانی خاص خود دارد، هرچند که همه به یکسان خلق شده‌اند. احمد مختار در زمان مناسب خود به دنیا آمد.
لایق هر کس بهر کس داد چیزی لاجرم
ذوالفقاری بایدش جنگی که کرار آورد
هوش مصنوعی: هر کسی بر اساس شایستگی و توانایی‌هایش به او چیزی داده می‌شود، بنابراین باید کسی که از اعتبار و قدرت برخوردار است، آماده رویارویی با چالش‌ها باشد و به جنگ برود.
نشکند غیر از دلی کو را خریداری کند
گوهر قابل شکستن هم خریدار آورد
هوش مصنوعی: جز دلی که برای عشق و محبت خریده شود، هیچ چیزی نمی‌تواند آن را بشکند. حتی اشیای قیمتی و گرانبها نیز خریدارانی دارند، اما دل‌های شکسته با محبت و علاقه قابل ترمیم و خریداری نیستند.
گر رود افتاده یی را پاز جای خویشتن
کیست تا بر جای خود جز لطف جبار آورد
هوش مصنوعی: اگر پای کسی به زمین بیفتد، آیا کسی هست که او را به جای خودش برگرداند، جز اینکه قدرت بزرگی به کمکش بیاید؟
پرده قاتل برای مصلحت قهرش درد
ورنه لطفش جمله را در ظل ستار آورد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که گاهی وقت‌ها افراد به خاطر مصلحت یا اوضاع خاصی، رفتارهایی از خود نشان می‌دهند که ممکن است در نظر دیگران خشن و سرد به نظر برسد. اما اگر در شرایط مناسب قرار گیرند، می‌توانند مهربانی و حمایت خود را به نمایش بگذارند. در واقع، محبت و لطف آن‌ها به مانند نوری در زیر ستارگان می‌تواند همه را تحت پوشش قرار دهد.
دشمنان دوزخی را گر بسوزد در جهان
مرغ را فرمان دهد کاتش بمنقار آورد
هوش مصنوعی: اگر دشمنان در این جهان بسوزند، مرغی می‌تواند با منقار خود آتش را بیاورد.
جای حیرت نیست کر نمرود را سوزد بنار
چون خلیل الله برون بی زحمت از نار آورد
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که آتش نمرود، که به ابراهیم(ع) آسیب نرساند، در واقع اگر خدا بخواهد، آتش می‌تواند بی‌دردسر کسی را نجات دهد؛ همچنان که ابراهیم(ع) بدون زحمت از آتش به در آمد.
وای برما زینهمه زهری که شیطان میدهد
گرنه تریاک کرم غفران غفار آورد
هوش مصنوعی: ما را بر این همه زهر، که شیطان می‌ریزد، وای! وگرنه تریاکی که بخشش خداوند دارد، دارویی شفا بخش است.
نون رحمن کشتی نوح است و رنی چونکس
طاقت یک موج قهر از بهر قهار آورد
هوش مصنوعی: آشکار است که نعمت‌های الهی، مانند نون رحمن، همچون کشتی نجاتی هستند که در زمان‌های سخت و طوفانی به کمک آمدن می‌پردازند. اما هر کس که نمی‌تواند بر سختی‌ها و مشکلات غلبه کند، در نهایت نمی‌تواند از این نعمت‌ها بهره‌مند شود. در واقع، برای بهره‌مندی از رحمت‌های الهی، نیازمند استقامت و تاب‌آوری در برابر چالش‌ها هستیم.
گر سرو زر مومنان دارند در راهش دریغ
از پی تاراجشان کافر ز تاتار آورد
هوش مصنوعی: اگر مومنان در راه باورهای خود مانند سروهای زرین باشند، به خاطر ترس از حمله دشمنان و تاراج آنها، نباید از جان و مال خود دریغ کنند. حتی دشمنانی چون تاتار نیز به شجاعت و استقامت آن‌ها احترام می‌گذارند.
چرخ هم سر گشته چون پرگار در فرمان اوست
چون تواند کسکه کار کس بپرگار آورد
هوش مصنوعی: چرخ، همانند یک پرگار، در اختیار و فرمان او (خدا) می‌چرخد. پس چگونه کسی می‌تواند کار کسی را به دست پرگار و سرنوشتش بسپارد؟
راستی را نیک و بد وابسته تقدیر اوست
چونکند مدبر که خود در سلک ابرار آورد
هوش مصنوعی: آفتاب حقیقت و خوبی و بدی همه به سرنوشت و تقدیر او وابسته است. چطور می‌تواند آن کسی که تدبیر می‌کند، انسان‌ها را در زمره نیکان قرار دهد؟
جمله یکذاتند در اصل وجود ایشان ولی
گه عزیز آرد برون از بطن و گه خوار آورد
هوش مصنوعی: تمام انسان‌ها در اصل وجودشان یکسان هستند، اما گاهی اوقات برخی از آن‌ها به مقام و عزتی دست پیدا می‌کنند و زمانی دیگر ممکن است در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار گیرند.
زر که یکجوهر بود گه قفل فرج استرست
گه چو میل سرمه ره در چشم دلدار آورد
هوش مصنوعی: زر که یک نوع جواهر است، زمانی می‌تواند قفل در را باز کند و زمانی دیگر نیز مانند سرمه، راهی به سوی چشم محبوب فراهم می‌آورد.
اوکه بندد در مشیمت زشت و زیبا قادرست
که ز فاجر صالح و صالح ز فجار آورد
هوش مصنوعی: کسی که توانایی دارد تا از میان خوبی و بدی انتخاب کند، می‌تواند از افراد نیکوکار، افراد بدکار بسازد و برعکس.
هیچ بیخیری مبین یعنی که شر محض نیست
زهر دیدی مهره را بنگر که هم مار آورد
هوش مصنوعی: هیچ چیز را بی خیالی نکن، چرا که هر چیز بدی خالی از خوبی نیست. چنانچه زهر را که می‌بینی، به مهره‌اش نگاه کن که هم مار را به همراه دارد.
هر چه جزوی بینی اش خاصیت کلی در اوست
عنکبوت ایزد برای پرده غار آرود
هوش مصنوعی: هر چیز جزئی که می‌بینی، ویژگی‌های کلی و عمومی در آن وجود دارد. همانطور که عنکبوت برای ساختن پرده‌ای در غار، از توانایی‌های خاص خود استفاده می‌کند.
ای بسا زشتی که باشد خوبیی را واسطه
دیو نفس است آنکه اینشکل پریوار آورد
هوش مصنوعی: بسیاری از زشتی‌ها وجود دارند که در واقع میان آن‌ها خوبی‌هایی نهفته است، اما این نکته به خاطر وسوسه‌های نفس و افکار منفی است که انسان را به اشتباه می‌اندازد و باعث می‌شود که آن خوبی‌ها دیده نشوند.
رحمت حق از پی لب تشنگان محنت است
لاجرم شربت طبیب از بهر بیمار آورد
هوش مصنوعی: رحمت الهی به دنبال رفع نیازهای کسانی است که در تشنگی و سختی به سر می‌برند، بنابراین طبیب برای بیمار خود دارویی فراهم می‌کند.
خدمت حقکن غم روزی مخور کز خوان رزق
قسمت هرکس وکیل رزق ناچار آورد
هوش مصنوعی: به خداوند خدمت کن و نگران روزی خود نباش، زیرا هر کس از سفره رزق و روزی خود بهره‌مند خواهد شد و کسی که مقدر شده، ناگزیر به روزی‌اش خواهد رسید.
در سوار فقر باشد روشناییها بسی
مردمان دیده را ظلمت در انوار آورد
هوش مصنوعی: فقر می‌تواند باعث شود که حتی در میان نور و روشنایی، افراد با احساس تاریکی و ناامیدی مواجه شوند.
گر نباشد نیستی در حضرت هستی متاع
مالک دینار باشد هر که دینار آورد
هوش مصنوعی: اگر در وجود هستی، مفهوم نیستی وجود نداشته باشد، هر کسی که دینار بیاورد، می‌تواند صاحب ثروت و مال شود.
پیر معنی مرد را باید چو فانوس خیال
کز چراغ دل درون در سیراطور آورد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که برای درک و شناخت ارزش واقعی انسان، باید مانند یک فانوس در دل از روشنایی درونی خود استفاده کرد. یعنی، هر فرد باید بتواند با درون‌نگری و نور معنوی خود، به حقیقت و عمق وجود خود پی ببرد.
نگذرد از جای خود سالک که چشمش بسته اند
گرد و صددوران بسر چون گاو عصار آورد
هوش مصنوعی: سالی که راهجو نمی‌تواند از مکان خود حرکت کند، زیرا چشمانش بسته است و همچون گاوی که در آسیاب می‌چرخد، در دور باطل در حال چرخش می‌باشد.
نربیت جایی اثر دارد که جوهر قابل است
کی بکوشش نارون چون ناربن بار آورد
هوش مصنوعی: پرورش و تربیت تنها زمانی نتیجه می‌دهد که زمینه‌ی مناسب و ظرفیت لازم وجود داشته باشد، مانند اینکه اگر درختی با تلاش و کوشش به بار بنشیند، باید در خاکی حاصلخیز رشد کند.
عاشقان مست را دست از تکلیف بسته اند
کی سر مجنون کسی در بند دستار آرود
هوش مصنوعی: عاشقان شیدا و سرگشته، دیگر نیازی به رعایت قوانین و مقررات ندارند. چه کسی می‌تواند انتظار داشته باشد که مجنون، در شرایطی که دلبسته عاشق شده، به قواعد و ظواهر توجه کند؟
تا وبال جان بود نفست بلا بینی ز جان
گنج را تامار باشد رنج و تیمار آورد
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس در وجودت است، باید با مشکلات و سختی‌ها دست و پنجه نرم کنی. گنج واقعی در زندگی همان رنج و زحمت‌هایی است که تحمل می‌کنی.
دل که غیر از دوست خواهد دوست نتوان داشتن
دشمنست آندوستی کو رو به اغیار آورد
هوش مصنوعی: دل انسان اگر غیر از دوست، چیزی بخواهد، نمی‌تواند دشمنی نداشته باشد. دوستی واقعی که به دیگران روی آورد، دیگر نمی‌تواند وفادار بماند.
ز آرزوی شاهدان خود رامیفکن در عذاب
کآخرت این آرزو بیزار بیزار آورد
هوش مصنوعی: از آرزوی دیدن محبوبان خود دست بکش، زیرا این آرزو تو را به عذاب می‌اندازد و در نهایت، از این خواسته ناامیدت می‌کند.
چون دلت می خواهد و معشوقه و آواز چنگ
گر ملک باشی که فی الحالت نگونسار آورد
هوش مصنوعی: وقتی که دل تو چیزی را می‌خواهد، حتی اگر معشوقه‌ات و صدای چنگ باشد، اگر حال تو خوب نباشد، فرقی نمی‌کند که در چه موقعیتی قرار داری.
لذت خورد و خورش جانت اسیر نفس کرد
دانه خوردن مرغ را در دام طرار آورد
هوش مصنوعی: خوردن لذت بخش غذاها، روح تو را تحت تاثیر قرار می‌دهد و مانند مرغان که در دام طعمه گرفتار می‌شوند، تو نیز از لذت‌های دنیا در دام نفس خود اذیت می‌شوی.
شهوت از سیر حقیقت روح باز آرد که مرغ
ز آرزوی دانه اندر دام طرار آورد
هوش مصنوعی: تمایلات و آرزوهای دنیوی، انسان را از درک عمیق حقیقت وجودش دور می‌کند؛ مانند پرنده‌ای که به خاطر جستجوی دانه، در دام شکارچی گرفتار می‌شود.
از لجام نفس و شهوت مرد ره آزاده است
شیر از آن نبود که سر در قید افسار آورد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که آزاد و مستقل است، نمی‌خواهد تحت کنترل نفس و تمایلاتش قرار گیرد. همان‌طور که شیر به خاطر وجود افسار و محدودیت نمی‌تواند آزادانه حرکت کند، انسان‌های آزاده نیز نباید اجازه دهند که خواسته‌ها و شهوت‌هایشان آنها را به بند بکشند.
کی بمردار جهان شیران حق رغبت کنند
هم سگ نفس خسیسان رو به مردار آورد
هوش مصنوعی: وقتی شیران حقیقی از دنیا بروند، هیچ‌کس به زندگی و آرزوهای بزرگ توجهی نخواهد کرد و حتی افراد پست و بی‌ارزش هم به چیزهای بی‌ارزش و پوسیده متمایل خواهند شد.
نفس کافر دشمنست از وی حذر کن زینهار
یا بکش یا جهد چندانکن که زنهار آورد
هوش مصنوعی: نفسی که کافر است، دشمن تو به حساب می‌آید. از او دوری کن و مراقب باش؛ یا او را از بین ببر یا چنان تلاشی کن که از تو دور شود.
زاری نادان بغیر از آرزوی نفس نیست
شیر جستن طفل را در گریه زار آورد
هوش مصنوعی: نادان تنها به دنبال خواسته‌های خود است و در زاری و گریه‌اش فقط آرزوهای نفسش را بیان می‌کند. مانند اینکه بچه در حال گریه شیر می‌خواهد.
گر مجرد همچو عیسی نیستی زحمت مکش
هرکه بار دل برد همچون خران بار آورد
هوش مصنوعی: اگر همچون عیسی، آزاد و بی‌نیاز نیستی، پس خود را به زحمت نینداز. هر کسی که بار دل را به دوش می‌کشد، مانند خر، فقط بار سنگینی به دوش دارد.
راحت از هر یار نتوان دید یار خویش باش
ای بسا محنت که یاری بر سر یار آورد
هوش مصنوعی: به راحتی نمی‌توان از هیچ دوستی انتظار داشت که یار خود را ببینید. باید در نظر گرفت که چه مشکلات و دردسرهایی ممکن است دوست برای یار خود به وجود آورد.
غایت حکمت بود وحشت ز خلق روزگار
ورنه افلاطون چرا رو سوی کهسکار آورد
هوش مصنوعی: هدف حکمت، ترس از مردم و روزگار است؛ در غیر این صورت، چرا افلاطون به دشت و کوهستان پناه برد؟
طبع را کم کن بد آموزی بهر جزوی، مباد
ناگهان در کلیی این شیوه در کار آورد
هوش مصنوعی: طبع و روحیات خود را در یادگیری افراد کاهش بده، تا ناگهان در مسائل کلی، به شیوه‌ای نادرست عمل نکنی.
از طریق شرع بیرون رفتن از گمراهی است
کمتر از موری مشو کو ره بهنجار آورد
هوش مصنوعی: اگر از مسیر شرع خارج شوی، به گمراهی دچار خواهی شد. همچون موری نباش که راه درست را گم کند.
جز کلام حق مکن تعویذ خود نا دیو نفس
زیر فرمان تو این تعویذ و طومار آورد
هوش مصنوعی: جز صحبت حق را نکنید، زیرا نباید به چیز دیگری تکیه کنید. نفس سرکش شما تحت تسلط این کلمات و قواعد قرار دارد.
گر شوی شب زنده دار از مکر شیطان ایمنی
دزد را کی زهره کو رو سوی بیدار آورد
هوش مصنوعی: اگر شب‌زنده‌داری کنی و از تزویر و فریب شیطان در امان باشی، پس دزد را چه می‌شود که جرات کند به سوی بیدار برود؟
پیرو حق شو که دست سامری کوته شود
چون کلیم الله دست معجز آثار آورد
هوش مصنوعی: به راستای حق حرکت کن و پیرو آن باش، زیرا در این مسیر، مشکلات و موانع از سر راهت برداشته می‌شوند و می‌توانی به موفقیت‌های عظیمی دست یابی که از نشان‌ها و نشانه‌های الهی سرچشمه می‌گیرد.
همچو آدم خاک شو پندار شیطانی بهل
تانه چون او گردنت در طوق پندار آورد
هوش مصنوعی: خود را مانند آدمی که از خاک است، humble و قابل تواضع کن و اجازه نده که فکرهای شیطانی تو را به سوی خود بکشد. زیرا مانند او، خود را در دام افکار حبس کرده‌ای.
نقش هستی را بدست خود فروشو تاترا
جبرییل عشق در معراج اسرار آورد
هوش مصنوعی: سرنوشت و واقعیت زندگی را خودت رقم بزن و بگذار عشق، مانند جبرئیل، تو را به درجات فراوانی از فهم و دانایی برساند.
کعبه جان جای تست آنجا به هشیاری رسی
مست ره گمکرده اندر خانه هشیار آورد
هوش مصنوعی: در کعبه‌ی جان تو، جای توست و وقتی در هشیاری به آنجا برسی، مست و غافل نشو. آن که در این راه گم شده است، در خانه‌ی هشیار به یادآوری و شناخت می‌رسد.
در طواف کعبه دلهای ارباب صفا
گر کنی سعیی طوافت چرخ دوار آورد
هوش مصنوعی: اگر در دور کعبه دل‌های باصفا طواف کنی، تلاش تو باعث می‌شود که چرخ زمان به حرکت درآید.
جان به رقص آورز و جددل که تن کز پا فتاد
در سماعش بار دیگر چرخ فخار آورد
هوش مصنوعی: جان را به حرکت درآور و با جدیت برقص، زیرا وقتی که بدن از پا افتاد، در این حالت بار دیگر چرخ زندگی را به شوق و سروری بازمی‌گرداند.
ایمن از عالم مشو گر شد بسر طوفان نوح
ای بسا موجی چنان کان بحر خونخوار آورد
هوش مصنوعی: از دنیا ناامید نشو، زیرا در زمان طوفان نوح، بسیاری از امواج خطرناک وجود داشتند که دریا بسیار خشن و تند بود.
گرچه حلاجی برون کن پنبه غفلت ز گوش
زانکه این همکاسه سر را بر سر دار آورد
هوش مصنوعی: اگرچه باید غفلت و بی‌توجهی را از گوش‌هایت دور کنی، اما این فرد هم‌نشین، خود می‌تواند سر را به زحمت بیندازد و به چالش بکشد.
راست شو با حق که حق با راستان در راستیست
مکر او کجبازی اندر کار مکار آورد
هوش مصنوعی: با حق راست رفتار کن، چرا که حق در کنار راست‌گویان قرار دارد. اما مکر و فریب در کار افرادی که مکار و چرب‌زبان هستند، وجود دارد.
راستی را قلب بازی، بازی خود دادن است
کآسمان دربند دایم دست عیار آورد
هوش مصنوعی: در واقع، قلبی که از صداقت و خلوص برخوردار است، خود را در معرض بازی دیگران قرار می‌دهد؛ زیرا آسمان همیشه به دستان توانای هنرمند و حرکت‌های ماهرانه وابسته است.
سایه داری از خسان کم جو که کی گردد شجر
گر گیاهی خویش را بالا به اشجار آورد
هوش مصنوعی: از انسان‌های نادرست و بد خصال دوری کن، زیرا اگر درختی می‌خواهی که سرسبز و با رشد باشد، باید تلاش کنی تا گیاه خود را به بهترین شکل ممکن پرورش دهی و به درختانی بزرگ تبدیل کنی.
در کمال ناکسان کی بوی خاصیت بود
خار صحرا هم گل بی نفع بسیار آورد
هوش مصنوعی: در میان افراد بی‌ارزش، هیچ ویژگی خاصی پیدا نمی‌شود، حتی خارهای بی‌فایده بیابان نیز گاهی گل‌های بی‌خاصیت زیادی را به بار می‌آورند.
شرکت معنی بصورت نیست کز انجم سهیل
فیض او رنگ عقیق و رنگ بلغار آورد
هوش مصنوعی: شرکت یعنی همراهی و اتحاد، که همچون ستاره‌ها در آسمان، از نور و نعمت شما بهره می‌برند و زیبایی‌هایی همچون رنگ‌های عقیق و بلغار به دست می‌آورند.
بی غرض گوید سخن اعلی از آن قدرش بود
ورنه باقدر سخن سنجان چه مقدار آورد
هوش مصنوعی: اگر کسی با هدف و انگیزه‌ای نیک سخن بگوید، سخنش به ارزش واقعی‌اش رسیده است وگرنه با معیاری که برای سنجش سخن وجود دارد، چه مقدار می‌تواند ارزش داشته باشد؟
شعر اگر باشد لباس شاهد معنی نکوست
ورنه عاقل فخر کی هرگز به اشعار آورد
هوش مصنوعی: اگر شعر واقعی زیبایی و معنا داشته باشد، شایسته است که به آن زیبایی و لطافت عطا شود، وگرنه انسان خردمند هرگز در اشعار به خود فخر نخواهد فروخت.
شعر رنگین از تکلیف نقش چین و آب جوست
رو بدریا کن که گوهر بحر ذخار آورد
هوش مصنوعی: شعر زیبا و رنگین از وظیفه‌ای که نقش‌های مختلف را برمی‌سازد و از آب سرچشمه می‌گیرد، به دریا بیفکن. چرا که این دریا جواهرات با ارزشی را به ارمغان می‌آورد.
اینچنین نقد روانی را که در میزان نظم
هز یک از روی نکته معنا بمعیار آورد
هوش مصنوعی: نقدی که به بررسی و ارزیابی شعر و نظم می‌پردازد، باید بر اساس معنا و نکات ظریف آن باشد.
مخزن المعنیش خوان بلکه معانی، با خرد
هم زنام اعداد تاریخش بتذکار آورد
هوش مصنوعی: این متن به این مفهوم اشاره دارد که به جای صرفاً خواندن مخزن المعانی، بهتر است به معنای آن توجه کنیم. همچنین، از عقل و دانش برای یادآوری و تحلیل اطلاعات تاریخی استفاده کنیم.
خواهم از عین کرم آنکسکه چون آبحیات
چشمه خود را بظلمات شب تار آورد
هوش مصنوعی: خواهم از ویژگی‌های نیکو و مهربانی کسی بگویم که مانند آب حیات، چشمه‌اش را به دل تاریکی‌های شب می‌آورد.
قابل روشندلان گر داند این نظم حقیر
قایلش را از کرم در سلک اخیار آورد
هوش مصنوعی: اگر روشندلان بدانند که این شعر ساده چقدر ارزش دارد، به خاطر بزرگی روحش، او را در زمره افراد والا قرار خواهند داد.