شمارهٔ ۱۹ - در مدح شاه نجف علی مرتضی (ع) گوید
شاه نجف که گوهر بحر عنایتست
چون بحر بیکران کرمش بی نهایتست
با هر نبی که بود بمعنی رفیق بود
سر نهان که میشنوی این حکایتست
بر دوش آفتاب رسالت نهاده پای
بنگر که پایه شرفش تا چه غایتست
او را رسد که پایه قدرش کند بلند
کش آفتاب سایه نشین زیر رایتست
مهر نگین مومن و ترساست مهر شاه
در سنگ خاره مهر علی را سرایتست
با شهسوار عرش بمعراج سر حق
آنکس که همعنان شده شاه ولایتست
خورشید در شرف به علوش کجا رسد
کو در نهاین شرف این در بدایتست
شاهان رعیت از ره قدرند و شاه اوست
شاهی که با رعیت خود در رعایتست
پیش غراش قصه رستم فسانه ایست
شهنامه از حکایت او یک روایتست
فرموده است شاه رسل آنکه در کلام
شرح نبوتش بتفاصیل آیتست
من شهر علم و شاه ولایت در منست
دریاب آنکه شهر قزین ولایتست
در سر این سخن دل نادان کجا رسد
کاین در گشاده بر دل صاحب درایتست
شاها نهان و فاش تویی شد سخن صریح
وصف ترا چه حاجت رمز و کنایتست
هرکس که باخت بهر تو جان مژده اش رسید
کآسوده شو که جنت جاوید جایتست
شیطان صفت کسی که نیارد سجود تو
در طوق لعنت ابدی زین جنایتست
جان مخالفت که کرامند زیست نیست
در زیر بار تن چو خر بی کرایتست
شیر حقی کیت نظر افتد به شیر چرخ
اورا نگاهی از سگ کویت کفایتست
خورشید با وجود تو عکسی در آینه است
هیچش وجود نیست که محض ارایتست
شاها سگ توام چه شکایت کنم ز چرخ
با شکر نعمت تو چه جای شکایتست
اهلی شکسته گر ز فلک شد چه غم بود
کو را ز مومیایی لطفت حمایتست
هرگز نبود از فلکش چشم التفات
اورا ز التفات تو چشم عنایتست
باشد که روز حشر شود رهنمای ما
نور محبتت که چراغ هدایتست
شمارهٔ ۱۸ - مدح امامزاده واجب التعظیم احمد بن موسی الکاظم علیه السلام: آنکه خاک آستانش کعبه صدق و صفاستشمارهٔ ۲۰ - در ماتم و عزای حسین (ع) گوید: چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاه نجف که گوهر بحر عنایتست
چون بحر بیکران کرمش بی نهایتست
هوش مصنوعی: پادشاه نجف که جوهر و منبع رحمت و لطف الهی است، همانطور که دریا بیپایان است، کرم و بخشش او نیز بینهایت و گسترده است.
با هر نبی که بود بمعنی رفیق بود
سر نهان که میشنوی این حکایتست
هوش مصنوعی: با هر پیامبری که همراه بود، به معنای یک دوست بود. راز پنهانی که این داستان را میشنوی، نشاندهنده این حقیقت است.
بر دوش آفتاب رسالت نهاده پای
بنگر که پایه شرفش تا چه غایتست
هوش مصنوعی: بر دوش آفتاب، وظیفهای مهم و بزرگ قرار داده شده است. به این نکته توجه کن که جایگاه و ارزش این مسئولیت تا چه اندازه بالا و شریف است.
او را رسد که پایه قدرش کند بلند
کش آفتاب سایه نشین زیر رایتست
هوش مصنوعی: او شایسته است که مقام و ارزشش بلند باشد و مانند آفتاب درخشان، زیر سایهاش دیگران قرار گیرند.
مهر نگین مومن و ترساست مهر شاه
در سنگ خاره مهر علی را سرایتست
هوش مصنوعی: مهر و محبت در دل مومنان و افراد غیر مومن متفاوت است. محبت مومن به مانند نگینی با ارزش است که در دلش جای دارد، در حالی که محبت غیر مومن مانند مهر سلطانی است که بر روی سنگی سخت و بیروح قرار دارد. عشق و محبت حقیقی و معنوی، مانند عشق علی، در دل انسانها نفوذ و تأثیر عمیقتری دارد.
با شهسوار عرش بمعراج سر حق
آنکس که همعنان شده شاه ولایتست
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی میپردازد که همراه با بزرگترین و مبارزترین افراد، به مقامهای بالایی رسیده است و در جایگاهی قرار دارد که از نظر معنوی و ولایت، مقام بزرگ و مهمی دارد. به نوعی، این فرد در مرتبهای است که میتواند به حقیقت و معناهای عمیق دست یابد.
خورشید در شرف به علوش کجا رسد
کو در نهاین شرف این در بدایتست
هوش مصنوعی: خورشید در حال اوجگیری و بلندی است، اما نمیتواند به اوج خود برسد، زیرا این لحظه تنها شروعی برای راهی دور است.
شاهان رعیت از ره قدرند و شاه اوست
شاهی که با رعیت خود در رعایتست
هوش مصنوعی: حاکمان به خاطر مقام و قدرتشان به مردم توجه دارند، اما پادشاه واقعی کسی است که به رعایت و توجه به نیازهای مردم خود بپردازد.
پیش غراش قصه رستم فسانه ایست
شهنامه از حکایت او یک روایتست
هوش مصنوعی: در حضور قهرمانان بزرگ داستان رستم، داستانی که به آن پرداخته شده، تنها یک روایت از حماسهها و داستانهای او محسوب میشود.
فرموده است شاه رسل آنکه در کلام
شرح نبوتش بتفاصیل آیتست
هوش مصنوعی: شاه رسل به ما میگوید که در سخنانش توضیحات دقیقی درباره پیامبری وجود دارد و این سخنان بهطور واضح در آیات الهی آمده است.
من شهر علم و شاه ولایت در منست
دریاب آنکه شهر قزین ولایتست
هوش مصنوعی: من محل دانش و حکمرانی هستم، توجه کن که قزین مرکز این ولایت است.
در سر این سخن دل نادان کجا رسد
کاین در گشاده بر دل صاحب درایتست
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از این است که دل افرادی که دانشی ندارند، توانایی درک و فهم عمیق این سخن را ندارد. این سخن و مطالبی که در آن مطرح میشود، فقط برای کسانی که درک و فهم خوبی دارند، قابل فهم و درک است.
شاها نهان و فاش تویی شد سخن صریح
وصف ترا چه حاجت رمز و کنایتست
هوش مصنوعی: ای پادشاه، سخن دربارهی تو دیگر نیازی به رمز و راز ندارد، زیرا تو به وضوح و آشکارا در دلها جا داری.
هرکس که باخت بهر تو جان مژده اش رسید
کآسوده شو که جنت جاوید جایتست
هوش مصنوعی: هر کس که به خاطر تو جان خود را فدای کرد، خوشحال باشد که آرامش یافته و به بهشت ابدی دست یافته است.
شیطان صفت کسی که نیارد سجود تو
در طوق لعنت ابدی زین جنایتست
هوش مصنوعی: کسی که به تو سجده نمیکند و در برابر تو سر فرود نمیآورد، به خاطر این خطا، شایسته لعنت ابدی است و مانند شیطان است.
جان مخالفت که کرامند زیست نیست
در زیر بار تن چو خر بی کرایتست
هوش مصنوعی: روح انسان با مخالفت و درگیری درست نمیشود؛ زندگی در زیر بار سنگین جسم مانند زندگی خر بیچاره است.
شیر حقی کیت نظر افتد به شیر چرخ
اورا نگاهی از سگ کویت کفایتست
هوش مصنوعی: وقتی که نظر و توجه شیر درندهای به تو بیفتد، نگران نباش، چرا که یک نگاه از سگی که در کوچه زندگی میکند، برای فرار از خطر کافی خواهد بود.
خورشید با وجود تو عکسی در آینه است
هیچش وجود نیست که محض ارایتست
هوش مصنوعی: خورشید وقتی تو در کنار هستی، فقط یک تصویر در آینه است و در واقع هیچ وجودی ندارد، تنها برای نمایش توست.
شاها سگ توام چه شکایت کنم ز چرخ
با شکر نعمت تو چه جای شکایتست
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من مانند سگی برای تو هستم؛ چه دلیلی دارم که از چرخ روزگار شکایت کنم؟ با نعمت های شیرین تو، چه نیازی به شکایت وجود دارد؟
اهلی شکسته گر ز فلک شد چه غم بود
کو را ز مومیایی لطفت حمایتست
هوش مصنوعی: اگر شخصی از آسمان به زمین بیفتد و دچار شکستگی شود، نباید نگران باشد چون نرمش و لطافت روح او از آن حمایت خواهد کرد.
هرگز نبود از فلکش چشم التفات
اورا ز التفات تو چشم عنایتست
هوش مصنوعی: هرگز چشم توجه فلک به او نبوده است، بلکه توجه و عنایت فقط از سمت تو به اوست.
باشد که روز حشر شود رهنمای ما
نور محبتت که چراغ هدایتست
هوش مصنوعی: در روز قیامت، امید داریم که نور محبت تو، به ما راه نشان دهد و مانند چراغی برای هدایت ما باشد.