گنجور

شمارهٔ ۱۳ - در حکمت و موعظه گوید

آدمی مجموعه علم و حقیقت پروری است
صورت زیبای او دیباچه صورتگری است
حشمت خیل ملک با قدر آدم هیچ نیست
شوکت شاهنشهی بیش از علو لشکری است
با وجود بحر کشتی تخته اش بر سر زند
با کمال عرش اعظم خاکیان را مهتری است
قبله ملک و ملک آدم بحسن سیرت است
آفتاب آیینه دلها ز نیکو اختری است
آدمی شو از تواضع خاک شو زیرا که دیو
گردنش در طوق لعنت از غرور سروری است
پیش از آن کآتش شود ریحان خلیل آگاه بود
کآتش نمرود از چوب بتان ازری است
چشم آخر بین ز گلبن خار می بیند نه گل
عین خارست آنرخی کامروز گلبرگ طری است
عاقبت پیریست آنکو همچو نیلوفر در آب
در رخش نارسته پیدا جعد زلف عنبری است
پر ز مغروری مخند از گریه آخر بترس
قهر شاهین در قفای قهقه کبک دری است
بسکه گردون بیخت خاک ما و گو هر بار کرد
ما کنون با خاک میبازیم و گردون گوهری است
لب ببند از فیض این بستان که هر کو چون انار
قطره یی خورد آب او صد قطره خون دل گریست
روح پرور همچو عیسی تن نمی پرور چو خر
کآدمی جان است و جان را فربهی در لاغری است
حسن معنی جوی گو آرایش صورت مباش
بی تکلف حسن را در حسن، دیگر زیوری است
عقل میخندد بر آنکس کو غم دنیا خورد
دیده میگرید بر آنروییکه زرد از بیزریست
بنده حلق است دنیا دار و گوید خواجه ام
عاشق خربندگی جاهل ز نام مهتری است
دب لا گر صبر داری همچو نوح اندوه نیست
کشتی بیطاقتان سرگشته از بیلنگری است
قصر سلطان را حصار از سنگ و از آهن بود
خانه صاحب توکل در حصار بی دری است
از تکلف در گذر تا نفس شوخی کم کند
سر برون از غرفه شاهد را ز زیبا معجزی است
نفس فاسق توبه از عصیان ز بی برگی کند
مهستی مستوریش از غایت بی چادری است
دامن از گرد جهان عارف فشاند آزاد شد
گر ترا تر دامنی آلوده دارد از تری است
هرکه پاس ملک دارد ره کجا گردد خراب
هر خرابی کآیدش سلطان ز ویران کشوری است
گر صدایی خیزد از ذرات عالم ذکر اوست
سفله پندارد که چنگ زهره در خنیاگری است
یوسف جان با خریداران خود یکسان زند
در چنین بازار اگر عیبی بود از مشتری است
معرفت مقصود حق آمد ز هر علمی که هست
علم یکحرفست و دیگرها عبارت گستری است
عارف انسانست و باقی گاو و خر در شکل خلق
کز برای نظم دهر ار هفت تار زرگری است
نقش هر صورت که آموزی بغیر از علم دین
جمله رنگ آمیزی و افسانه و افسونگری است
علم علم دین بود در هر دو عالم کز شرف
عقلش آنجا رهنمای و روحش اینجا رهبری است
بینش صد سال کاهن یک نگاه کامل است
چشم صاحبدل رصدگاه سپهر چنبری است
چشم سر را حکمت یونانیان روشن کند
چشم سر را روشنی از حکمت پیغمبری است
قوت بازوی حکمت پیش ما معجز ماجراست
با ید بیضا که او سرپنجه زور آوری است
در میان ما و حق دات نبی دانی که چیست
روغن قندیل کش با آب و آتش همسری است
بی چراغ نور احمد کس نیابد راز حق
ورنه روی از حق نتابد گر جهود خیبری است
در ره شرع نبی کز مو بود باریک تر
کی فتد اورا که از دست ولایت یاوری است
فارغ از دوزخ بود صافی دل پاکیزه دین
شد خلاص از داغ آتش هر زری کو جعفری است
هرکه رو در خدمت حق کرد و دست از کار شست
در ادای خدمتش ترک ادب از خاوری است
ناله از گردون به نیک و بد مکن کش نیک و بد
فاعل مختار داند چرخ از تهمت بری است
ما همه حیران مهر و مه ز منظرهای چرخ
مهر و مه حیران ما هم زانکه غوغا این سری است
چهره مقصود از ظلمات عالم کس ندید
رو بفقر آور که فقر آیینه اسکندری است
حرف درویشان چو نشنیدی ز حق چون دم زنی
پیش دانا بیشتر خاموشی گنگ از کری است
هرکه آزار دلی جوید به هر صورت که هست
گرچه باشد تیغ صاحب گوهر از بد گوهری است
نقش مدبر گرچه مقبل زاده باشد عاقبت
موکشان بخت سیاهش در بلای ابتری است
ظالم از روسرخی امروز فردا زرد روست
خجلت بدمست در روز خمار داوری است
بهر یوسف صد هزاران پیرهن شد پاره لیک
تا قیامت بر زلیخا جرم پیراهن دری است
با سبکروحان قرین شو کز گرانجانان زهم
بر دل مردم گران آید گر از حور و پری است
گر بصورت ناکسی پیش است در معنی پس است
موی بر فرق سر و کیوان فراز مشتری است
گفتگو بسیار شد اهلی سخن کوتاه کن
زانکه پر گفتن بر دانا نه از دانشوری است
فکر بکر من که زیر پرده لفظ است غرق
زیر هر حرفی که بینی شاهدی در دلبری است
با وجود این کمال خود نمیدانم که شعر
با کمال فضل، نقصان کمال انوری است
یارب از لطف خود و نور محمد آن همای
کش ظهور از کعبه بد اکنون ز نام عسگری است
کز کرم در کار مسکینان نگاهی کن ز لطف
کار ما مسکینی و شان تو مسکین پروری است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آدمی مجموعه علم و حقیقت پروری است
صورت زیبای او دیباچه صورتگری است
هوش مصنوعی: انسان ترکیبی از دانش و پرورش واقعیات است و زیبایی ظاهری او تنها مقدمه‌ای بر خلاقیت و هنرمندی اوست.
حشمت خیل ملک با قدر آدم هیچ نیست
شوکت شاهنشهی بیش از علو لشکری است
هوش مصنوعی: جایگاه و عظمت ملک هیچ ارزشی در مقابل مقام انسانی ندارد و شکوه و بزرگی یک پادشاه بیشتر از مرتبه و مقام یک ارتش است.
با وجود بحر کشتی تخته اش بر سر زند
با کمال عرش اعظم خاکیان را مهتری است
هوش مصنوعی: در میان دریا، کشتی که از چوب ساخته شده، بر سر امواج می‌رقصد و در عین حال، برتری و مقام والد و والا را برای انسان‌ها به نمایش می‌گذارد.
قبله ملک و ملک آدم بحسن سیرت است
آفتاب آیینه دلها ز نیکو اختری است
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و نیکی سیرت انسان اشاره دارد و می‌گوید که شخصیت خوب و شایسته فرد، محور و مرکز توجه همگان است. همچنین، دل‌های مردم مانند آینه‌ای است که تابش نور و روشنی را از نیکوکاری و درخشش چنین شخصیتی دریافت می‌کند. در واقع، فضائل اخلاقی و سیرت نیک افراد، مانند آفتابی است که بر دل‌ها تأثیر می‌گذارد و جلوه‌گر می‌شود.
آدمی شو از تواضع خاک شو زیرا که دیو
گردنش در طوق لعنت از غرور سروری است
هوش مصنوعی: انسان باید از تواضع و فروتنی برخوردار باشد و خود را در برابر دیگران humble کند، زیرا سرانجام، سرپرستی برتر و بزرگ‌منشی، باعث می‌شود که به دام فساد و لعنت غرور گرفتار شود.
پیش از آن کآتش شود ریحان خلیل آگاه بود
کآتش نمرود از چوب بتان ازری است
هوش مصنوعی: پیش از آنکه ریحان خلیل دچار آتش شود، او از آتش نمرود که از چوب بت‌ها درست شده بود، باخبر بود.
چشم آخر بین ز گلبن خار می بیند نه گل
عین خارست آنرخی کامروز گلبرگ طری است
هوش مصنوعی: در این بیت، به نظر می‌رسد که شاعر به نگاه تنگ‌نظرانه و ناتوانی برخی از افراد در درک زیبایی‌ها اشاره می‌کند. او می‌گوید که برخی افراد فقط توانسته‌اند زشتی‌ها یا مشکلات را ببینند و از زیبایی‌ها غافل مانده‌اند. به طور خاص، این بیت به کسی اشاره دارد که به جای دیدن گل، فقط خار را می‌بیند و از زیبایی و لطافت گل‌ها بی‌خبر است. در نهایت، این بیان نوعی انتقاد از نگرش محدود و منفی به دنیا و زندگی است.
عاقبت پیریست آنکو همچو نیلوفر در آب
در رخش نارسته پیدا جعد زلف عنبری است
هوش مصنوعی: در نهایت، آن کسی که مانند نیلوفر در آب است، چهره‌اش به تدریج دچار تغییراتی می‌شود و زیبایی‌اش کمتر نمایان می‌شود، اما هنوز هم نشانه‌هایی از زیبایی مانند زلف‌های جذاب دارد.
پر ز مغروری مخند از گریه آخر بترس
قهر شاهین در قفای قهقه کبک دری است
هوش مصنوعی: برخی از افراد به خاطر غرور و خودبزرگ‌بینی، نمی‌دانند که باید از ناراحتی‌ها و مشکلات زندگی یاد بگیرند. هرچند ممکن است در ظاهر خوشحال و خندانی به نظر برسند، اما پشت این خنده‌ها، نگرانی و درد وجود دارد. اگر به خود مغرور بمانند، ممکن است به فجایع و مشکلاتی دچار شوند که به نوعی شبیه به خطر آسیب‌دیدن از شکارچیان است. بنابراین، بهتر است هوشیار باشند و از اشتباهات و خطرات احتمالی بترسند.
بسکه گردون بیخت خاک ما و گو هر بار کرد
ما کنون با خاک میبازیم و گردون گوهری است
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه زمان و سرنوشت بارها بر ما نموده‌اند و ما هر بار به خاک و ویرانی دچار شده‌ایم، اکنون ما با خاک و زمین دست و پنجه نرم می‌کنیم و گردونه سرنوشت، گوهری ارزشمند است که در این میان به دست آورده‌ایم.
لب ببند از فیض این بستان که هر کو چون انار
قطره یی خورد آب او صد قطره خون دل گریست
هوش مصنوعی: این باغ پر از نعمت است و اگر کسی از آن بهره‌مند شود، باید محتاط باشد. هر کس که به اندک چیزی از آن دست یابد، در واقع باید بهایی سنگین بپردازد؛ مانند اناری که از آن آب بگریند، دلش خون می‌شود.
روح پرور همچو عیسی تن نمی پرور چو خر
کآدمی جان است و جان را فربهی در لاغری است
هوش مصنوعی: روح انسان باید به‌درستی تغذیه و پرورش یابد، مانند عیسی که روح را به کمال می‌رساند. اما هرگز نباید جسم را بیش از حد اهمیت دهیم، زیرا انسان صرفاً به جسمش محدود نیست. جان و روح او در واقع در لاغری و سادگی می‌تواند قوت بگیرد.
حسن معنی جوی گو آرایش صورت مباش
بی تکلف حسن را در حسن، دیگر زیوری است
هوش مصنوعی: زیبایی واقعی را در معنای خوب جستجو کن و به آرایش superficial صورت اهمیت نده. زیبایی در درون و در صفات نیک است و این زیبایی چیزی فراتر از ظاهر است.
عقل میخندد بر آنکس کو غم دنیا خورد
دیده میگرید بر آنروییکه زرد از بیزریست
هوش مصنوعی: عقل بر کسی می‌خندد که به خاطر مشکلات دنیوی غمگین است و اشک می‌ریزد بر کسی که از ناامیدی و بی‌احساسی چهره‌اش زرد شده است.
بنده حلق است دنیا دار و گوید خواجه ام
عاشق خربندگی جاهل ز نام مهتری است
هوش مصنوعی: در این دنیا، انسان‌ها برده‌وار به دنبال مقام و ثروت هستند و در این میان، کسی که واقعاً عاشق است، به زیبایی‌ها و لذت‌های زندگی اهمیت می‌دهد. اما بسیاری از افراد در جهل و نادانی به دنبال نام و آوازه‌ی خود هستند.
دب لا گر صبر داری همچو نوح اندوه نیست
کشتی بیطاقتان سرگشته از بیلنگری است
هوش مصنوعی: اگر صبر داشته باشی مثل نوح، هیچ اندوهی نیست. کشتی بی‌طاقتان در سرگشتگی به خاطر بی‌توجهی و غفلت است.
قصر سلطان را حصار از سنگ و از آهن بود
خانه صاحب توکل در حصار بی دری است
هوش مصنوعی: قصر پادشاه با دیوارهای محکم از سنگ و آهن محافظت می‌شود، اما خانه کسی که به خدا توسل می‌جوید، در حصاری بدون در است.
از تکلف در گذر تا نفس شوخی کم کند
سر برون از غرفه شاهد را ز زیبا معجزی است
هوش مصنوعی: از Formality گذشته و به سادگی برس، تا در فضایی دلنشین‌تر نفس بکشی. منظره‌ی زیبای یار در این دنیای زیبایی‌شناسی، خود معجزه‌ای است که باید به آن توجه کرد.
نفس فاسق توبه از عصیان ز بی برگی کند
مهستی مستوریش از غایت بی چادری است
هوش مصنوعی: نفس ناپاک از روی ناتوانی و بی‌وسعتی، از گناه باز می‌گردد و به دنبال توبه است؛ اما در پنهانی و بی‌پوششی، به دلیل نداشتن حجاب و عفاف، رسوایی و نمایان شدن آن در زندگی‌اش به وضوح دیده می‌شود.
دامن از گرد جهان عارف فشاند آزاد شد
گر ترا تر دامنی آلوده دارد از تری است
هوش مصنوعی: اگر عارف از زشتی‌های دنیای فانی دست بردارد و رهایی یابد، خوب است. اما اگر کسی به دامان او آلوده باشد، نشان از ناپاکی خود اوست.
هرکه پاس ملک دارد ره کجا گردد خراب
هر خرابی کآیدش سلطان ز ویران کشوری است
هوش مصنوعی: هر کسی که مالک و نگهبان سرزمینی است، به کجا می‌تواند برود؟ هر خرابی که به سراغش بیاید، به خاطر سلطانی است که از سرزمینی ویران شده است.
گر صدایی خیزد از ذرات عالم ذکر اوست
سفله پندارد که چنگ زهره در خنیاگری است
هوش مصنوعی: اگر صدایی از جانداران و اشیاء عالم به گوش برسد، این صدا در حقیقت یاد اوست. آدمی نادان ممکن است تصور کند که این صدا تنها به خاطر هنر و آواز یک نوازنده است.
یوسف جان با خریداران خود یکسان زند
در چنین بازار اگر عیبی بود از مشتری است
هوش مصنوعی: یوسف عزیز در بازار خودش با خریدارانش برابر است، و اگر در این معامله عیبی وجود داشته باشد، از مشتری ناشی می‌شود.
معرفت مقصود حق آمد ز هر علمی که هست
علم یکحرفست و دیگرها عبارت گستری است
هوش مصنوعی: درک و شناخت حقیقت از هر دانشی که وجود دارد، هدف اصلی است. این درک، در واقع یک مفهوم ساده و مشخص است، در حالی که بقیه علوم تنها توضیحات و شروح بیشتری از آن مفهوم هستند.
عارف انسانست و باقی گاو و خر در شکل خلق
کز برای نظم دهر ار هفت تار زرگری است
هوش مصنوعی: عارف، انسانِ واقعی است و باقی افراد مانند گاو و خر هستند. این موضوع از آنجا ناشی می‌شود که در دنیای هستی، انسان‌هایی که به حقیقت می‌رسند و آگاهی پیدا می‌کنند، به نوعی از اجتماع و زندگی معنوی بالاتری برخوردارند، در حالی که دیگران غالباً در گمراهی و بی‌خبری به سر می‌برند. مانند اینکه زندگی و نظم جهان، به‌وسیلهٔ هفت رشتهٔ زرگری، که نشان‌دهندهٔ ظرافت و دقت است، به هم پیوسته و شکل گرفته است.
نقش هر صورت که آموزی بغیر از علم دین
جمله رنگ آمیزی و افسانه و افسونگری است
هوش مصنوعی: هر چیزی که از زیبایی و هنر یاد بگیری، اگر بر اساس علم دین نباشد، در واقع تنها تزیین و داستان‌سرایی و سحر و جادو است.
علم علم دین بود در هر دو عالم کز شرف
عقلش آنجا رهنمای و روحش اینجا رهبری است
هوش مصنوعی: دانش، علم دین است که در هر دو جهان وجود دارد. از آنجایی که عقل در آنجا به عنوان راهنما عمل می‌کند، روح در این جهان وظیفه رهبری را بر عهده دارد.
بینش صد سال کاهن یک نگاه کامل است
چشم صاحبدل رصدگاه سپهر چنبری است
هوش مصنوعی: نگاه عمیق و جامع یک شخص صاحب دل، به اندازه هزار سال تجربه و علم کاهنی ارزشمند است. چشم او مانند رصدخانه‌ای است که به دقت وقایع و حقایق آسمانی را مشاهده می‌کند.
چشم سر را حکمت یونانیان روشن کند
چشم سر را روشنی از حکمت پیغمبری است
هوش مصنوعی: چشم ظاهری تنها با دانش و حکمت یونانیان روشنی نمی‌یابد، بلکه نور واقعی و درک عمیق از حکمت پیامبران ناشی می‌شود.
قوت بازوی حکمت پیش ما معجز ماجراست
با ید بیضا که او سرپنجه زور آوری است
هوش مصنوعی: قدرت و توانایی حکمت برای ما به مانند یک معجزه است و همچون دست قدرتمند و شگفت‌انگیز، به ما کمک می‌کند تا حقیقت را درک کنیم.
در میان ما و حق دات نبی دانی که چیست
روغن قندیل کش با آب و آتش همسری است
هوش مصنوعی: در میان ما و حقیقت، چیزی وجود دارد که به نوعی شبیه به روغن چراغ است. این ماده به سمتی کشیده می‌شود که هم با آب و هم با آتش در تضاد است.
بی چراغ نور احمد کس نیابد راز حق
ورنه روی از حق نتابد گر جهود خیبری است
هوش مصنوعی: بی‌چراغ نور احمد، کسی به راز حقیقت نمی‌رسد و اگر هم کسی مثل یهودی‌های خیبر باشد، نمی‌تواند از حقیقت دور شود.
در ره شرع نبی کز مو بود باریک تر
کی فتد اورا که از دست ولایت یاوری است
هوش مصنوعی: در مسیر دین پیامبر، کسی می‌تواند از حجاب گذشته و دشواری‌ها عبور کند که با کمک و حمایت ولایت و رهبری پیش برود. این مسیر به قدری باریک و سخت است که بدون یاری از کسی نمی‌توان از آن عبور کرد.
فارغ از دوزخ بود صافی دل پاکیزه دین
شد خلاص از داغ آتش هر زری کو جعفری است
هوش مصنوعی: کسی که دلش پاک و خالص است، از عذاب و مشکلات دور می‌شود و به آرامش می‌رسد. او به خاطر ایمان و پاکی‌اش از داغ و سختی‌ها رهایی می‌یابد، مانند جواهری ارزشمند که از دیگران متفاوت است.
هرکه رو در خدمت حق کرد و دست از کار شست
در ادای خدمتش ترک ادب از خاوری است
هوش مصنوعی: هرکس که در خدمت خداوند قرار گیرد و از کارهای دنیوی دست بکشد، باید در انجام این خدمت به ادب و ادب‌داری پایبند باشد.
ناله از گردون به نیک و بد مکن کش نیک و بد
فاعل مختار داند چرخ از تهمت بری است
هوش مصنوعی: از آسمان شکایت نکن، چون نیک و بد در دست خداوند است و تنها او می‌تواند بر آن‌ها قضاوت کند. چرخ زمان از هر گونه اتهامی مبراست.
ما همه حیران مهر و مه ز منظرهای چرخ
مهر و مه حیران ما هم زانکه غوغا این سری است
هوش مصنوعی: ما همگی تحت تأثیر زیبایی‌های خورشید و ماه واقعیم و از آنجایی که زیبایی‌های آسمان ما را مجذوب کرده، هر کدام از ما نیز به نوعی در این شور و شوق گرفتار آمده‌ایم.
چهره مقصود از ظلمات عالم کس ندید
رو بفقر آور که فقر آیینه اسکندری است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس چهره‌ی حقیقت را از تاریکی‌های دنیا ندیده است، پس آن را به فقر بیاور، زیرا فقر همچون آینه‌ای است که عظمت و قدرتی خاص را نشان می‌دهد.
حرف درویشان چو نشنیدی ز حق چون دم زنی
پیش دانا بیشتر خاموشی گنگ از کری است
هوش مصنوعی: وقتی حرف درویشان را از حق نشنیدی، اگر بخواهی در برابر دانا صحبت کنی، بهتر است بیشتر سکوت کنی. زیرا سکوت نادانانه از ناتوانی در شنیدن ناشی می‌شود.
هرکه آزار دلی جوید به هر صورت که هست
گرچه باشد تیغ صاحب گوهر از بد گوهری است
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به دل دیگری آزار برساند، هر شکلی که بخواهد باشد، حتی اگر ابزارش نیز با ارزش باشد، از نظر اخلاقی و باطنی با آن شخص نابکار است.
نقش مدبر گرچه مقبل زاده باشد عاقبت
موکشان بخت سیاهش در بلای ابتری است
هوش مصنوعی: هرچند که فردی با نقشه و تدبیر ممکن است در بدو کار خوش‌شانس و موفق به نظر برسد، اما در نهایت سرنوشت نامساعد و شکست او را در مشکلات و سختی‌ها گرفتار خواهد کرد.
ظالم از روسرخی امروز فردا زرد روست
خجلت بدمست در روز خمار داوری است
هوش مصنوعی: ظالم امروز با چهره‌ای خجالت‌زده و زرد روبه‌روست و این خجالت به خاطر روزی است که در آن باید مسؤولیت عملش را بپذیرد.
بهر یوسف صد هزاران پیرهن شد پاره لیک
تا قیامت بر زلیخا جرم پیراهن دری است
هوش مصنوعی: به خاطر عشق یوسف، هزاران پیراهن پاره شد، اما تا ابد بر زلیخا گناه آن پیراهن باقی خواهد ماند.
با سبکروحان قرین شو کز گرانجانان زهم
بر دل مردم گران آید گر از حور و پری است
هوش مصنوعی: با انسان‌های سبک‌روح و خوش‌اخلاق دوستی کن، زیرا سنگینی بار غم و اندوه از جانب افراد سنگین‌دل بر دل مردم دشوار است، حتی اگر آن مشکلات ناشی از زیبایی و لطافت باشد.
گر بصورت ناکسی پیش است در معنی پس است
موی بر فرق سر و کیوان فراز مشتری است
هوش مصنوعی: اگر چیزی در ظاهر ناقص به نظر می‌رسد، در واقع در عمق آن معنای بهتری نهفته است. موها بر سر نشان‌دهنده جمال هستند و در کنار آن، کیوان (زحل) که بالاتر از مشتری قرار دارد، زیبایی و شکوه خاصی را به نمایش می‌گذارد.
گفتگو بسیار شد اهلی سخن کوتاه کن
زانکه پر گفتن بر دانا نه از دانشوری است
هوش مصنوعی: اهلی، گفت و گوهای زیادی پیش آمد، بنابراین حرف خود را کوتاه کن، زیرا برای دانایان، پرگویی نشانه دانش نیست.
فکر بکر من که زیر پرده لفظ است غرق
زیر هر حرفی که بینی شاهدی در دلبری است
هوش مصنوعی: اندیشه ناب من که در پس کلمات نهفته است، در هر حرفی که می‌بینی، دلیلی بر زیبایی و جذابیت عشق وجود دارد.
با وجود این کمال خود نمیدانم که شعر
با کمال فضل، نقصان کمال انوری است
هوش مصنوعی: هرچند شعر من به زیبایی و فضل است، اما نمی‌توانم بگویم که به کمال انوری رسیده است.
یارب از لطف خود و نور محمد آن همای
کش ظهور از کعبه بد اکنون ز نام عسگری است
هوش مصنوعی: ای خدا، با لطف خود و به واسطه نور محمد، اکنون از کعبه مهدی (امام زمان) ظهور کرده است که نشانه‌ای از او، نام عسگری (امام حسن عسگری) است.
کز کرم در کار مسکینان نگاهی کن ز لطف
کار ما مسکینی و شان تو مسکین پروری است
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و مهربانی‌ات، به وضع بیچارگان نگاهی بینداز؛ زیرا کار تو همیشه کمک به مسکینان بوده و تو خود، مهربان‌ترین پروردگار آن‌ها هستی.