گنجور

بخش ۹ - سلاله آجامیان

زهی عصر آجامیان سترگ
که جمشید بودی برایشان بزرگ
ازو فرهی یافت کار جهان
که او بد یمه پور ویوانجهان
از آجام مانده عجم یادگار
به آیین جم زنده شد روزگار
کند زند و اوستا بدین زمزمه
که اورمزد گفت سخن با یمه
رهانید قوم خود از زمهریر
که بودند در دشت آری اسیر
بنزد کسی کز خرد آگه است
همانا یمه پور ویوانگه است
خوشا آن شیو نامبردار شاه
که می زیست بر کوهسار سیاه
که دانا کیومرث می خواندش
مگر زنده ی جاودان داندش
همان هورفخشاد ازو شد پدید
که بد نام آن شاه ار پاک شید
تو ای خاک ایران عنبر سرشت
خنک آن که اندر تو بد زردهشت
که ادریس و هرمس بد آن نامدار
به گیتی است حکمت از آن یادگار
ازو فرهی یافت روی زمین
که او بود هوشنگ با داد و دین
ازو ماند آیین جشن سده
پدیدار ازو گشت آتشکده
همان نامه ی آسمانی ازوست
که موبد همی خواندش زند و اوست
پدیدار کرده ره بندگی
مراعات کرده حق زندگی
چه خوش گفت پرویز شاه کیا
چو با قیصر روم زد کیمیا
که ما را ز دین کهن ننگ نیست
به گیتی به از دین هوشنگ نیست
همه راه دادست و آیین مهر
نظر کردن اندر شمار سپهر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی عصر آجامیان سترگ
که جمشید بودی برایشان بزرگ
هوش مصنوعی: عصر آجامیانی بزرگ و برجسته است که در آن، جمشید شخصیت مهم و بزرگی برای آنها محسوب می‌شود.
ازو فرهی یافت کار جهان
که او بد یمه پور ویوانجهان
هوش مصنوعی: او از دانش و فضیلت خود توانسته است که کارهای بزرگ جهان را به انجام برساند و این نتیجه‌ی تربیت و شخصیت نیکو اوست.
از آجام مانده عجم یادگار
به آیین جم زنده شد روزگار
هوش مصنوعی: از سرزمین‌های قدیمی عجم، نشانه‌ای باقی مانده که نشان‌دهندهٔ شکوه و عظمت دوران جم است و اکنون، روزگار دوباره زنده و پرشکوه گشته است.
کند زند و اوستا بدین زمزمه
که اورمزد گفت سخن با یمه
هوش مصنوعی: اوستا با صدای آرامی می‌گوید که اهورامزد (خدای زرتشتیان) با یمه سخن گفته است.
رهانید قوم خود از زمهریر
که بودند در دشت آری اسیر
هوش مصنوعی: قوم خود را از سرمای کشنده نجات دهید، زیرا آن‌ها در دشت گرفتار هستند.
بنزد کسی کز خرد آگه است
همانا یمه پور ویوانگه است
هوش مصنوعی: به نزد کسی که از دانش و خرد برخوردار است، یقیناً همانند فرزند ارزشمند اوست.
خوشا آن شیو نامبردار شاه
که می زیست بر کوهسار سیاه
هوش مصنوعی: خوش به حال آن فرد معروف و شجاع که در دشت‌های سرسبز و کوهستانی زندگی می‌کند.
که دانا کیومرث می خواندش
مگر زنده ی جاودان داندش
هوش مصنوعی: دانا کسی را کیومرث می‌نامد که او را صرفاً زنده‌ای جاودان بداند و به او شناخت داشته باشد.
همان هورفخشاد ازو شد پدید
که بد نام آن شاه ار پاک شید
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که زیبایی و خوبی یک شخص، حتی در سایهٔ بدنامی دیگری، می‌تواند ظهور پیدا کند. به عبارت دیگر، اگرچه نام یک شاه ممکن است بد باشد، اما انسانی دیگر با ویژگی‌های نیکو و پاکی می‌تواند از همان منبع جلوه‌گر شود و شرایط را تغییر دهد.
تو ای خاک ایران عنبر سرشت
خنک آن که اندر تو بد زردهشت
هوش مصنوعی: ای خاک ایران، تو همچون عطر خوش عنبر هستی، خنک و دلپذیر، و در دل تو زروهشت (عطر خوش) وجود دارد.
که ادریس و هرمس بد آن نامدار
به گیتی است حکمت از آن یادگار
هوش مصنوعی: ادریس و هرمس دو شخصیت معروف هستند که در دنیا به علم و دانش شناخته می‌شوند و حکمت به یادگار از آن‌ها باقی مانده است.
ازو فرهی یافت روی زمین
که او بود هوشنگ با داد و دین
هوش مصنوعی: در دنیا کسی مانند هوشنگ وجود ندارد که هم بزرگوار و باعطوفت باشد و هم به دین و اصول درست پایبند.
ازو ماند آیین جشن سده
پدیدار ازو گشت آتشکده
هوش مصنوعی: از او آیین جشن سده نمایان شد و به خاطر او آتشکده به وجود آمد.
همان نامه ی آسمانی ازوست
که موبد همی خواندش زند و اوست
هوش مصنوعی: همان نامه‌ای که در آسمان‌ها وجود دارد، از اوست و موبد هم این نامه را به نام "زند" می‌خواند.
پدیدار کرده ره بندگی
مراعات کرده حق زندگی
هوش مصنوعی: ظهور کرده و راه بندگی را به من نشان داده و به حقوق زندگی توجه کرده است.
چه خوش گفت پرویز شاه کیا
چو با قیصر روم زد کیمیا
هوش مصنوعی: پرویز شاه کیا به زیبایی گفت وقتی که با قیصر روم به گفتگو نشست، مانند کیمیا گرانبها و ارزشمند بود.
که ما را ز دین کهن ننگ نیست
به گیتی به از دین هوشنگ نیست
هوش مصنوعی: ما از دین قدیمی احساس شرم نمی‌کنیم، زیرا در دنیا چیزی برتر از دین هوشنگ وجود ندارد.
همه راه دادست و آیین مهر
نظر کردن اندر شمار سپهر
هوش مصنوعی: همه مسیرها آزمایش و روش‌های محبت در نظر گرفتن در شمار ستاره‌ها است.