گنجور

بخش ۸۲ - پادشاهی بهرام چوبینه

وزان روی بهرام یل با سپاه
به هر سو پژوهش نمودی ز شاه
به بند اندر آورد بندوی را
همان گرگ گستهم و کردوی را
ولیکن سپه را سراسر نواخت
همه مردم از خویش خشنود ساخت
به سر برنهاد افسر خسروی
نگارش همه گوهر پهلوی
همه کاخ و کرسی زرین نهاد
ز دیبای زربفت بالین نهاد
چو آگه شد از کار پرویز شاه
که او سوی قیصر سپرده‌ست راه
به موریس از خود یکی نامه کرد
همه دوستی بر سر خامه کرد
که هرگاه قیصر درین کارزار
همی برطرف باشد و هیچ کار
سپاس فراوان گزارم از او
مسوپوتمی را سپارم بدو
وزآن روی خسرو بدادش نوید
که ز ارمینیه تا به شهر آمید
همان شهر دارا به قیصر دهد
به یاد وی افسر به سر برنهد
به خسرو گرایید قیصر ز مهر
مگر یار او بود فرخ سپهر
سوی او فرستاد گنج و سپاه
همان دختر خود چو تابنده ماه
ازین آگهی شد به ایران دیار
که قیصر به پرویز گردید یار
سپاهش فرستاد و گنج و درم
همان دختر خود به آن‌ها به هم
بزرگان روانی ز نو یافتند
ز بهرام یل روی برتافتند
که بهرام چوبین ترش روی بود
سبکسار و بی مغز و بدخوی بود
رهاندند بندوی یل را ز بند
ابا چند تن پهلو ارجمند
دلیران سوی مدیه رفتند باز
در آنجا سپاهی نمودند ساز
چو خراد برزین و گستهم شیر
چو شاپور و چون اندیان دلیر
چو کردوی و بندوی لشکر فروز
چو نستوه لشکرکش نیوسوز
سپاهی بیاورد خسرو گران
به همراهی نامور مهتران
چو نرسیس و کومانتیول سوار
مبودیس و میتاک خنجر گذار
همان نیز بهرام صف برکشید
همه دامن دوک لشگر کشید
سواران همه برنشسته بر اسب
یلان سینه و رام و ایزد گشسب
نهادند آوردگاهی بزرگ
گریزنده گردید بهرام گرگ
بزیراس در رزمگه کشته شد
همه روز بهرام برگشته شد
ابا ده هزار از سواران کین
بشد کشته بر دست بهرام شیر
به شهنامه گوید که کوت دلیر
بشد کشته بر دست بهرام شیر
مگر کوت بود است کومانتیول
که از تیغ بهرام آمد قتول
نیاتوس هم هست نرسیس گرد
که او بود در جنگ با دستبرد
زکار نیاتوس و بندوی و شاه
نشان چلیپا به تاج سیاه
یکی داستانیست در پهلوی
ز شهنامه برگیر تا بشنوی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وزان روی بهرام یل با سپاه
به هر سو پژوهش نمودی ز شاه
هوش مصنوعی: به خاطر چهره زیبای بهرام، جنگجو و سربازان او در تمام نقاط به کاوش و جستجو مشغول شدند.
به بند اندر آورد بندوی را
همان گرگ گستهم و کردوی را
هوش مصنوعی: بندوی به دام افتاد و همانند گرگ به دامان گستهم و کردوی گرفتار شد.
ولیکن سپه را سراسر نواخت
همه مردم از خویش خشنود ساخت
هوش مصنوعی: اما فرمانده سپاه با مهارت و ادب رفتار کرد و این باعث شد که همه مردم از خود راضی و خوشنود شوند.
به سر برنهاد افسر خسروی
نگارش همه گوهر پهلوی
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که تاج و تخت پادشاهی بر سر گذاشته شد و به این ترتیب، تمامی زیبایی‌ها و ارزش‌ها در آن به شایستگی نمایان گشت.
همه کاخ و کرسی زرین نهاد
ز دیبای زربفت بالین نهاد
هوش مصنوعی: تمامی کاخ‌ها و تخت‌های طلایی را با پارچه‌ای زربفت و نرم آراسته است.
چو آگه شد از کار پرویز شاه
که او سوی قیصر سپرده‌ست راه
هوش مصنوعی: وقتی متوجه شد که پرویز شاه راهی را به سوی قیصر انتخاب کرده است.
به موریس از خود یکی نامه کرد
همه دوستی بر سر خامه کرد
هوش مصنوعی: موریس نامه‌ای نوشت و در آن تمام دوستی‌اش را با او بیان کرد.
که هرگاه قیصر درین کارزار
همی برطرف باشد و هیچ کار
هوش مصنوعی: هر زمان که قیصر از این میدان نبرد دور باشد و هیچ عملی صورت نگیرد،
سپاس فراوان گزارم از او
مسوپوتمی را سپارم بدو
هوش مصنوعی: از او بسیار سپاسگزارم و مسوپوتمی را به او می‌سپارم.
وزآن روی خسرو بدادش نوید
که ز ارمینیه تا به شهر آمید
هوش مصنوعی: خسرو به او خبر داد که از منطقه ارمینیه به سمت شهر آمید حرکت کرده است.
همان شهر دارا به قیصر دهد
به یاد وی افسر به سر برنهد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در همان شهری که ثروتمندان و سران وجود دارند، مردم برای یادبود قیصر، تاج و افسری بر سر می‌گذارند. این نشان‌دهنده اهمیت و احترام به شخصیت و قدرت قیصر در آن جامعه است.
به خسرو گرایید قیصر ز مهر
مگر یار او بود فرخ سپهر
هوش مصنوعی: قیصر از مهر و محبت به خسرو توجه نشان داد، مگر اینکه یار او که فرخنده و خوش‌بخت بود، در آسمان وجود داشت.
سوی او فرستاد گنج و سپاه
همان دختر خود چو تابنده ماه
هوش مصنوعی: دختر زیبای خود را به سوی او فرستاد، همراه با ثروتی فراوان و لشکری بزرگ، مانند ماه که در شب می‌تابد.
ازین آگهی شد به ایران دیار
که قیصر به پرویز گردید یار
هوش مصنوعی: خبری به ایران رسید که قیصر، دوست پرویز شده است.
سپاهش فرستاد و گنج و درم
همان دختر خود به آن‌ها به هم
هوش مصنوعی: او سپاهیان را فرستاد و به آن‌ها دخترش را به عنوان گنج و زرق و برق تقدیم کرد.
بزرگان روانی ز نو یافتند
ز بهرام یل روی برتافتند
هوش مصنوعی: بزرگان به تازگی با بهرام یل ملاقات کردند و از شجاعت او احساس شگفتی کردند.
که بهرام چوبین ترش روی بود
سبکسار و بی مغز و بدخوی بود
هوش مصنوعی: بهرام چوبین مردی ترش‌رو و زشت‌خویی بود که به نظر می‌رسید سبک و بی‌مغز است.
رهاندند بندوی یل را ز بند
ابا چند تن پهلو ارجمند
هوش مصنوعی: یاران، جوانمردی را که در چنگال دشواری گرفتار بود، نجات دادند و او را از زنجیرهای سختی آزاد کردند. چند تن از پهلوانان بزرگ در این کار به او کمک کردند.
دلیران سوی مدیه رفتند باز
در آنجا سپاهی نمودند ساز
هوش مصنوعی: دلیران به سوی مدینه رفتند و در آن جا سپاهی برپا کردند.
چو خراد برزین و گستهم شیر
چو شاپور و چون اندیان دلیر
هوش مصنوعی: مانند خرداد برزین و شیر پهلوان، همچون شاپور و دلیران هندی.
چو کردوی و بندوی لشکر فروز
چو نستوه لشکرکش نیوسوز
هوش مصنوعی: وقتی که سردار و فرمانده لشکر درخشان و قدرتمند هستند، مانند آتش در حال سوختن، لشکر به دلگرمی و قدرت می‌رسد.
سپاهی بیاورد خسرو گران
به همراهی نامور مهتران
هوش مصنوعی: خسرو فرماندهانی با نام و نشان را به همراه خود آورد و سپاهی بزرگ به همراه داشت.
چو نرسیس و کومانتیول سوار
مبودیس و میتاک خنجر گذار
هوش مصنوعی: شما همچون نرسیس و کومانتیول، سوار کار و جنگجوی شجاع نبودید و نمی‌توانید با چاقو و خنجر بر دشمنان خود غلبه کنید.
همان نیز بهرام صف برکشید
همه دامن دوک لشگر کشید
هوش مصنوعی: بهرام نیز صف بسته و دامن لشگر را به حرکت درآورده است.
سواران همه برنشسته بر اسب
یلان سینه و رام و ایزد گشسب
هوش مصنوعی: سواران همگی بر اسب‌های نیرومند و رام نشسته‌اند و آماده حرکت هستند.
نهادند آوردگاهی بزرگ
گریزنده گردید بهرام گرگ
هوش مصنوعی: بزرگان محلی بزرگ برای نبردی برگزار کردند و بهرام، که مردی شجاع و جنگجو بود، از میدان فرار کرد.
بزیراس در رزمگه کشته شد
همه روز بهرام برگشته شد
هوش مصنوعی: چون بزیراس در میدان نبرد کشته شد، بهرام هر روز به یاد او به میدان برمی‌گشت.
ابا ده هزار از سواران کین
بشد کشته بر دست بهرام شیر
هوش مصنوعی: بیش از ده هزار سوار در میدان جنگ جان خود را از دست دادند و به دست بهرام شیر کشته شدند.
به شهنامه گوید که کوت دلیر
بشد کشته بر دست بهرام شیر
هوش مصنوعی: در داستان شاهنامه، روایت شده است که دلیرترین جنگجو به دست بهرام، شیر شکار، کشته شده است.
مگر کوت بود است کومانتیول
که از تیغ بهرام آمد قتول
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که این کار به دست شخصی انجام شده باشد که توانایی و مهارت خیلی بالایی دارد، همان‌طور که از شمشیر بهرام، جنگجوی معروف، شهادتی به‌دست آمده است؟
نیاتوس هم هست نرسیس گرد
که او بود در جنگ با دستبرد
هوش مصنوعی: نرفتن به سوی نرسس گرد به این معناست که مانند نرسس، او هم در جنگی گرفتار شده و با درگیری مواجه است.
زکار نیاتوس و بندوی و شاه
نشان چلیپا به تاج سیاه
هوش مصنوعی: این جمله به بررسی کارهای نیاتوس و بندوی و همچنین به نشانه‌های شاه که به شکل صلیب بر تاجی سیاه است، اشاره می‌کند. در واقع، به نقش و دستاوردهای این شخصیت‌ها در تاریخ و نمادهایی که به آن‌ها تعلق دارد، پرداخته می‌شود.
یکی داستانیست در پهلوی
ز شهنامه برگیر تا بشنوی
هوش مصنوعی: داستانی وجود دارد که در کتاب شهنامه نوشته شده است، آن را بگیر و به دقت گوش کن تا بشنوی.