گنجور

بخش ۶۹ - پادشاهی بهرام گور

چو بهرام برشد به تخت مهی
ازو تاره شد باز دین بهی
مغان را سراسر نوازش نمود
بترساند ترسا و قوم یهود
تیودوز با او بسازید جنگ
سپاهی فرستاد همچون پلنگ
سپهدار اربیریوس دلیر
که در جنگ او تاب نآورد شیر
وزین سوی نرسی سپاهی گران
بیاورد با نامور مهتران
یکی شاه گیلان دگر شاه ری
دگر راد برزین آزاده پی
که خود زابلستان ازو شاد بود
دگر مهر پیروز آزاد بود
به نیزیب بودند ایران سپاه
ببستند بر لشکر روم راه
دگر ره سپاهی فزون از شمار
فرستاد قیصر سوی کارزار
چو بهرام بشنید لشکر کشید
به سوی نصیبین سپه برکشید
سواران جنگی همه تازیان
ز بلخ و خراسان و تاتاریان
نتابید با او سپهدار روم
گریزنده بشتافت زان مرز و بوم
به جان سپهدار افتاد شور
پسش در همی تاخت بهرام گور
برفتند بهرام با نارسیس
گرفتند گرد تیودوپولیس
بیامد ز نزدیک قیصر اگاس
بسی گفت بر شاه ایران سپاس
ز کار گذشته همی یاد کرد
دل شاه ایران بدان شاد کرد
که بد یزدگردش به جای پدر
ز شه آشتی جست قیصر مگر
ز گفتار او شاد شد شهریار
دلش تازه شد چون گل اندر بهار
بفرمود تا خلعت آراستند
اکاس گزین را برش خواستند
ورا شاد و فرخنده فرمود شاه
فرستاده زی روم بگرفت راه
به ایران شتابید بهرام نیز
سرآمد همه روزگار ستیز
جهان از بد اندیش بی بیم گشت
وز ایران همه رنج و سختی گذشت
پر از راستی کرد روی جهان
ازو شاد ماندند یکسر مهان
بدین گونه یک چند گیتی بخَورد
نه رزم و نه رنج و نه گرم و نه سرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بهرام برشد به تخت مهی
ازو تاره شد باز دین بهی
هوش مصنوعی: وقتی بهرام بر تخت سلطنت نشسته و اوج می‌گیرد، دین و آیین‌های نیکو دوباره قوت می‌گیرند.
مغان را سراسر نوازش نمود
بترساند ترسا و قوم یهود
هوش مصنوعی: مغان را با مهربانی و لطافت رفتار کرد و همزمان ترس و وحشت به دل ترسانان و پیروان یهود انداخت.
تیودوز با او بسازید جنگ
سپاهی فرستاد همچون پلنگ
هوش مصنوعی: تیودوز در موقعیتی قرار گرفت که برای مقابله با دشمنانش، سپاهی مانند پلنگ به میدان فرستاد.
سپهدار اربیریوس دلیر
که در جنگ او تاب نآورد شیر
هوش مصنوعی: دلاور سپهدار اربیریوس در جنگی که رخ داد، شجاعت و قدرت شیر را نداشت و نتوانست در برابر او مقاومت کند.
وزین سوی نرسی سپاهی گران
بیاورد با نامور مهتران
هوش مصنوعی: از آن سو، سپاهی بزرگ به همراه فرماندهان مشهور خواهد آمد.
یکی شاه گیلان دگر شاه ری
دگر راد برزین آزاده پی
هوش مصنوعی: در یک سرزمین، یک پادشاه از گیلان و دیگری از ری وجود دارد و همچنین یک پهلوان آزاد به نام برزین.
که خود زابلستان ازو شاد بود
دگر مهر پیروز آزاد بود
هوش مصنوعی: زابلستان (منطقه‌ای در ایران) به خاطر او (مهر پیروز) خوشحال و شادمان بود و دیگر اینکه مهر پیروز به آزادی و رهایی اشاره دارد.
به نیزیب بودند ایران سپاه
ببستند بر لشکر روم راه
هوش مصنوعی: سپاه ایران به مرزهای نزدیک نزدیکی رفت و راهی لشکر روم شد.
دگر ره سپاهی فزون از شمار
فرستاد قیصر سوی کارزار
هوش مصنوعی: سپس قیصر، سپاه بزرگی به سوی میدان جنگ فرستاد.
چو بهرام بشنید لشکر کشید
به سوی نصیبین سپه برکشید
هوش مصنوعی: وقتی بهرام خبر را شنید، لشکری به سوی نصیبین جمع کرد و آماده‌ی حرکت شد.
سواران جنگی همه تازیان
ز بلخ و خراسان و تاتاریان
هوش مصنوعی: سواران جنگی از مناطق مختلفی از جمله بلخ، خراسان و سرزمین تاتارها آمده‌اند.
نتابید با او سپهدار روم
گریزنده بشتافت زان مرز و بوم
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در این بیت، شاعر درباره‌ی یک نبرد یا جنگ صحبت می‌کند. او بیان می‌کند که در برابر سردار روم، که شاید به عنوان یک دشمن قدرتمند حاضر است، تاب مقاومت ندارد و از سرزمین خود فرار می‌کند. در واقع، این بیت نشان‌دهنده‌ی ترس و ناامیدی در برابر قدرت دشمن است.
به جان سپهدار افتاد شور
پسش در همی تاخت بهرام گور
هوش مصنوعی: برای سرهنگ جنگ، هراسی به جان افتاده و غوغایی برپا شده است، در حالی که بهرام گور به سمت او در حال تاختن است.
برفتند بهرام با نارسیس
گرفتند گرد تیودوپولیس
هوش مصنوعی: بهرام و نارسیس به سمت تیودوپولیس رفتند و در دایره‌ای گرد هم جمع شدند.
بیامد ز نزدیک قیصر اگاس
بسی گفت بر شاه ایران سپاس
هوش مصنوعی: از سوی قیصر نزدیک به ایران آمد و بسیار سپاسگزاری کرد از شاه ایران.
ز کار گذشته همی یاد کرد
دل شاه ایران بدان شاد کرد
هوش مصنوعی: دل شاه ایران به یاد کارهای گذشته‌اش افتاد و این یادآوری او را خوشحال کرد.
که بد یزدگردش به جای پدر
ز شه آشتی جست قیصر مگر
هوش مصنوعی: بدان که یزدگرد به جای پدرش، از شاه قیصر آشتی طلبیده است.
ز گفتار او شاد شد شهریار
دلش تازه شد چون گل اندر بهار
هوش مصنوعی: شاه از گفتار او خوشحال شد و دلش مانند گل در بهار تازه و سرزنده گردید.
بفرمود تا خلعت آراستند
اکاس گزین را برش خواستند
هوش مصنوعی: دستور دادند که لباس زیبا و شایسته‌ای تهیه کنند و سپس بهترین و شایسته‌ترین افراد را فراخواندند تا او را ملاقات کنند.
ورا شاد و فرخنده فرمود شاه
فرستاده زی روم بگرفت راه
هوش مصنوعی: شاه خوشحال و شاداب، فرستاده‌ای به روم فرستاد و راه را گرفت.
به ایران شتابید بهرام نیز
سرآمد همه روزگار ستیز
هوش مصنوعی: بهرام به سرعت به ایران آمد و در آن زمان، او برترین چهره در میان همه رزمندگان و جنگجویان بود.
جهان از بد اندیش بی بیم گشت
وز ایران همه رنج و سختی گذشت
هوش مصنوعی: جهان به خاطر بد اندیشان بی احتیاط و بدون خوف و خطر شد و ایران از تمام رنج‌ها و سختی‌ها رهایی یافت.
پر از راستی کرد روی جهان
ازو شاد ماندند یکسر مهان
هوش مصنوعی: جهان به خاطر راستگویی او پر شده و همه بزرگ‌زادگان از این امر شاد و خوشحال هستند.
بدین گونه یک چند گیتی بخَورد
نه رزم و نه رنج و نه گرم و نه سرد
هوش مصنوعی: در این دنیا، مدتی را بدون دردسر و مشکلات زندگی کرد؛ نه جنگی وجود داشت و نه سختی‌ها یا تغییرات دما.