گنجور

بخش ۶۷ - پادشاهی یزدگرد

چو شد پادشاه بر جهان یزدگرد
مغان را سراسر همه کرد گرد
بدیشان چنین گفت کز بخردی
نبایست هشتن ره ایزدی
گر اندر جهان داد بپرا کنیم
همان به زبیداد گنج آکنیم
بد و نیک چون هر دو می بگذرد
خنک آن که گیتی به بد نسپرد
نباید به مردم بدی پیشه کرد
به نیکی همی باید اندیشه کرد
اگرچه یهود است و ترسا کسی
نباید که آزرده گردد بسی
بکوشیم و پیوسته داد آوریم
مبادا زبیداد یاد آوریم
بزرگان بر او خوانده اند آفرین
که بی تو مبادا کلاه و نگین
در ایام او بود ارکادیوس
به روم اندرون صاحب پیل و کوس
پسر بود او را یکی خردسال
که خواندش تیودوز فرخنده فال
یکی نامه بنوشت نزدیک شاه
سپردش تیودوز و گنج و سپاه
که چون روزگار من آید به سر
تو خوانی تیودوز را چون پسر
چو او مرد شاه جوانمرد گو
بسی نیکویی کرد با شاه نو
کشیشی که بد نام او ماراتاس
سوی شاه آمد زبهر سپاس
بسی آفرین کرد و بنواختش
به نزدیک خود جایگه ساختش
در ایران هر آن کس که ترسا بدی
زنازش سرش مهر فرسا بدی
مغان را به دل آمد از شاه کین
بزه گرش خواندند و ناپاک دین
چو سی سال از شاهیش شد فزون
ز بینی یش بگشود یک روز خون
سوی چشمه سویی گرایید زود
در آن جایگه کرد گیتی درود
یکی کودکش بود با فرو هوش
که بهرام یل کرد نامش سروش
سپردش به دست شه تازیان
که آموزدش راه سود و زیان
چنان گشت بهرام فرخ سرشت
که از هر کسی در هنر برگذشت
به نزدیک منذر همی زیست شاد
نیاورد جز گور و نخجیر یاد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو شد پادشاه بر جهان یزدگرد
مغان را سراسر همه کرد گرد
هوش مصنوعی: زمانی که یزدگرد به عنوان پادشاه بر جهان حکومت کرد، همه مغان را در سراسر کشور جمع کرد.
بدیشان چنین گفت کز بخردی
نبایست هشتن ره ایزدی
هوش مصنوعی: او به آنها گفت که نباید از دانایی و خرد خود به سادگی بگذرند و نباید مسیر زندگی‌شان را به بی‌راهه بروند.
گر اندر جهان داد بپرا کنیم
همان به زبیداد گنج آکنیم
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا عدالت را گسترش دهیم، بهتر از آن است که در ظلم و ستم، ثروت جمع‌آوری کنیم.
بد و نیک چون هر دو می بگذرد
خنک آن که گیتی به بد نسپرد
هوش مصنوعی: بدی و خوبی هر دو گذرا هستند، خوشا به حال کسی که در این دنیا به بدی گرفتار نشود.
نباید به مردم بدی پیشه کرد
به نیکی همی باید اندیشه کرد
هوش مصنوعی: باید با دیگران با خوبی رفتار کرد و به فکر نیکی و مهربانی بود.
اگرچه یهود است و ترسا کسی
نباید که آزرده گردد بسی
هوش مصنوعی: هرچند که یهودی و نصرانی هستند، اما نباید کسی از این موضوع ناراحت شود.
بکوشیم و پیوسته داد آوریم
مبادا زبیداد یاد آوریم
هوش مصنوعی: باید تلاش کنیم و همیشه داد و انصاف را رعایت کنیم تا مبادا یاد بدی‌ها و ظلم‌ها در ذهن‌مان باقی بماند.
بزرگان بر او خوانده اند آفرین
که بی تو مبادا کلاه و نگین
هوش مصنوعی: بزرگان برای او ستایش کرده‌اند که بدون تو هیچ چیز ارزشمند نیست.
در ایام او بود ارکادیوس
به روم اندرون صاحب پیل و کوس
هوش مصنوعی: در آن زمان، ارکادیوس در روم حکومت می‌کرد و دارای قدرت و شکوه فراوانی بود.
پسر بود او را یکی خردسال
که خواندش تیودوز فرخنده فال
هوش مصنوعی: او پسری خردسال داشت که نامش تیودوز بود و او را خوش‌شگون می‌دانستند.
یکی نامه بنوشت نزدیک شاه
سپردش تیودوز و گنج و سپاه
هوش مصنوعی: یک نفر نامه‌ای نوشت و آن را به شاه داد، او همچنین تیودوز، گنج و سپاه را به او سپرد.
که چون روزگار من آید به سر
تو خوانی تیودوز را چون پسر
هوش مصنوعی: زمانی که دوره زندگی‌ام به پایان برسد، تو را مانند فرزند خود صدا می‌زنم.
چو او مرد شاه جوانمرد گو
بسی نیکویی کرد با شاه نو
هوش مصنوعی: وقتی که او، مردی از جنس شاهان با جوانمردی، رفتاری نیکو با شاه تازه در قدرت کرده است.
کشیشی که بد نام او ماراتاس
سوی شاه آمد زبهر سپاس
هوش مصنوعی: کشیش بدنامی به نام ماراتاس به دربار شاه رفت تا از او تشکر کند.
بسی آفرین کرد و بنواختش
به نزدیک خود جایگه ساختش
هوش مصنوعی: او را به خوبی ستود و با محبت با او رفتار کرد و برایش در کنار خود جایگاهی ویژه فراهم کرد.
در ایران هر آن کس که ترسا بدی
زنازش سرش مهر فرسا بدی
هوش مصنوعی: در ایران، هر کسی که با خدایی غیر از خداوند یکتا پرستش کند، در واقع سرش به عشق و محبت به چیزهای ناپایدار و بی‌ارزش مشغول است.
مغان را به دل آمد از شاه کین
بزه گرش خواندند و ناپاک دین
هوش مصنوعی: مغ‌های زرتشتی تحت تأثیر رفتار ناپسند شاه قرار گرفتند؛ حتی اگر او را با نام و عنوانی بزرگ خطاب کنند، از درون دلی پاک و خالص ندارند.
چو سی سال از شاهیش شد فزون
ز بینی یش بگشود یک روز خون
هوش مصنوعی: پس از سی سال که از سلطنتش گذشت، روزی در حالی که خون از چشمانش می‌ریخت، رازهای پنهانش را آشکار کرد.
سوی چشمه سویی گرایید زود
در آن جایگه کرد گیتی درود
هوش مصنوعی: به زودی به سمت چشمه‌ای رفت و در آن مکان، جهان را مورد ستایش قرار داد.
یکی کودکش بود با فرو هوش
که بهرام یل کرد نامش سروش
هوش مصنوعی: کسی بود که فرزندی داشت با عقل و فهم کم، و نام او سروش بود و او مثل بهرام جنگجو رفتار می‌کرد.
سپردش به دست شه تازیان
که آموزدش راه سود و زیان
هوش مصنوعی: او را به دست فرمانروای عرب سپرد تا به او بیاموزد که چگونه در دنیا به منفعت و زیان خود پی ببرد.
چنان گشت بهرام فرخ سرشت
که از هر کسی در هنر برگذشت
هوش مصنوعی: بهرام به قدری درخشان و بافضیلت شد که در هنر از هر کس دیگری پیشی گرفت.
به نزدیک منذر همی زیست شاد
نیاورد جز گور و نخجیر یاد
هوش مصنوعی: در نزدیکی منذر، زندگی شاد و خوشی نداشت؛ زیرا تنها یادگار او، قبر و شکارگاه بود.