بخش ۶۶ - پادشاهی اردشیر و شاپور و بهرام
پس از وی کی نامدار اردشیر
به گاه بزرگی درآمد دلیر
که شاپور را بود مهتر پسر
ولی روزش آمد به زودی بسر
برادرش کو داشت شاپور نام
همی بود بر تخت فرخنده کام
ز شاهیش بگذشت چون پنج سال
به نخجیر شد روزی آن بی همال
سه جام می خسروانی بخورد
به خیمه درون شاه را خواب برد
چو او خفت از دشت برخاست باد
که کس باد زآن سان ندارد به یاد
زجا کند آن چوب خرگاه را
بکشت آن چنان نامور شاه را
پسرش آن جهان جوی بهرام راد
به جای پدر تاج بر سر نهاد
به تاجش زبرجد برافشانده اند
همی نام کرمان شهش خوانده اند
مگرگاه شاپور فرخ نهاد
به کرمان همی بود بهرام شاد
نبودش پسر آن جهان جوی مرد
برادر یکی داشتی یزدگرد
ازو بود کهتر به سال و به ماه
بدو داد ناکام تخت و کلاه
بخش ۶۵ - فتوحات شاپور در مشرق: پس از جنگ با رومیان پادشاهبخش ۶۷ - پادشاهی یزدگرد: چو شد پادشاه بر جهان یزدگرد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پس از وی کی نامدار اردشیر
به گاه بزرگی درآمد دلیر
هوش مصنوعی: پس از او، اردشیر که فردی مشهور و نامدار بود، در زمان عظمت و بزرگی به میدان آمد و شجاعت خود را نشان داد.
که شاپور را بود مهتر پسر
ولی روزش آمد به زودی بسر
هوش مصنوعی: شاپور، که پسر ولیعهد بود، به زودی زمانش پایان یافت و روزهای او به پایان رسید.
برادرش کو داشت شاپور نام
همی بود بر تخت فرخنده کام
هوش مصنوعی: شاپور، برادرش که بر تخت خوشبختی نشسته بود.
ز شاهیش بگذشت چون پنج سال
به نخجیر شد روزی آن بی همال
هوش مصنوعی: پنج سال گذشت و آن پرنده که در آغاز به سختی پرواز میکرد، روزی به شکار پیوست و به دامان طبیعت آزاد شد.
سه جام می خسروانی بخورد
به خیمه درون شاه را خواب برد
هوش مصنوعی: سه جام می از نوشیدنی سلطنتی نوشید و بعد به خیمه رفت که شاه خوابش برد.
چو او خفت از دشت برخاست باد
که کس باد زآن سان ندارد به یاد
هوش مصنوعی: زمانی که او خوابش برد، بادی از دشت برخاست که هیچکس چنین باد شدیدی را به خاطر ندارد.
زجا کند آن چوب خرگاه را
بکشت آن چنان نامور شاه را
هوش مصنوعی: آن چوبی که در محل استراحت است را جابجا میکند و موجب مرگ آن شاه بزرگ و معروف میشود.
پسرش آن جهان جوی بهرام راد
به جای پدر تاج بر سر نهاد
هوش مصنوعی: پسر بهرام راد که در آن دنیا به دنبال شجاعت و نامی برآمده است، به جای پدرش تاج را بر سر گذاشت.
به تاجش زبرجد برافشانده اند
همی نام کرمان شهش خوانده اند
هوش مصنوعی: بر فراز تاج او سنگی از زبرجد قرار دادهاند و به او نام کرمانشاه را دادهاند.
مگرگاه شاپور فرخ نهاد
به کرمان همی بود بهرام شاد
هوش مصنوعی: مگر در زمانی که شاپور خوب بر کرمان حکومت میکرد، بهرام همواره خوشحال بود.
نبودش پسر آن جهان جوی مرد
برادر یکی داشتی یزدگرد
هوش مصنوعی: در اینجا به فقدان یک پسر اشاره شده است که در دنیای دیگر، مردی برادر داشت که شبیه یزدگرد بود. به طور کلی، این عبارت به جدایی و فقدان در زندگی اشاره میکند و نشاندهنده نگرانی و اندوه درباره فقدان یک فرزند و یادآوری یاد و خاطره برادر است.
ازو بود کهتر به سال و به ماه
بدو داد ناکام تخت و کلاه
هوش مصنوعی: به او که به لحاظ سن و سال از او پایینتر بود، به دلیل ناکامیاش در رسیدن به مقام و قدرت، تخت و کلاه را واگذار کرد.

میرزا آقاخان کرمانی