گنجور

بخش ۵۴ - سلاله اشکانیان

نخست اشک کش بد زآرش نژاد
همش نام ارزاس آرند یاد
مگر نام ارزاس و آرش یکی ست
تفاوت در این نامها اندکی ست
چو برخاست این نامور
سلفکی ازو گشت زیر و زبر
بسی جنگ ها کرد و پیروز شد
سپس طعمه تیر دل دوز شد
برادرش را جای خود برنهاد
مگر نام او بد همی تیرداد
چو بربست بر کوهه ی پیل کوس
شکسته شد از دست کالینی کوس
ولی باز برگشت و پیروز شد
ازو مرد بدخواه بد روز شد
به مازندران اندر آمد دلیر
سلوکوس از جنگ او گشت سیر
پس از وی پسرش اردوان نخست
سرگاه و دیهیم شاهی بجست
سلوکوس را راند تا سوریا
به ایران زمین گشت فرمانروا
چو او مرد پورش فریباد گرد
همه گوی مردی زمیدان ببرد
پس از وی فراهاد شد شهریار
ظفر یافت بر مارو در کارزار
چو بگذشت او مهرداد نخست
سر تخت شاهی به مردی بجست
همه سغد و آلام و مدیا گشود
به هندوستان ایلغاری نمود
به هر سو زفر خود افکند شور
زاشکانیان برتر آمد به زور
جهان بد ورا سالیان سی و هفت
سپس کرد بدرود گیتی و رفت
به جایش فراهاد شد تاجور
که او میتریدات را بد پسر
یکی جنگ با قوم سیتا بجست
درآورد کشتند او را نخست
دوم اردوان آمدش جانشین
که دستور او بود و عم گزین
هم او نیز در جنگ شد کشته باز
پسر بد مر او را یکی سرفراز
بر اورنگ شاهیش بنشاندند
دوم مهردادش همی خواندند
زتاتار بگرفت کین پدر
بتازید توران زمین سربسر
ابا رومیانش یکی جنگ خاست
همه لشکر روم از وی بکاست
شهی بود با فرو داد و سترگ
سزد گر بر او نام بنهی بزرگ
پس از وی منوچهر شد شهریار
که خواند مناسکیرسش نامدار
فزون بود سالش زهشتاد و پنج
که بر جای عم یافت او تاج و گنج
سنادرخ که بودی پس مهرداد
نبودی زشاهی او هیچ شاد
در سرکشی باز کرد از نخست
ولیکن به فرجام طاعت بجست
چنان سست شد کار ایران دیار
که برخاست هر جا یکی نامدار
به یک تن نشد کار آن ملک راست
زهر سو یکی نامداری بخاست
گهی خاست زارمینیه تیگران
گهی باختر شد به یونان قران
گهی مهرداد از نژاد تباک
زبیمش بلرزید در روم خاک
منوچهر با این همه شور و شر
همی کرد شاهی به پیرانه سر
پس از وی سینا تروکس نامدار
به جای پسر عم بشد شهریار
چو او نیز بد پیر کی سالخورد
پسر را به انباز و خود ببرد
پس از وی فراهاد جایش بجست
ابارومیان بست پیمان درست
پسر بد دلاور مر او را چهار
پدر را بکشتند با زهرخوار
مهین پور کش نام بد مهرداد
به جای پدر تاج بر سر نهاد
بسی بد ستمکار و ناپاک رای
به جورش کسی را نبد هیچ پای
برادرش کش نام بودی ارود
ازو شد گریزان و هجرت نمود
ز بس جور و استمگری پیشه کرد
دل مردم از خود پر اندیشه کرد
ز تخت آوریدند او را فرود
به شاهی بخواندند آنگه ارود
ارود آمد و تاج بر سر نهاد
ز تن دور کرد آن سر مهرداد
یکی جنگ با رومیان زد درشت
کراسوس را با سپاهش بکشت
از آن جایگه تا فلسطین بتاخت
همه یال و بزر مهی برفراخت
ولیکن به زودی شد از رزم سیر
نتابید با کاسیوس بی دلیر
دگر سال پاکور کش بد پسر
فرستاد با لشکری بی شمر
به شامات پاکور فرخ همال
همی کرد ایلغار تا چند سال
شکسته شد آخر زو آنتی نیوس
به فرجام شد کشته با صد فسوس
فراهات کش بود پور دگر
بیاورد روز پدر را بسر
همه ارمنستان به مردی گرفت
رعیت ستوهیده ازو ای شگفت
فرود آوردیدندش از تخت و گاه
ولیکن سوی سیت جست او پناه
به خود قوم اسکیت را کرد یار
دگر ره بر ایران شد او شهریار
فراهات پنجم که بودش پسر
ورا کشت تا خود شود تاجور
ارود دوم نیز او را بکشت
که تا کشور آرد به مردی به مشت
دگر ره بکشتند مردم ارود
تو گفتی که او در زمانه نبود
ونونس که فرهاد را بد پسر
به روما همی آوریدی بسر
اهالی به شاهی ورا خواستند
سرگاه از بهرش آراستند
ولیکن شدند آخر از وی بسیر
که آداب رومش بدی در ضمیر
بینداختندش زگاه شهی
ازیرا که بود رومیان را رهی
سپس اردوان سیم را به تخت
به شاهی نشاندند پیروز بخت
به سیتا همی بود پیوند او
ارود سوم بود فرزند او
چو تاریخ ایران کنی رهنمون
ارود است هاروت و بیژن و نون
همه ارمنستان سراسر گرفت
پسر را در آن جا نشاند و برفت
وز آن سوی تیبر شهنشاه روم
غمی شد زپیکار آن مرز و بوم
فرستاد ژرمانیوس دلیر
که هاروت را سازد از جنگ سیر
سپهدار روم با سپاهی فزون
زارمینه کرده مرا ورا برون
دوپور دگر داشت شاه اردوان
که بودند هر دو دلیر و جوان
مهین پور گودرز و برزین کهین
کهین پور را ساخت او جانشین
ولی گرد کوتارز نامور
ز باردانس بگرفت تاج پدر
چو جور و ستمکاری از حد فزود
زگاه آوریدند او را فرود
دگر بار برزین بشد تاجور
ولی زود روزش بیامد بسر
دوم ره به گودرز شاهی رسید
بیامد به گاه مهی آرمید
پس از وی و نون گشت فرمانروا
که بود از نژاد و تبار کیا
چو یکسال بگذشت او درگذشت
پلاش نخست آمد و شاه گشت
به ارمینیه ایلغاری نمود
پس آن گه در آشتی را گشود
چو او مرد پورش که پاکور بود
به گاه شهی شاد و مسرور بود
پس از وی برادرش بر شد به تخت
که خسرو بدی نام آن نیک بخت
تراژان که بودی شهنشاه روم
بدو جست جنگی دگر سخت شوم
چو خسرو بشد سوی دار بقا
پلاش دوم گشت فرمانروا
بسی جنگ با لشکر روم جست
ولی عاقبت گشت در رزم سست
بزرگان زشاهیش گشتند سیر
زگاه مهی ش آوریدند زیر
نشاندند مونزوس را جای او
ولیکن نبودیش یارای او
دگر باره شاهی بدو بازگشت
بسی راند فرمان و پس درگذشت
پلاش سیم کش بدی پور راد
به جای پدر تاج بر سر نهاد
سپس گشت فیروز فرمانروا
دگر نرسی نامدار کیا
چو بنشست بهرام از اشکانیان
ببخشید گنجی به ارزانیان
ورا خوانده اند اردوان بزرگ
که ازمیش بگسست چنگال گرگ
یکی جنگ با رومیان ساز کرد
که قیصر در آشتی باز کرد
همی زیست بر تخت شاهی به ناز
جهان جوی و نام آور و رزم ساز
که ناگه یکی گرد ساسان نژاد
همه تخت و دیهیم دادش به باد
سرگاه اشکانیان شد تهی
به ارمینیه لیک بدشان مهی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نخست اشک کش بد زآرش نژاد
همش نام ارزاس آرند یاد
هوش مصنوعی: در ابتدا، کسی که از نسل آرش است، به شدت غمگین و متاثر شده است. همه نام‌ها و یادها به یاد او می‌آید.
مگر نام ارزاس و آرش یکی ست
تفاوت در این نامها اندکی ست
هوش مصنوعی: آیا نام ارزاس و آرش یکی است؟ تفاوتی که بین این نام‌ها وجود دارد فقط اندکی است.
چو برخاست این نامور
سلفکی ازو گشت زیر و زبر
هوش مصنوعی: وقتی این شخص مشهور و بزرگ به پا خاست، همه چیز به هم ریخت و دگرگون شد.
بسی جنگ ها کرد و پیروز شد
سپس طعمه تیر دل دوز شد
هوش مصنوعی: او در جنگ‌های زیادی شرکت کرد و در همه آن‌ها پیروز شد، اما در نهایت به هدف تیر دل‌سوز تبدیل شد.
برادرش را جای خود برنهاد
مگر نام او بد همی تیرداد
هوش مصنوعی: او برادرش را در مقام خود قرار داد، اما نام او به خاطر رفتار بدش ناپسند است.
چو بربست بر کوهه ی پیل کوس
شکسته شد از دست کالینی کوس
هوش مصنوعی: وقتی که صدای طبل در تپه‌ها به صدا درآمد، طبل دیگری که در دست کالینی بود، شکسته شد.
ولی باز برگشت و پیروز شد
ازو مرد بدخواه بد روز شد
هوش مصنوعی: اما او دوباره برگشت و بر شکست‌دهنده‌اش غلبه کرد و مرد بدخواه در روز بدش شکست خورد.
به مازندران اندر آمد دلیر
سلوکوس از جنگ او گشت سیر
هوش مصنوعی: سلوکوس، دلیر و شجاع، به مازندران وارد شد و از جنگ خسته و سیر شد.
پس از وی پسرش اردوان نخست
سرگاه و دیهیم شاهی بجست
هوش مصنوعی: پس از او، پسرش اردوان نخست به دنبال تاج و تخت شاهی رفت.
سلوکوس را راند تا سوریا
به ایران زمین گشت فرمانروا
هوش مصنوعی: سلوکوس را از قدرت کنار زدند و او به سرزمین سوریه رفت، در حالی که ایران به عنوان سرزمین تحت فرمان او درآمد.
چو او مرد پورش فریباد گرد
همه گوی مردی زمیدان ببرد
هوش مصنوعی: زمانی که او (مرد) به مرگ دچار شد، فرزندش یعنی پورش، همه را در بی‌خبری و حیرت فرو برد و نشان داد که هیچ کس نمی‌تواند به اندازه او مردانه اقدام کند.
پس از وی فراهاد شد شهریار
ظفر یافت بر مارو در کارزار
هوش مصنوعی: پس از او، فراهاد به مقام پادشاهی رسید و در نبرد با مارو، پیروزی کسب کرد.
چو بگذشت او مهرداد نخست
سر تخت شاهی به مردی بجست
هوش مصنوعی: پس از اینکه مهرداد از آنجا گذشت، برای اولین بار به دنبال تاج و تخت سلطنت به سمت مردانگی رفت.
همه سغد و آلام و مدیا گشود
به هندوستان ایلغاری نمود
هوش مصنوعی: همه شهرها و دیارهای سغد و آلام و مدیا به سمت هندوستان حمله کردند و آنجا را تصرف نمودند.
به هر سو زفر خود افکند شور
زاشکانیان برتر آمد به زور
هوش مصنوعی: به هر سمت از عشق خود شور و هیجان را پراکنده می‌کنم، و این احساس به خاطر قدرتش بر اشکانیان برتری دارد.
جهان بد ورا سالیان سی و هفت
سپس کرد بدرود گیتی و رفت
هوش مصنوعی: پس از سی و هفت سال زندگی، دنیا و زشتی‌های آن به پایان رسید و او این جهان را ترک کرد.
به جایش فراهاد شد تاجور
که او میتریدات را بد پسر
هوش مصنوعی: فراهاد به عنوان تاجوری جدید و با تاثیر از رفتار پسر میتریدات شناخته شد.
یکی جنگ با قوم سیتا بجست
درآورد کشتند او را نخست
هوش مصنوعی: شخصی به جنگ با قوم سیتا رفت، اما در آغاز کار، او را کشتند.
دوم اردوان آمدش جانشین
که دستور او بود و عم گزین
هوش مصنوعی: اردوان دوم به سلطنت رسید و جانشین او کسی بود که طبق فرمان او انتخاب شده بود.
هم او نیز در جنگ شد کشته باز
پسر بد مر او را یکی سرفراز
هوش مصنوعی: او نیز در جنگ به قتل رسید، اما پسرش او را به یاد می‌آورد و به افتخار و سرفرازی از او یاد می‌کند.
بر اورنگ شاهیش بنشاندند
دوم مهردادش همی خواندند
هوش مصنوعی: بر تخت سلطنت او را نشاندند و مهرداد دوم را می‌خواندند.
زتاتار بگرفت کین پدر
بتازید توران زمین سربسر
هوش مصنوعی: از تاتارها با کینه و خشم بر پدر حمله کردند و سرزمین توران را در تمامیتش تهدید کردند.
ابا رومیانش یکی جنگ خاست
همه لشکر روم از وی بکاست
هوش مصنوعی: مردی از رومیان با یکدیگر جنگی راه انداخت و به همین دلیل همه سربازان روم به سوی او حمله کردند.
شهی بود با فرو داد و سترگ
سزد گر بر او نام بنهی بزرگ
هوش مصنوعی: پادشاهی وجود داشت که با ویژگی‌های برجسته و با عظمتش، شایسته است اگر بر روی او نامی بزرگ بگذاری.
پس از وی منوچهر شد شهریار
که خواند مناسکیرسش نامدار
هوش مصنوعی: بعد از وی، منوچهر به عنوان شاه به حکومت رسید و نامش در مراسم‌ها و جشن‌ها مشهور شد.
فزون بود سالش زهشتاد و پنج
که بر جای عم یافت او تاج و گنج
هوش مصنوعی: او در سن هشتاد و پنج سالگی به مقام و ثروت زیادی دست یافت.
سنادرخ که بودی پس مهرداد
نبودی زشاهی او هیچ شاد
هوش مصنوعی: چرا سنادرخ بودی، پس مهرداد از سلطنت او هیچ خوشحال نبود.
در سرکشی باز کرد از نخست
ولیکن به فرجام طاعت بجست
هوش مصنوعی: او از ابتدا در تلاش و سرکشی بود، اما در پایان به سراغ اطاعت و پیروی رفت.
چنان سست شد کار ایران دیار
که برخاست هر جا یکی نامدار
هوش مصنوعی: وضعیت ایران به قدری ضعیف و نابسامان شده که هر کسی که معروف و نامدار است، در هر مکانی به پا خواسته و صدایی بلند می‌کند.
به یک تن نشد کار آن ملک راست
زهر سو یکی نامداری بخاست
هوش مصنوعی: کار آن پادشاه به خوبی پیش نمی‌رفت و در این وضعیت، از هر طرف یک انسان مشهور و برجسته درخواست کمک کرد.
گهی خاست زارمینیه تیگران
گهی باختر شد به یونان قران
هوش مصنوعی: گاه انسان به شدت از حال و احوال خود نگران می‌شود و گاه به خوشی و موفقیت‌های بزرگ می‌رسد.
گهی مهرداد از نژاد تباک
زبیمش بلرزید در روم خاک
هوش مصنوعی: گاهی مهرداد از نسل تباک در سرزمین روم به لرزه درآمد، خاکش را ترس و واهمه فرا گرفت.
منوچهر با این همه شور و شر
همی کرد شاهی به پیرانه سر
هوش مصنوعی: منوچهر با وجود تمام هیاهو و شلوغی‌اش، در دوران پیری هنوز هم به مقام شاهی ادامه می‌دهد.
پس از وی سینا تروکس نامدار
به جای پسر عم بشد شهریار
هوش مصنوعی: پس از او، سینا، معروف به تروکس، به جای پسرعمویش، به عنوان پادشاه شناخته شد.
چو او نیز بد پیر کی سالخورد
پسر را به انباز و خود ببرد
هوش مصنوعی: زمانی که او نیز به سن سالخوردگی رسید، پسرش را به همدمی خود می‌آورد و به سفر می‌برد.
پس از وی فراهاد جایش بجست
ابارومیان بست پیمان درست
هوش مصنوعی: پس از او، فرهاد به دنبال او رفت و ابارومیان (مردم ابرام) پیمانی محکم و ثابت بستند.
پسر بد دلاور مر او را چهار
پدر را بکشتند با زهرخوار
هوش مصنوعی: پسری دلاور و بدکار را چهار پدرش با زهر کشتند.
مهین پور کش نام بد مهرداد
به جای پدر تاج بر سر نهاد
هوش مصنوعی: مهین پور کش (پسر مهین) به خاطر بدنامی مهرداد، تاج پادشاهی را به جای پدرش بر سر گذاشت.
بسی بد ستمکار و ناپاک رای
به جورش کسی را نبد هیچ پای
هوش مصنوعی: بسیار بد است اگر ظالم و دارای فکر ناپاک، بر کسی ظلم کند و هیچ‌کس نتواند در برابر او بایستد.
برادرش کش نام بودی ارود
ازو شد گریزان و هجرت نمود
هوش مصنوعی: برادرش که نامش کش بود، از او فراری شد و به سفر رفت.
ز بس جور و استمگری پیشه کرد
دل مردم از خود پر اندیشه کرد
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم‌هایی که بر مردم رفته، دل‌هایشان آنچنان ناراحت و نگران شده که به فکر خودشان فرو رفته‌اند.
ز تخت آوریدند او را فرود
به شاهی بخواندند آنگه ارود
هوش مصنوعی: او را از تخت پایین آوردند و پس از آن به او لقب پادشاهی دادند.
ارود آمد و تاج بر سر نهاد
ز تن دور کرد آن سر مهرداد
هوش مصنوعی: اردو به میدان آمد و تاجی بر سر گذاشت و سر مهرداد را از تن او جدا کرد.
یکی جنگ با رومیان زد درشت
کراسوس را با سپاهش بکشت
هوش مصنوعی: یک شخص جنگی را با رومیان آغاز کرد و فرمانده کراسوس را همراه با سپاهش به قتل رساند.
از آن جایگه تا فلسطین بتاخت
همه یال و بزر مهی برفراخت
هوش مصنوعی: از آن مکان تا فلسطین، همه خود را آماده کرده و با قدرت پیش می‌روند.
ولیکن به زودی شد از رزم سیر
نتابید با کاسیوس بی دلیر
هوش مصنوعی: اما به زودی از جنگ خسته شد و دیگر نمی‌توانست مانند کاسیوس، دلیرانه ادامه دهد.
دگر سال پاکور کش بد پسر
فرستاد با لشکری بی شمر
هوش مصنوعی: در سال دیگر، پاکور فرزند بدش را با لشکری بدون شمشیر روانه کرد.
به شامات پاکور فرخ همال
همی کرد ایلغار تا چند سال
هوش مصنوعی: شام، مکانی سرسبز و خوش آب و هواست که سال‌هاست در آنجا زندگی و خوشگذرانی می‌کنند.
شکسته شد آخر زو آنتی نیوس
به فرجام شد کشته با صد فسوس
هوش مصنوعی: در نهایت، آنتی نیوس شکست خورد و با حسرت و تأسف کشته شد.
فراهات کش بود پور دگر
بیاورد روز پدر را بسر
هوش مصنوعی: فرزند دیگر روز پدر را با خود می‌آورد و بر سر می‌نهد.
همه ارمنستان به مردی گرفت
رعیت ستوهیده ازو ای شگفت
هوش مصنوعی: تمام ارمنستان به دلیلی تحت رنج و زحمت مردی قرار گرفته است که از او انتظار نمی‌رفت.
فرود آوردیدندش از تخت و گاه
ولیکن سوی سیت جست او پناه
هوش مصنوعی: او را از تخت و مقامش پایین آوردند، اما او به طرف سرزمین خود گریخت تا در آنجا پناه بگیرد.
به خود قوم اسکیت را کرد یار
دگر ره بر ایران شد او شهریار
هوش مصنوعی: دوست یار جدیدی برای قوم اسکیت پیدا کرد و سپس راهی ایران شد و در آنجا به مقام شهریاری دست یافت.
فراهات پنجم که بودش پسر
ورا کشت تا خود شود تاجور
هوش مصنوعی: فراهات پنجم پسر خود ورا را کشت تا خودش به مقام پادشاهی برسد.
ارود دوم نیز او را بکشت
که تا کشور آرد به مردی به مشت
هوش مصنوعی: او را نیز کشتند تا اینکه کشور را با قدرت مردانگی به دست آورد.
دگر ره بکشتند مردم ارود
تو گفتی که او در زمانه نبود
هوش مصنوعی: مردم را به راه دیگری هدایت کردند و تو گفتی که او در این دوران وجود ندارد.
ونونس که فرهاد را بد پسر
به روما همی آوریدی بسر
هوش مصنوعی: اگر تو فرهاد را بد نسبت به پسر بربخشی، من به روم می‌برمت.
اهالی به شاهی ورا خواستند
سرگاه از بهرش آراستند
هوش مصنوعی: مردم تصمیم گرفتند که برای شاهی از او خواسته‌ای داشته باشند و به همین خاطر خود را برای او آماده کردند.
ولیکن شدند آخر از وی بسیر
که آداب رومش بدی در ضمیر
هوش مصنوعی: اما در نهایت از او بسیار دور شدند، زیرا رفتارهای او در دلشان تأثیر منفی گذاشته بود.
بینداختندش زگاه شهی
ازیرا که بود رومیان را رهی
هوش مصنوعی: او را از مقام شاهانه به زمین انداختند، زیرا که مسیر او با رومیان یکی بود.
سپس اردوان سیم را به تخت
به شاهی نشاندند پیروز بخت
هوش مصنوعی: سپس اردوان را با نقره به عنوان پادشاه بر تخت نشاندند و او فردی خوش‌شانس بود.
به سیتا همی بود پیوند او
ارود سوم بود فرزند او
هوش مصنوعی: سیتا به شوهرش پیوند داشت و فرزند او نیز سومین پسرشان بود.
چو تاریخ ایران کنی رهنمون
ارود است هاروت و بیژن و نون
هوش مصنوعی: اگر به بررسی تاریخ ایران بپردازی، متوجه می‌شوی که داستان‌های هاروت و بیژن و نون در آن نقش مهمی دارند.
همه ارمنستان سراسر گرفت
پسر را در آن جا نشاند و برفت
هوش مصنوعی: تمام ارمنستان را در دست گرفت و پسرش را در آنجا قرار داد و خودش رفت.
وز آن سوی تیبر شهنشاه روم
غمی شد زپیکار آن مرز و بوم
هوش مصنوعی: در آن سو، شاه روم از نبردی که در مرز و سرزمین خود اتفاق افتاده بود، دچار اندوه شد.
فرستاد ژرمانیوس دلیر
که هاروت را سازد از جنگ سیر
هوش مصنوعی: ژرمانیوس دلیر را فرستادند تا هاروت را از جنگ خسته و بی‌میل کند.
سپهدار روم با سپاهی فزون
زارمینه کرده مرا ورا برون
هوش مصنوعی: فرمانده روم با نیرویی بیشتر از حد، مرا از زادگاهم بیرون کرده است.
دوپور دگر داشت شاه اردوان
که بودند هر دو دلیر و جوان
هوش مصنوعی: شاه اردوان دو فرزند دیگر داشت که هر دوی آنها شجاع و جوان بودند.
مهین پور گودرز و برزین کهین
کهین پور را ساخت او جانشین
هوش مصنوعی: مهین به فرزندان گودرز و برزین، که از نسل‌های پیشین هستند، اشاره می‌کند. او موفق شد که جانشینی برای آن‌ها ایجاد کند و به نوعی نسل‌کشی را ادامه دهد.
ولی گرد کوتارز نامور
ز باردانس بگرفت تاج پدر
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که شخصی به نام "گرد کوتارز" به خاطر شایستگی‌ها و ویژگی‌های برجسته‌اش، عنوان و مقام پدرش را به دست آورده است. این نشان‌دهنده‌ی انتقال افتخار و تشخص از نسل گذشته به نسل حاضر است.
چو جور و ستمکاری از حد فزود
زگاه آوریدند او را فرود
هوش مصنوعی: وقتی ظلم و ستم از حد گذشت و وضعیت به وخامت کشیده شد، او را به زمین آوردند و در موقعیت جدیدی قرار دادند.
دگر بار برزین بشد تاجور
ولی زود روزش بیامد بسر
هوش مصنوعی: بار دیگر، برزین تاج را بر سر گذاشت، اما به زودی روزش به پایان رسید.
دوم ره به گودرز شاهی رسید
بیامد به گاه مهی آرمید
هوش مصنوعی: دومین راه به گودرز رسید و در زمان مقرر، در آرامش به استراحت پرداخت.
پس از وی و نون گشت فرمانروا
که بود از نژاد و تبار کیا
هوش مصنوعی: پس از او، نون به مقام فرمانروایی رسید، که از نژاد و نسل کیا بود.
چو یکسال بگذشت او درگذشت
پلاش نخست آمد و شاه گشت
هوش مصنوعی: پس از یک سال، او به دیار باقی رفت و مرگش موجب شد که پلاش نخست وارد میدان شود و به مقام پادشاهی برسد.
به ارمینیه ایلغاری نمود
پس آن گه در آشتی را گشود
هوش مصنوعی: مردی به ارمینیه رفت و بعد از آن، دروازه آشتی را باز کرد.
چو او مرد پورش که پاکور بود
به گاه شهی شاد و مسرور بود
هوش مصنوعی: وقتی او مردی را به دنیا آورد که دلش پاک و نیک‌نهاد بود، در زمان سلطنت و دوران خوشی، شاد و خوشحال بود.
پس از وی برادرش بر شد به تخت
که خسرو بدی نام آن نیک بخت
هوش مصنوعی: پس از او، برادرش به تخت نشست؛ کسی که نامش خسرو بود و شایسته و خوشبخت به نظر می‌رسید.
تراژان که بودی شهنشاه روم
بدو جست جنگی دگر سخت شوم
هوش مصنوعی: تو که شاه بزرگ روم بودی و در جنگ‌ها شجاعت نشان دادی، اکنون به نبردی دیگر و دشوارتر گام می‌گذاری.
چو خسرو بشد سوی دار بقا
پلاش دوم گشت فرمانروا
هوش مصنوعی: وقتی خسرو به سوی زندگی جاویدان رفت، پلاش دوم به مقام رهبری رسید.
بسی جنگ با لشکر روم جست
ولی عاقبت گشت در رزم سست
هوش مصنوعی: بسیار جنگ‌ها با نیروهای رومی انجام داد، اما در پایان در نبرد تضعیف شد.
بزرگان زشاهیش گشتند سیر
زگاه مهی ش آوریدند زیر
هوش مصنوعی: بزرگان از سلطنت و قدرت شاه خسته و ناراضی شدند و به دنبال دوری از آن رفتند.
نشاندند مونزوس را جای او
ولیکن نبودیش یارای او
هوش مصنوعی: مونزوس را به جایش قرار دادند، اما او نتوانست به خوبی از عهده آن برآید.
دگر باره شاهی بدو بازگشت
بسی راند فرمان و پس درگذشت
هوش مصنوعی: برای بار دیگر، شاه به سرزمین خود بازگشت و بارها فرمانروایی کرد و سپس از دنیا رفت.
پلاش سیم کش بدی پور راد
به جای پدر تاج بر سر نهاد
هوش مصنوعی: پسر سیم کش بد به جای پدرش تاجی بر سر گذاشت و جانشین او شد.
سپس گشت فیروز فرمانروا
دگر نرسی نامدار کیا
هوش مصنوعی: سپس فیروز به عنوان فرمانروا برگزیده شد و دیگر نرسی، که از نام‌آوران بود، وجود نداشت.
چو بنشست بهرام از اشکانیان
ببخشید گنجی به ارزانیان
هوش مصنوعی: بهرام که از دودمان اشکانیان بود، تصمیم گرفت به مردمان نیازمند کمک کند و بخشی از گنجینه خود را به آن‌ها بخشید.
ورا خوانده اند اردوان بزرگ
که ازمیش بگسست چنگال گرگ
هوش مصنوعی: او را اردوان بزرگ می‌نامند، زیرا در جنگ با گرگ‌ها، از چنگال آنها رهایی یافته است.
یکی جنگ با رومیان ساز کرد
که قیصر در آشتی باز کرد
هوش مصنوعی: شخصی تصمیم به نبرد با رومیان گرفت، اما قیصر در تلاش بود تا صلح برقرار کند.
همی زیست بر تخت شاهی به ناز
جهان جوی و نام آور و رزم ساز
هوش مصنوعی: او با آرامش بر تخت پادشاهی زندگی می‌کند و در جست‌وجوی دنیا، شهرت و قدرت را به دست می‌آورد و در میادین جنگ نیز شجاعت و دلیری دارد.
که ناگه یکی گرد ساسان نژاد
همه تخت و دیهیم دادش به باد
هوش مصنوعی: ناگهان یکی از نسل ساسانیان همه تخت و تاج خود را به خطر انداخت و به باد داد.
سرگاه اشکانیان شد تهی
به ارمینیه لیک بدشان مهی
هوش مصنوعی: در آغاز دوران اشکانیان، سرزمین ارمینیه ویران شد، اما با این حال، هنوز هم نشانه‌های خوبی در آن موجود است.