گنجور

بخش ۴۶ - شاهنشاهی دارای سوم معروف به کودمانس

یکی مرد بد خودسر و بد کنش
که خواندند او را همی خود منش
به چاپاریش می گذشتی زمان
بدین خواجه اش دوستی بد نهان
به ارمینیه ساختش حکمدار
بیاورد و کردش سپس شهریار
ورا نام دارا نهاد از ردی
که تابد برو فره ی ایزدی
به ایرانیان گفت این مرد راد
ز داراب فرخنده دارد نژاد
گمانش چنین بود که آن مرد پست
به هر کار او را بود زیردست
ولیکن چو برگاه شد خودمنش
فزونی همی جست بر بد کنش
دل باگواس آمد از وی به درد
یکی زهر بهر وی آماده کرد
خبر یافت دارا زکار شرنگ
جهان کرد بر دیو وارنه تنگ
خورانیدش آن زهر قاتل به زور
زجانش برآورد یک باره شور
سپس خودمنش رای دیگر نهاد
همی ساخت آیین خوبی و دار
فزونی همی جستی و بخردی
ولیکن نبودش فره ایزدی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی مرد بد خودسر و بد کنش
که خواندند او را همی خود منش
هوش مصنوعی: مردی وجود دارد که رفتار بد و خودسرانه‌ای دارد و او را فردی خودخواه می‌نامند.
به چاپاریش می گذشتی زمان
بدین خواجه اش دوستی بد نهان
هوش مصنوعی: زمانی که در حال عبور از چاپارخانه بودی، این خواجه با دوستی نهانی به تو نزدیک می‌شد.
به ارمینیه ساختش حکمدار
بیاورد و کردش سپس شهریار
هوش مصنوعی: حکمرانی به منطقه‌ای به نام ارمینیه آمد و پس از آن، آنجا را به شهریار تبدیل کرد.
ورا نام دارا نهاد از ردی
که تابد برو فره ی ایزدی
هوش مصنوعی: او را نام «دارا» نهاد، زیرا که نور و برکت الهی بر او می‌تابد.
به ایرانیان گفت این مرد راد
ز داراب فرخنده دارد نژاد
هوش مصنوعی: این مرد نیکو از نسل داراب است و به ایرانیان می‌گوید که از او خوشحال و سرفراز باشند.
گمانش چنین بود که آن مرد پست
به هر کار او را بود زیردست
هوش مصنوعی: او تصور می‌کرد که آن مرد بی‌ارزش همیشه زیر دست او خواهد بود و از او تبعیت خواهد کرد.
ولیکن چو برگاه شد خودمنش
فزونی همی جست بر بد کنش
هوش مصنوعی: اما وقتی که زمان مناسب فرا رسید، خود را به خوبی افزایش داد و بر کردارهای ناپسند پیروز شد.
دل باگواس آمد از وی به درد
یکی زهر بهر وی آماده کرد
هوش مصنوعی: دل، از درد ناشی از او به شدت آزار می‌بیند و به همین خاطر، مانند کسی که سم را برای درد خود آماده می‌کند، آماده می‌شود تا با احساساتش کنار بیاید.
خبر یافت دارا زکار شرنگ
جهان کرد بر دیو وارنه تنگ
هوش مصنوعی: دارا از مشکلات و بی‌رحمی‌های دنیا آگاه شد و مانند دیوی که در تنگنا قرار دارد، به خود پیچید.
خورانیدش آن زهر قاتل به زور
زجانش برآورد یک باره شور
هوش مصنوعی: او را با زهر کشنده تغذیه کردند و به زور از جانش یکباره هیاهویی برخاست.
سپس خودمنش رای دیگر نهاد
همی ساخت آیین خوبی و دار
هوش مصنوعی: سپس خودم نظری متفاوت ارائه دادم و به ترویج هدیه‌های نیک و خوب پرداختم.
فزونی همی جستی و بخردی
ولیکن نبودش فره ایزدی
هوش مصنوعی: تو در تلاش هستی که بیشتر شناخته شوی و بر دانشت بیفزایی، اما در این راه توفیق و سعادت الهی را نداری.