گنجور

بخش ۳۴ - شاهنشاهی داراب بن بهمن

بیامد به سر تاج شاهی نهاد
بزرگان گرفتند گرد شغاد
ببستند و بردند نزدیک شاه
به خاکسترش کرد دارا تباه
چو دارا به تخت کیی بر نشست
کمر بر میان بست و بگشاد دست
بزرگان برفتند با او بهم
کسی را نگفتند از بیش و کم
یکی مرد بد تیز و برنا و تند
شده با زبانش دل تیغ کند
ورا خواهری بد پریزاد نام
که کوسمارتیدن ورا بود مام
به جفتی پذیرفتش از نیکویی
به دینی که خوانی ورا پهلوی
زبس بود بی شرم و تند و عبوس
بخواندند یونانیانش نوتوس
برادرش کش نام بد ارزتیس
به همراهی نامدار ارتفیس
که او بود پور مکابیز گرد
به داراب کردند پس دستبرد
به فرجام آن هردوان از هراس
به زنهار رفتند زی تارزاس
که بد شاه را پیشکار مهین
به شهنامه خواندش تخوار گزین
گرفت و به داراب بسپرد خوار
به خاکستر آن هر دو را کشت زار
دگر باره پیزوتنس از لیدیا
بشورید بر پادشاه کیا
همانا پشوتن بدی نام او
نیامد زگیتی روا کام او
فرستاد شه آن تژاو دلیر
که تیسافرن خواندش تیزویر
که او را دهد پند و باز آورد
بر شاه گردن فراز آورد
به نزد شه آورد او را تژاو
به خاکسترش کشت هم چون چکاو
همان پور رادش بکشتند زار
که در ملک کاری بدی حکم دار
به هر کار مایه پریزاد بود
که داراب را دل بدو شاد بود
همان خواجه ی توکزار دلیر
به فرمان او گشت از جان به سیر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیامد به سر تاج شاهی نهاد
بزرگان گرفتند گرد شغاد
هوش مصنوعی: شغاد به سراغ تاج و مقام پادشاهی آمد و بزرگان دور او جمع شدند.
ببستند و بردند نزدیک شاه
به خاکسترش کرد دارا تباه
هوش مصنوعی: او را به نزد شاه بردند و همه چیزش را به خاکستر تبدیل کردند.
چو دارا به تخت کیی بر نشست
کمر بر میان بست و بگشاد دست
هوش مصنوعی: وقتی کسی به مقام و قدرت رسید و بر تخت نشست، کمربند خود را محکم کرد و دستش را به نشانه قدرت گشود.
بزرگان برفتند با او بهم
کسی را نگفتند از بیش و کم
هوش مصنوعی: بزرگان از دنیا رفتند و در این انتقال به کسی چیزی نگفتند و هیچ تفاوتی بین بیشتر و کمتر قائل نشدند.
یکی مرد بد تیز و برنا و تند
شده با زبانش دل تیغ کند
هوش مصنوعی: مردی جوان و چابک وجود دارد که با زبان خود به راحتی دل‌ها را می‌سوزاند و آسیب می‌زند.
ورا خواهری بد پریزاد نام
که کوسمارتیدن ورا بود مام
هوش مصنوعی: او خواهری دارد که نامش بدپریزاد است و او مادر کسانی است که به خوبی او را پرورش داده‌اند.
به جفتی پذیرفتش از نیکویی
به دینی که خوانی ورا پهلوی
هوش مصنوعی: او را به خاطر خوبی‌هایش به عنوان همدمی پذیرفتم که به او احترامی مانند دین می‌گذارم.
زبس بود بی شرم و تند و عبوس
بخواندند یونانیانش نوتوس
هوش مصنوعی: یونانیان او را به خاطر بی‌شرمی و تندخویی‌اش نوتوس نامیدند.
برادرش کش نام بد ارزتیس
به همراهی نامدار ارتفیس
هوش مصنوعی: برادرش به احترام و شخصیت بلندمرتبه‌اش، نام بدی را که مشهور است، از خود دور می‌کند.
که او بود پور مکابیز گرد
به داراب کردند پس دستبرد
هوش مصنوعی: این متن به داستان تاریخی اشاره دارد که در آن فردی به نام "پور مکابیز" به داراب مربوط می‌شود و در شرایط خاصی دچار چالش‌هایی می‌شود. به طور کلی، در اینجا به تضادهای تاریخی و احتمالی اشاره شده که به معنای سختی‌ها و مصائبی است که در دنیای گذشته وجود داشته‌اند.
به فرجام آن هردوان از هراس
به زنهار رفتند زی تارزاس
هوش مصنوعی: در پایان، هر دو از ترس و اضطراب به زنهار و امان رفتند، به سوی تاریکی و خطر.
که بد شاه را پیشکار مهین
به شهنامه خواندش تخوار گزین
هوش مصنوعی: پیشکار بزرگ به شاه بد، او را با عنوانی متفاوت و تحقیرآمیز خطاب کرد و درباره‌اش داستانی را نقل کرد.
گرفت و به داراب بسپرد خوار
به خاکستر آن هر دو را کشت زار
هوش مصنوعی: او به داراب سپرد و خوار را گرفت و هر دو را به خاکستر تبدیل کرد و به شدت ناله و زاری کرد.
دگر باره پیزوتنس از لیدیا
بشورید بر پادشاه کیا
هوش مصنوعی: بار دیگر پیزوتنس از لیدیا به سوی پادشاه کیا می‌رود.
همانا پشوتن بدی نام او
نیامد زگیتی روا کام او
هوش مصنوعی: پشوتن، شخصیتی است که به خاطر نام و ویژگی‌هایش شناخته نمی‌شود، بلکه تمام خواسته‌ها و آرزوهای او از جهان به دست آمده است.
فرستاد شه آن تژاو دلیر
که تیسافرن خواندش تیزویر
هوش مصنوعی: شاه، آن دلاور شجاع را فرستاد که او را تیزویر می‌نامیدند و ماجرای او به تیسافرن مربوط می‌شود.
که او را دهد پند و باز آورد
بر شاه گردن فراز آورد
هوش مصنوعی: که او را نصیحت کند و به راه راست هدایتش کند تا بر گردن بلند خود تکیه کند.
به نزد شه آورد او را تژاو
به خاکسترش کشت هم چون چکاو
هوش مصنوعی: او را به نزد پادشاه آوردند و به خاطر خاکسترش، مانند چکاوک (پرنده‌ای که معمولاً به خاطر صدایش شناخته می‌شود) از او انتقام گرفتند.
همان پور رادش بکشتند زار
که در ملک کاری بدی حکم دار
هوش مصنوعی: پسر رادان را به شدت کشتند، زیرا او در سلطنت خود کارهای بدی انجام می‌داد.
به هر کار مایه پریزاد بود
که داراب را دل بدو شاد بود
هوش مصنوعی: هر کاری که انجام شود، باید از روح و انگیزه‌ای سرشار باشد، زیرا داراب از این موضوع رضایت و شادی دارد.
همان خواجه ی توکزار دلیر
به فرمان او گشت از جان به سیر
هوش مصنوعی: خواجه دلیر توکزار با فرمان او از جان خود نیز گذشت و به سیر و سفر رفت.