گنجور

بخش ۳۰ - شاهنشاهی اردشیر دراز دست ملقب به بهمن

پس از وی کی نامدار اردشیر
که ارتاگزرسیس خواندش زریر
نشاندش توانه به گاه مهی
همی تافتی چون مه خرگهی
به زانو رسیدی مگر دست او
به ماهی گرانیده شد، شست او
همان بهمن پور اسفندیار
که گوید به شهنامه بود این سوار
ازو بود گشتاسب مهتر به سال
به بلخ اندرون بود و بفراخت بال
بسی جنگ ها کرد و شد دستگیر
سرانجام پیروز شد اردشیر
همه سیستان را سراسر بکشت
که گشتاسب را یار بودند و پشت
همان اردوان را ببرید سر
که انباز دیدش به خون پدر
چو یونانیان را رسید آگهی
که شد گاه ایران زشاهی تهی
در ایران همه جنگ و آشوب خاست
هم از فر شاهان ایران بکاست
سپاهی زدریا برآراستند
همه ملک ایعونیه خواستند
سپهدارشان بود کیمون گرد
پدر ملتیاویس با دستبرد
به دریا و خشکی بسی جنگ کرد
به ایرانیان کار بس تنگ کرد
ولی عاقبت کشته شد در شپیر
به شمشیر ایرانیان دلیر
وز آن روی در مصر آشوب خاست
ایناروس را مملکت گشت راست
برین کار زد شاه رایی درست
که با اهل یونان بسازد نخست
چو از کار مصر او بپردازد
به یونان و یونانیان تازد
فرستاد آکمن برادرش را
به هرکار تابنده افسرش را
بدان تا همه مصر ویران کند
کنام پلنگان و شیران کند
ولی کشته شد آن گو شیرگیر
دریغ آن نبرده سوار دلیر
چو سردار شد کشته ایران سپاه
گرفتند در شهر منفی پناه
اناروس شان گرد بگرفت زود
ولیکن نیارست آن دژ برگشود
زمرگ برادر خبر یافت شاه
بنوی بیاراست دیگر سپاه
که آماده گردند پیکارشان
تباک و مغ آویز سردارشان
ایناروس کو بد به مصر اندرون
یکی لشکر آراست از حد فزون
ز یونانیان هم سپه بیشمار
به یاری رسید اندران کارزار
سرانجام پیروز گشت اردشیر
ایناروس در جنگ شد دستگیر
زیونانیان نیز بس کشته شد
سر اختر از جنگ برگشته شد
اسیران به دست مکابیز بود
که با دانش و رای و پرهیز بود
همی دادشان مژده زینهار
به گاهی که آید بر شهریار
چو نزد شهنشاه آمد زراه
ببرد آن همه بندیان نزد شاه
ولی شاه آن بندیان را به زار
بکشت و ندادی به جان زینهار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس از وی کی نامدار اردشیر
که ارتاگزرسیس خواندش زریر
هوش مصنوعی: بعد از او، اردشیر مشهور است که زریر او را ارتاگزرسیس می‌نامید.
نشاندش توانه به گاه مهی
همی تافتی چون مه خرگهی
هوش مصنوعی: داشتی او را در زمانی که ماه به آسمان می‌درخشد، به آرامی مثل اناری که در نور ماه می‌تابد، پرورش می‌دادی.
به زانو رسیدی مگر دست او
به ماهی گرانیده شد، شست او
هوش مصنوعی: به زانو درآمدی، اما دست تو به چیزی ارزشمند و گرانبها رسید.
همان بهمن پور اسفندیار
که گوید به شهنامه بود این سوار
هوش مصنوعی: بهمن پور اسفندیار که در شاهنامه به عنوان یک سوار معروف شناخته می‌شود، همین فرد است که سخن به میان آمده است.
ازو بود گشتاسب مهتر به سال
به بلخ اندرون بود و بفراخت بال
هوش مصنوعی: گشتاسب، که یکی از شخصیت‌های مهم داستان‌های حماسی ایرانی است، در سالی در بلخ اقامت داشت و در آنجا با شکوه و افتخار بر بالای بلندی می‌پرید.
بسی جنگ ها کرد و شد دستگیر
سرانجام پیروز شد اردشیر
هوش مصنوعی: اردشیر در جنگ‌های زیادی شرکت کرد و پس از تلاش‌های فراوان توانست به پیروزی دست یابد.
همه سیستان را سراسر بکشت
که گشتاسب را یار بودند و پشت
هوش مصنوعی: تمام سیستان را به طور کامل تخریب کرد، زیرا افرادی که به گشتاسب وفادار بودند و از او حمایت می‌کردند، در آنجا زندگی می‌کردند.
همان اردوان را ببرید سر
که انباز دیدش به خون پدر
هوش مصنوعی: اردوان را که به دلیل دیدن هم‌پیمانش در حال قتل پدرش، سرش را بریدند.
چو یونانیان را رسید آگهی
که شد گاه ایران زشاهی تهی
هوش مصنوعی: وقتی خبر به یونانیان رسید که دوره‌ای در ایران بدون پادشاه شده است،
در ایران همه جنگ و آشوب خاست
هم از فر شاهان ایران بکاست
هوش مصنوعی: در ایران همه جا جنگ و ناامنی به وجود آمد و این ناشی از ضعف و ناتوانی پادشاهان ایران بود.
سپاهی زدریا برآراستند
همه ملک ایعونیه خواستند
هوش مصنوعی: سربازان از دریا به سمت سرزمین آمدند و تمامی سرزمین‌های اطراف را هدف قرار دادند.
سپهدارشان بود کیمون گرد
پدر ملتیاویس با دستبرد
هوش مصنوعی: سرپرست و فرمانده آن‌ها، کیمون، با دلیری و شجاعت به میدان آمد و با نهایت قدرت و توانایی به جنگ با پدر ملتیاویس پرداخت.
به دریا و خشکی بسی جنگ کرد
به ایرانیان کار بس تنگ کرد
هوش مصنوعی: در دریا و خشکی جنگ‌های زیادی رخ داد و این موضوع کار را برای ایرانیان بسیار دشوار کرد.
ولی عاقبت کشته شد در شپیر
به شمشیر ایرانیان دلیر
هوش مصنوعی: عاقبت در نبردی در شپیر، این فرد توسط شمشیرهای دلیرانه ایرانیان به قتل رسید.
وز آن روی در مصر آشوب خاست
ایناروس را مملکت گشت راست
هوش مصنوعی: به خاطر آن رویداد، در مصر همگون شورش برپا شد و سرزمین ایناروس به طور رسمی تحت تسلط قرار گرفت.
برین کار زد شاه رایی درست
که با اهل یونان بسازد نخست
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که باید به درستی و با تدبیر در کارهای مهم عمل کرد و نخستین گام‌ها را با دقت و عقلانیت برداشت تا بتوان با مردمان هوشمند و ماهر مانند اهل یونان ارتباط برقرار کرد و در کنار آنها قرار گرفت.
چو از کار مصر او بپردازد
به یونان و یونانیان تازد
هوش مصنوعی: وقتی که او از مسئولیت‌هایش در مصر فارغ می‌شود، به سوی یونان می‌رود و بر یونانی‌ها حمله می‌کند.
فرستاد آکمن برادرش را
به هرکار تابنده افسرش را
هوش مصنوعی: آکمن برادرش را برای انجام کار به سوی تابنده، فرمانده‌اش، فرستاد.
بدان تا همه مصر ویران کند
کنام پلنگان و شیران کند
هوش مصنوعی: بدان که اگر پلنگان و شیران به راه بیفتند، همه مصر را ویران خواهند کرد.
ولی کشته شد آن گو شیرگیر
دریغ آن نبرده سوار دلیر
هوش مصنوعی: ولی شیرگیر کشته شد و افسوس بر آن سوار دلیر که از دست رفت.
چو سردار شد کشته ایران سپاه
گرفتند در شهر منفی پناه
هوش مصنوعی: زمانی که فرمانده ایرانی در جنگ کشته شد، سپاهیان دشمن در شهر به پناهگاه پناه بردند.
اناروس شان گرد بگرفت زود
ولیکن نیارست آن دژ برگشود
هوش مصنوعی: اناروس به سرعت دور آن دژ را گرفت، اما نتوانست درب آن را باز کند.
زمرگ برادر خبر یافت شاه
بنوی بیاراست دیگر سپاه
هوش مصنوعی: شاه از مرگ برادرش مطلع شد و دستور داد تا سپاه دیگری را آماده کنند.
که آماده گردند پیکارشان
تباک و مغ آویز سردارشان
هوش مصنوعی: آماده می‌شوند تا در جنگ با تباک و مغ، سردارشان به میدان بیاید.
ایناروس کو بد به مصر اندرون
یکی لشکر آراست از حد فزون
هوش مصنوعی: ایناروس، که دلی ناامید در مصر داشت، یک ارتش بزرگ و بسیار زیادی را سازماندهی کرد.
ز یونانیان هم سپه بیشمار
به یاری رسید اندران کارزار
هوش مصنوعی: تعدادی زیادی از یونانیان به کمک در این میدان جنگ آمده‌اند.
سرانجام پیروز گشت اردشیر
ایناروس در جنگ شد دستگیر
هوش مصنوعی: در نهایت، اردشیر موفق شد و ایناروس را در نبرد به اسارت در آورد.
زیونانیان نیز بس کشته شد
سر اختر از جنگ برگشته شد
هوش مصنوعی: یونانی‌ها نیز تعدادی زیادی در این جنگ کشته شدند و پس از نبرد، ستاره‌ای که نشان‌دهنده پیروزی بود، خاموش گردید.
اسیران به دست مکابیز بود
که با دانش و رای و پرهیز بود
هوش مصنوعی: اسیران تحت کنترل مکابیز بودند که با هوش و تفکر و احتیاط عمل می‌کردند.
همی دادشان مژده زینهار
به گاهی که آید بر شهریار
هوش مصنوعی: به آن‌ها خبر خوش می‌دادند که در زمانی مشخص، خبری مهم برای پادشاه خواهد آمد.
چو نزد شهنشاه آمد زراه
ببرد آن همه بندیان نزد شاه
هوش مصنوعی: زمانی که به درگاه پادشاه رسید، تمامی زندانیان را همراه خود آورد.
ولی شاه آن بندیان را به زار
بکشت و ندادی به جان زینهار
هوش مصنوعی: اما شاه آن زندانیان را به طرز دلخراش و بی‌رحمی کشت و هیچ ترحمی از خود نشان نداد.