بخش ۲۹ - شمه ای از بزرگی زریر و قصه ی استرو مردخا
زشاهان فزون بود او را منش
که بگذشت ستراپش از بیست و شش
یکی شارسان ساخت زرنوش نام
به شوش اندر آن زیستی شاد کام
بیاراست جشنی چو خرم بهار
که هرگز نبیند چون او روزگار
کشیدند شیلانی آن جا سترگ
زهر سو بخواندند خورد و بزرگ
همانا در آن جشن و آن دستگاه
ز بانوی و شتی برنجید شاه
یک ماهرو برگزید از یهود
سپس بانوی بانوانش نمود
که استیر خوانند نامش مگر
بدی مردخایش برادر پدر
جهان جوی هومان که دستور بود
هم از مردخا سخت رنجور بود
همی خواست کشتن یهودان همه
که او بود چون گرگ ایشان رمه
ز نیروی آن بانوی حورزاد
سر خویش را داد هومان به باد
ازو گشت ایران سراسر غمی
که شد آرز و بزم بودش همی
یکی خواجه بد نام او مهر داد
که از شاه جانش نبد هیچ شاد
به همراهی نامور اردوان
بکشتند مرشاه را هردوان
توانه همی گفت با اردشیر
که دارا بکشته است فرخ زریر
برفتند و او را بکشتند زار
به کین خواهی نامور شهریار
دریغ آن نبرده زریر سوار
همان شاهزاده که شد کشته زار
بخش ۲۸ - شاهنشاهی زریر بزرگ و رفتن او به یونان: پس از وی زرکسیس کش پور بودبخش ۳۰ - شاهنشاهی اردشیر دراز دست ملقب به بهمن: پس از وی کی نامدار اردشیر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زشاهان فزون بود او را منش
که بگذشت ستراپش از بیست و شش
هوش مصنوعی: او دارای ویژگیهایی است که از دیگر شاهان برتر بوده و به طور کلی نمیتوان او را با کسی مقایسه کرد. چون در مقایسه با دیگران، او از معیارهای بالاتری برخوردار است و به راحتی از سطح معمولی فراتر رفته است.
یکی شارسان ساخت زرنوش نام
به شوش اندر آن زیستی شاد کام
هوش مصنوعی: یک شخص با نام زرنوش در شوش زندگی میکرد و زندگی شادی داشت.
بیاراست جشنی چو خرم بهار
که هرگز نبیند چون او روزگار
هوش مصنوعی: جشنی را برپا کن همچون روزهای شاداب بهار، که هرگز هیچ زمانهای مشابه آن را تجربه نخواهد کرد.
کشیدند شیلانی آن جا سترگ
زهر سو بخواندند خورد و بزرگ
هوش مصنوعی: در آنجا، فردی بزرگ و مهم به سمت ما آمد و از هر سو به او توجه کردند و او را بزرگداشتند.
همانا در آن جشن و آن دستگاه
ز بانوی و شتی برنجید شاه
هوش مصنوعی: در آن جشن و دورهمی، شاه به خاطر صحبتهای بانوی شتی ناراحت شد.
یک ماهرو برگزید از یهود
سپس بانوی بانوانش نمود
هوش مصنوعی: یک زیبای خیرهکننده را از میان یهود انتخاب کرد و او را بهترین بانوی خود قرار داد.
که استیر خوانند نامش مگر
بدی مردخایش برادر پدر
هوش مصنوعی: در این بیت به یک فرد اشاره میشود که نامش "استیر" است و به نوعی بدی یا ناپسند بودن او به برادر پدرش مرتبط میشود. به عبارت دیگر، این فرد به خاطر رفتار یا ویژگیهایش به ویژه در خانواده خود مورد قضاوت و انتقاد قرار میگیرد.
جهان جوی هومان که دستور بود
هم از مردخا سخت رنجور بود
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به رنج و سختیهایی اشاره دارد که انسانها در دنیا با آن مواجه هستند، حتی اگر در جایگاهی بالا و مورد احترام قرار داشته باشند. در واقع، میگوید که حتی کسانی که در قدرت و مقام هستند، گاهی با مشکلات و دردها دست و پنجه نرم میکنند.
همی خواست کشتن یهودان همه
که او بود چون گرگ ایشان رمه
هوش مصنوعی: او میخواست که همه یهودیان را از بین ببرد چون مانند گرگ در میان گلهی آنها بود.
ز نیروی آن بانوی حورزاد
سر خویش را داد هومان به باد
هوش مصنوعی: به دلیل قدرت و زیبایی آن زن افسانهای، هومان سرش را به باد سپرد و تمام وجودش را تحت تأثیر قرار داد.
ازو گشت ایران سراسر غمی
که شد آرز و بزم بودش همی
هوش مصنوعی: ایران به خاطر او پر از غم شد، چرا که آرزوها و جشنها دیگر وجود نداشت.
یکی خواجه بد نام او مهر داد
که از شاه جانش نبد هیچ شاد
هوش مصنوعی: یک فرد ثروتمند و بدنام، هدیهای به او داد تا از شاه نترسد و خوشحال نباشد.
به همراهی نامور اردوان
بکشتند مرشاه را هردوان
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که به کمک شخصی به نام اردوان، مرشاه به قتل رسید. این نشاندهنده همکاری بین اردوان و شخص دیگری برای کشتن مرشاه است.
توانه همی گفت با اردشیر
که دارا بکشته است فرخ زریر
هوش مصنوعی: توانه به اردشیر گفت که دارا، فرخ زریر را کشته است.
برفتند و او را بکشتند زار
به کین خواهی نامور شهریار
هوش مصنوعی: آنها رفتند و او را با ناراحتی و از روی انتقام کشتند، به خاطر اینکه میخواستند انتقام شهریار مشهور را بگیرند.
دریغ آن نبرده زریر سوار
همان شاهزاده که شد کشته زار
هوش مصنوعی: زریر سوار از دست دادن خود را بیدلیل نمیداند، همانطور که شاهزادهای که به طرز دردناکی کشته شد، ارزش و اهمیت خود را حفظ کرده است.