بخش ۲۸ - شاهنشاهی زریر بزرگ و رفتن او به یونان
پس از وی زرکسیس کش پور بود
هم از دخت سیروس وخشور بود
به گاه مهی اندر آمد دلیر
همانا که او بود فرخ زریر
در ایام وی باز یونانیان
پرآشوب کردند روی جهان
یکی لشکر کشن آراست شاه
زهر سوی گرد اندر آمد سپاه
ز سودان و ز مصر و یونان و تور
ز اهواز و از بابل و دارفور
فنیسی و تازی و ارمینیه
زابخار و از لاد و از لیدیه
ز لیس و هلسپون و دروین و کوس
زافلاق و بغلان و بلغار و روس
زهرکانی و غرجه و سوریا
تراکی و کولشی و مکدونیا
ز پامفیلی و کابلین و موسوک
زارکو کالیدن و نیزیوک
کشانی و شکنی و سقلاب و هند
قریمان و تاتار و سپتا و سند
زافغان و لاچین و کرد و بلوچ
هم از زابل و سیستان کوچ کوچ
زبلخ و خراسان و از کوه قاف
ابا تیر و پیکان خارا شکاف
ز گردان بغداد و مردان کرخ
به پیش سپه با کمان های چرخ
زکیلیکی و پونت و کرد و شیا
زهون و ز پنجاب و از لوشیا
همی گرد کرد این سپاه بزرگ
زریر سپهدار گرد سترگ
جداگانه بودی سلیح سپاه
دگرگونه خفتان دگرگون کلاه
یکی را کلاه از نمد بد به سر
هم از خیزران بافته یک سپر
دیگر خود پولاد و ز آهن قبای
هم از پوستش زیر جامه به پای
یکی پوست پوشیده جای زره
کلاهش چو جوشن گره در گره
یکی را کله خود از چوب کست
همان اره ی پشت ماهی به دست
یکی کرده از چرم رو به کله
زچرم بز زرد رومی زره
پر از حلقه گرزی همی در کشش
دو پیکانه بد تیر در ترکشش
به دست یکی منتشائی در آن
زسنگش بدی نوک تیر و سنان
نهاده به سر کله ی پارگی
پلنگینه جوشن به یکبارگی
یکی بسته گردونه بر گو اسب
دگر بر شتر هم چون آذر گشسب
زپیلان جنگی فزون از هزار
صف آراسته از پی کارزار
همان قوم ساکا گرفته کمند
سواره و پیاده کشیدی ببند
به دریا فزون داشت کشتی به جنگ
همه ناخدایان چو جنگی نهنگ
سپهدار دریا بدی ریونیز
دگر پرگزسب و دیگر آرتمیز
به خشکی سپهبد بدی مهرنوش
چو گرگین و مهر ایزد تیزهوش
همان گرد نوش آذر کاردان
سپهدار بر لشگر جاودان
دگر ترتیانتا چو درنده گرگ
که بدزاده اردوان سترگ
مغ آویز پور زپیر سوار
نویسنده بودی در آن گیردار
برین گونه آن شاه با آفرین
دمان رفت تا مرز یونان زمین
به شهنامه گوید که فرخ زریر
از ایران به روم اندرون شد سفیر
ولی لشگری کشن همراه برد
که بر قیصر آرد مگر دستبرد
همان از فرخزاد کرد است یاد
که چندی به روم اندرون زیست شاد
پرکزسب غیر فرخزاد نیست
که در پهلوی اسب و زاده یکی است
همان خشت کو زد به دریای آب
از او داستانی است با آب و تاب
ز دریا گذر کرد برسان ابر
به یونان درآمد به سان هژبر
اگرچه در آن داروگیر و ستیز
به دریا درون کشته شد ریونیز
ولی ملک آتیقه یک سر بسوخت
به یونان یکی آتشی برفروخت
به جنگی که خوانند نامش پشن
زلاسادومان گشت شاهی کشن
دلیران اسپرته را کرد پست
به آتینه بگزید جای نشست
همه خاک یونان به تاراج داد
مگر هر که او را ز زرباج داد
همه مردم آتنه بنده وار
به زنهار رفتند زی شهریار
دو ستراپ بنهاد آن جا اساس
یکی مهرنوش و دگر ارتباس
سراپرده شاه فرخ زریر
زمشرق به مغرب کشیدی تژیر
به مصر اندرون کشت ارژنگ را
به بابل دلیر کنارنک را
وز آن جایگه سوی ایران کشید
به شادی و رامش همی آرمید
گهی بد در استرخ و گاهی به شوش
گهی در کباتان ابا ناز و نوش
بخش ۲۷ - جنگ های داریوش و فتوحات او: در ایام این شاه والاتباربخش ۲۹ - شمه ای از بزرگی زریر و قصه ی استرو مردخا: زشاهان فزون بود او را منش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پس از وی زرکسیس کش پور بود
هم از دخت سیروس وخشور بود
هوش مصنوعی: پس از او، پسری به نام زرکسیس به دنیا آمد که هم از نژاد سیروس بود و هم از زیبایی و دلربایی برخوردار بود.
به گاه مهی اندر آمد دلیر
همانا که او بود فرخ زریر
هوش مصنوعی: در زمانی که ماه به طور کامل درخشید، دلیرانه به میدان آمد، زیرا او به راستی فردی خوشبخت و شایسته بود.
در ایام وی باز یونانیان
پرآشوب کردند روی جهان
هوش مصنوعی: در آن روزگار، یونانیان که در کارهای پر آشوب و فتنه بودند، دنیا را دچار ناامنی و آشفتگی کردند.
یکی لشکر کشن آراست شاه
زهر سوی گرد اندر آمد سپاه
هوش مصنوعی: یک لشکر جنگجو به فرماندهی شاه از تمام طرفها جمع شدند و به میدان آمدهاند.
ز سودان و ز مصر و یونان و تور
ز اهواز و از بابل و دارفور
هوش مصنوعی: از سرزمینهای مختلف مانند سودان، مصر، یونان، تور، اهواز، بابل و دارفور صحبت میشود. این بیانات به تنوع و گستردگی فرهنگی و جغرافیایی اشاره دارد که هر یک از این مناطق داشته و شاید به ارتباطات انسانی و تبادلات فرهنگی اشاره کند.
فنیسی و تازی و ارمینیه
زابخار و از لاد و از لیدیه
هوش مصنوعی: مردم سرزمینهای مختلف، از جمله ایرانیان، عربها، ارمنیها، زابخاریها، لاد و لیدیه، همه با فرهنگها و زبانهای متفاوت خود در کنار هم زندگی میکنند.
ز لیس و هلسپون و دروین و کوس
زافلاق و بغلان و بلغار و روس
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ذکر نامهای جغرافیایی و سرزمینهای مختلفی میپردازد که هر یک نشاندهنده مکانهایی با ویژگیهای خاص هستند. این نامها به نوعی از تنوع فرهنگی و جغرافیایی در دنیا حکایت دارند و میتوانند نمایانگر تجربیات و داستانهای فراوانی از زندگی انسانها در این مناطق باشند.
زهرکانی و غرجه و سوریا
تراکی و کولشی و مکدونیا
هوش مصنوعی: زهرکان و غرجه و سوریا و تراکی و کولشی و مکدونیا، جملگی نام مناطقی هستند که اشاره به تاریخ و فرهنگ غنی این سرزمینها دارند. این نامها به یادآورندهی میراثهای تاریخی و فرهنگی مختلفی هستند که در طول زمان در این مناطق شکل گرفتهاند.
ز پامفیلی و کابلین و موسوک
زارکو کالیدن و نیزیوک
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مکانها یا نقاط جغرافیایی مختلفی میپردازد که ممکن است به فرهنگها، مردم یا ویژگیهای خاصی اشاره کنند. به نوعی، گوینده به تنوع و گسترش جغرافیایی اشاره دارد و ممکن است نگاهی داشته باشد به تعدد و تفاوتهای موجود در این مناطق.
کشانی و شکنی و سقلاب و هند
قریمان و تاتار و سپتا و سند
هوش مصنوعی: افرادی از سرزمینهای مختلف از جمله گرجستان، چین، هند، قریمان، مغولها، و ایالت سند در بین ما هستند.
زافغان و لاچین و کرد و بلوچ
هم از زابل و سیستان کوچ کوچ
هوش مصنوعی: مردم افغان، لاچینیها، کردها و بلوچها همه از زابل و سیستان به سفر و کوچ میپردازند.
زبلخ و خراسان و از کوه قاف
ابا تیر و پیکان خارا شکاف
هوش مصنوعی: در این بیت به سفر و جاذبههای مختلف کشورها اشاره شده است. شاعر از سرزمینهای مختلف مانند بلخ و خراسان و همچنین کوه قاف صحبت میکند و به زیبایی و عظمت این مکانها اشاره دارد. تصویر تیر و پیکان به معنای قدرت و شجاعت است که در کنار زیباییهای طبیعی و فرهنگی این مناطق قرار میگیرد. در کل، شاعر به شکوه و عظمت این سرزمینها و همچنین رویدادهای شگفتانگیز زندگی اشاره دارد.
ز گردان بغداد و مردان کرخ
به پیش سپه با کمان های چرخ
هوش مصنوعی: از سربازان بغداد و مردان کرخ، در برابر سپاه با کمانهای خود ایستادهاند.
زکیلیکی و پونت و کرد و شیا
زهون و ز پنجاب و از لوشیا
هوش مصنوعی: این متن به تنوع فرهنگی و جغرافیایی اشاره دارد و به نوعی نشاندهنده غنای اقوام و ملل مختلف است که از مناطق گوناگون با ویژگیها و فرهنگهای خاص خود به هم پیوند میخورند. به نوعی، این عبارت به گروههای مختلف انسانی با ویژگیها و سنتهای خاصcada اشاره میکند و در واقع به نوعی تنوع و چندگانگی زندگی بشری را نمایان میسازد.
همی گرد کرد این سپاه بزرگ
زریر سپهدار گرد سترگ
هوش مصنوعی: سپاه بزرگ زریر، فرمانده قوی و بزرگ، در حال گرد هم آمدن است.
جداگانه بودی سلیح سپاه
دگرگونه خفتان دگرگون کلاه
هوش مصنوعی: شما به طور جداگانهای به سلاح و تجهیزات جنگی مجهز بودید و نوع لباس و کلاه شما هم متفاوت و خاص بود.
یکی را کلاه از نمد بد به سر
هم از خیزران بافته یک سپر
هوش مصنوعی: یک نفر کلاهی نامناسب از نمد بر سر دارد و همچنین از چوب بامبو (خیزران) برای او سپری درست کردهاند.
دیگر خود پولاد و ز آهن قبای
هم از پوستش زیر جامه به پای
هوش مصنوعی: دیگر خود را مانند پولاد و آهن نمیبینم؛ همگی از زیر پوستش، در زیر جامه قرار دارد.
یکی پوست پوشیده جای زره
کلاهش چو جوشن گره در گره
هوش مصنوعی: وقتی که کسی در لباس و پوشش خود مانند زره پوشیده شده باشد و کلاهش به گونهای باشد که به هم بافته شده باشد، نشانهای از قدرت و آمادگی اوست.
یکی را کله خود از چوب کست
همان اره ی پشت ماهی به دست
هوش مصنوعی: یکی از افراد، کلاه خود را از چوب ساخته است و همان ارهای که برای برش ماهی به کار میرود، در دست دارد.
یکی کرده از چرم رو به کله
زچرم بز زرد رومی زره
هوش مصنوعی: کسی به شکلی استادانه از چرم، کلاهی برای خود درست کرده است که از چرم بز زرد رومانی تهیه شده و به عنوان زره استفاده میشود.
پر از حلقه گرزی همی در کشش
دو پیکانه بد تیر در ترکشش
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن قدرت و شجاعت است. در آن اشاره شده که فردی با دقت و توانایی خاص خود، در زمان جنگ یا نبرد، با چالاکی و سرعت عمل میکند. او به گونهای مهار را در دست دارد که به نظر میرسد هر حرکتی که انجام میدهد، با هدف و ارادهی قوی همراه است. تیری که در کمان است، نشاندهندهی آمادهباش و آمادگی برای اقدام در لحظه مناسب است. بهعلاوه، حلقههای گرز به نماد قدرت و تسلط بر اوضاع اشاره دارد. در مجموع، این متن به توصیف دقت و قدرت در عمل میپردازد.
به دست یکی منتشائی در آن
زسنگش بدی نوک تیر و سنان
هوش مصنوعی: به دست کسی که نقطه ضعفی دارد، بدرفتاری او به مانند نوک تیر و نیزه است که از سنگ سخت به وجود آمده است.
نهاده به سر کله ی پارگی
پلنگینه جوشن به یکبارگی
هوش مصنوعی: نمیدانم چطور بگویم، اما تصویری از مثلا یک جنگجوی شجاع به ذهن میآید که زرهای دارای نقش و نگار ویژهای به سر دارد. این زره بهگونهای طراحی شده که اولین چیزی که در نگاه میزند، زیبایی و قدرت آن است.
یکی بسته گردونه بر گو اسب
دگر بر شتر هم چون آذر گشسب
هوش مصنوعی: یک نفر سوار بر اسب است و دیگری بر شتر، مانند آذرگشسب (که در اساطیر ایرانی نماد قدرت و جنگ است).
زپیلان جنگی فزون از هزار
صف آراسته از پی کارزار
هوش مصنوعی: از جمعیت بسیار زیاد و جنگجو که آماده نبرد هستند، بیشتر از هزار نفر صف کشیدهاند.
همان قوم ساکا گرفته کمند
سواره و پیاده کشیدی ببند
هوش مصنوعی: آن قوم ساکا که هم پیاده و هم سوار هستند، دچار گرفتاری و سختی شدهاند. باید کاری انجام دهی و آنها را در کنار هم جمع کنی.
به دریا فزون داشت کشتی به جنگ
همه ناخدایان چو جنگی نهنگ
هوش مصنوعی: کشتی به دریا رفت و در نبردی توانمندتر از همه ناخدایان قرار گرفت، مانند جنگی که نهنگ در آن حضور دارد.
سپهدار دریا بدی ریونیز
دگر پرگزسب و دیگر آرتمیز
هوش مصنوعی: سردار دریا مانند ریونیز و دیگر پروازهای آسمانی میباشد.
به خشکی سپهبد بدی مهرنوش
چو گرگین و مهر ایزد تیزهوش
هوش مصنوعی: سپهبد بدی مهرنوش، به مانند گرگین و باهوش مثل مهر ایزد، در روزهای سخت و خشکی به سبکی دلیرانه ای قرار دارد.
همان گرد نوش آذر کاردان
سپهدار بر لشگر جاودان
هوش مصنوعی: همان شراب خوشمزهای که فرمانده باتجربه بر سپاه جاودان خود مینوشد.
دگر ترتیانتا چو درنده گرگ
که بدزاده اردوان سترگ
هوش مصنوعی: چنان که گرگ درنده به شکار میرود، دیگران نیز مانند او به کارهای ناپسند و غیراخلاقی دست میزنند.
مغ آویز پور زپیر سوار
نویسنده بودی در آن گیردار
هوش مصنوعی: پسر مغ، که تحت تربیت یک پیشکسوت بود، در آن لحظه پر آشفتگی، نویسنده و قلم به دست بود.
برین گونه آن شاه با آفرین
دمان رفت تا مرز یونان زمین
هوش مصنوعی: در اینجا، آن پادشاه با ستایش و نیکنامی به سوی مرزهای سرزمین یونان حرکت کرد.
به شهنامه گوید که فرخ زریر
از ایران به روم اندرون شد سفیر
هوش مصنوعی: زریر، شخصی خوشفرد و خوش شانس، به عنوان نماینده از ایران به روم رفت.
ولی لشگری کشن همراه برد
که بر قیصر آرد مگر دستبرد
هوش مصنوعی: اما او گروهی از سربازان را همراه خود برد تا بر قیصر حمله کند و او را غافلگیر کند.
همان از فرخزاد کرد است یاد
که چندی به روم اندرون زیست شاد
هوش مصنوعی: او از فرخزاد یاد میکند، کسی که مدتی در روم زندگی خوشی داشته است.
پرکزسب غیر فرخزاد نیست
که در پهلوی اسب و زاده یکی است
هوش مصنوعی: در دنیای بزرگ، تنها کسی که میتواند با فرخزاد برابری کند، کسی است که در کنار اسب و زاده قرار دارد.
همان خشت کو زد به دریای آب
از او داستانی است با آب و تاب
هوش مصنوعی: خشت یا آجری که به دریا انداخته شد، خود داستانی پرماجرا و جالبی دارد که همراه با هیجان و زیبایی است.
ز دریا گذر کرد برسان ابر
به یونان درآمد به سان هژبر
هوش مصنوعی: ابر از دریا عبور کرد و به یونان رسید، مانند یک شیر پرتوان.
اگرچه در آن داروگیر و ستیز
به دریا درون کشته شد ریونیز
هوش مصنوعی: اگرچه درگیر مشکلات و جنگها بود، اما در نهایت در دل دریا غرق شد.
ولی ملک آتیقه یک سر بسوخت
به یونان یکی آتشی برفروخت
هوش مصنوعی: اما پادشاه قدیمی تمام داراییاش را در یونان سوزاند و آتشی را برافروخت.
به جنگی که خوانند نامش پشن
زلاسادومان گشت شاهی کشن
هوش مصنوعی: در جنگی که اسمش پشن است، سلاطین و پادشاهان درگیر شدهاند و در این نبرد، شاهان کشته میشوند.
دلیران اسپرته را کرد پست
به آتینه بگزید جای نشست
هوش مصنوعی: شجاعان، مقام و جایگاه خود را در آتینه پایین آوردند و آنجا را برای نشستن انتخاب کردند.
همه خاک یونان به تاراج داد
مگر هر که او را ز زرباج داد
هوش مصنوعی: همه سرزمین یونان به غارت رفت، به جز فردی که به خاطر او زرباج (یعنی طلا) را نادیده گرفت.
همه مردم آتنه بنده وار
به زنهار رفتند زی شهریار
هوش مصنوعی: همه مردم همچون بندگان، به خاطر حفظ خودشان به درگاه پادشاه رفتند.
دو ستراپ بنهاد آن جا اساس
یکی مهرنوش و دگر ارتباس
هوش مصنوعی: دو ستاره در آن مکان قرار گرفتند، یکی به نام مهرنوش و دیگری به نام ارتباس.
سراپرده شاه فرخ زریر
زمشرق به مغرب کشیدی تژیر
هوش مصنوعی: پردهنشین شاهی خوشبخت و معتبر به طور گستردهای از سوی شرق به غرب گسترده شده است.
به مصر اندرون کشت ارژنگ را
به بابل دلیر کنارنک را
هوش مصنوعی: در مصر، ارژنگ را کشتند و در بابل، دلیر کنار نک را به مبارزه طلبیدند.
وز آن جایگه سوی ایران کشید
به شادی و رامش همی آرمید
هوش مصنوعی: از آن مکان به سمت ایران رفت و در آرامش و خوشحالی استراحت کرد.
گهی بد در استرخ و گاهی به شوش
گهی در کباتان ابا ناز و نوش
هوش مصنوعی: گاهی در جایی ناخوشایند هستیم و زمانی در جایی خوش و دلچسب. گاهی در حالتی بیخیال و شادمان هستیم و گاهی در حالتی دلنشین و خوشمزگی.