بخش ۲۶ - پادشاهی اسفندیار
خوشا گاه فرخ یل اسفندیار
ندیده است گیتی چو او یک سوار
که خوانند او را شه داریوش
مگر خود سپنداست نام سروش
همانا که وشتاسب بودش پدر
که او بود ارشامنا را پسر
هم ارشامنا پور اریارم است
که ماننده سام و هم نیرم است
پس آریارمه پورچشپایش است
که او زاده هاکهامانش است
به گاهی که بنشست بر پشت زین
بدو داد سیروس دخت گزین
زبابل همی تاخت تا نینوا
جهاندار و پیروز فرمانروا
چو آمد به نزدیک او اگهی
که گاه مهی شد زشاهان تهی
گماتا نشسته به تخت مهان
زکاوس پردخته مانده جهان
زبابل بیامد چو یک ژنده پیل
خروشید برسان دریای نیل
یکی چرخ برکشید از شراع
تو گفتی که خورشید برزد شعاع
چو او دست بردی به تیر و کمان
نرستی کس از تیر او بی گمان
ابا پنج تن میر با آفرین
یکی برنهادند پیمان بر این
که هنگام گلگشت در بامداد
ابر پشت اسبان تازی نژاد
که را شیهه اسب آید نخست
سر تخت شاهی است او را درست
نخست اسب شبدیز شه داریوش
بزد شیهه از فر فرخ سروش
پیاده شدند آن بزرگان همه
بخواندند او را شهنشاه مه
از آن رو شدش نام اسپندیار
که اسپند شد یار آن شهریار
چو آمد بر اورنگ شاهنشهی
ازو فرهی یافت گاه مهی
پشوتن که کهتر برادر بدش
به هر کار دستور و یاور بدش
همان طاق وستانه و بیستون
برآورده ی اوست بی چند و چون
به تصحیف نامش چنین خواندند
چو بر پهلوانی سخن راندند
بخش ۲۵ - خروج گماتا و مردن کاوس: به گاهی که از مصر آمد به شامبخش ۲۷ - جنگ های داریوش و فتوحات او: در ایام این شاه والاتبار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشا گاه فرخ یل اسفندیار
ندیده است گیتی چو او یک سوار
هوش مصنوعی: خوشا وقتی که یل فرخ اسفندیار در دنیا مانند او سوار و پهلوانی را ندیده است.
که خوانند او را شه داریوش
مگر خود سپنداست نام سروش
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از فردی است که او را به عنوان یک شخصیت مهم و برجسته میشناسند، مانند داریوش، شاه بزرگ. همچنین اشاره به این دارد که ممکن است آن شخصیت، خود را با نامی دیگر نیز معرفی کند که در اینجا به "سپند" و "سروش" اشاره شده است. به نوعی میتوان گفت که او به اندازهای بزرگ و تاثیرگذار است که حتی نام او هم بازتابی از عظمت و ویژگیهایش به شمار میرود.
همانا که وشتاسب بودش پدر
که او بود ارشامنا را پسر
هوش مصنوعی: پدر وشتاسب، ارشامنا بود که او فرزندش به شمار میرفت.
هم ارشامنا پور اریارم است
که ماننده سام و هم نیرم است
هوش مصنوعی: در من نیرویی وجود دارد که شبیه به قدرت سام است و من هم نمیتوانم از آن کم داشته باشم.
پس آریارمه پورچشپایش است
که او زاده هاکهامانش است
هوش مصنوعی: پس آریارمه، فرزند پورچشپا، است که او از نسل هاکهامانش میباشد.
به گاهی که بنشست بر پشت زین
بدو داد سیروس دخت گزین
هوش مصنوعی: در زمانی که بر پشت شتر نشسته بود، به او دختر سیروس را تقدیم کردند.
زبابل همی تاخت تا نینوا
جهاندار و پیروز فرمانروا
هوش مصنوعی: بابِل به دنبال نینوا بود، شهری که فرمانروای جهان و پیروزی در آنجا قرار داشت.
چو آمد به نزدیک او اگهی
که گاه مهی شد زشاهان تهی
هوش مصنوعی: وقتی به او نزدیک شد، متوجه شد که زمانی که ماه به او نزدیک میشود، از پادشاهان خالی است.
گماتا نشسته به تخت مهان
زکاوس پردخته مانده جهان
هوش مصنوعی: مردی نشسته بر تخت بزرگانی که زادگاهش پردهای از ابریشم است و دنیا به خاطر او مانده و پابرجاست.
زبابل بیامد چو یک ژنده پیل
خروشید برسان دریای نیل
هوش مصنوعی: زبابل به مانند یک فیل غولپیکر و خشمگین به سمت دریای نیل آمد و سر و صدای زیادی به راه انداخت.
یکی چرخ برکشید از شراع
تو گفتی که خورشید برزد شعاع
هوش مصنوعی: یکی از چرخها به حرکت درآمد و به گونهای از بالای سر تو عبور کرد که گویی خورشید بهوسیلهی نورش، روشنایی را منتشر میکند.
چو او دست بردی به تیر و کمان
نرستی کس از تیر او بی گمان
هوش مصنوعی: وقتی او دست به تیر و کمان میبرد، هیچکس از تیرش در امان نمیماند.
ابا پنج تن میر با آفرین
یکی برنهادند پیمان بر این
هوش مصنوعی: پنج تن آل عبا که شامل پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان هستند، بر سر یک موضوع مهم توافق کردند و پیمانی را برقرار نمودند.
که هنگام گلگشت در بامداد
ابر پشت اسبان تازی نژاد
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، زمانی که در طبیعت قدم میزنم، ابرها به مانند گرد و غبار روی اسبهای تازی نشستهاند.
که را شیهه اسب آید نخست
سر تخت شاهی است او را درست
هوش مصنوعی: هر که بر اسب شیهه میکشد، نخستین کسی که سزاوار نشستن بر تخت شاهی است، همین شخص است.
نخست اسب شبدیز شه داریوش
بزد شیهه از فر فرخ سروش
هوش مصنوعی: نخست، اسب زیبای شاه داریوش زوزهای بلند کشید که نشاندهندهی قدرت و شکوه نخستین بود.
پیاده شدند آن بزرگان همه
بخواندند او را شهنشاه مه
هوش مصنوعی: آن بزرگواران همگی پیاده شدند و او را با عنوان شاه بزرگ مورد احترام قرار دادند.
از آن رو شدش نام اسپندیار
که اسپند شد یار آن شهریار
هوش مصنوعی: اسپندیار به خاطر اینکه یار آن پادشاه شد، چنین نامیده شد.
چو آمد بر اورنگ شاهنشهی
ازو فرهی یافت گاه مهی
هوش مصنوعی: زمانی که شاهنشاه بر تخت سلطنت نشسته و بر آن قرار گرفته، نور و روشنایی ماه از او به وجود میآید.
پشوتن که کهتر برادر بدش
به هر کار دستور و یاور بدش
هوش مصنوعی: پشوتن برادر کوچکترش را در هر کار هدایت و کمک میکند.
همان طاق وستانه و بیستون
برآورده ی اوست بی چند و چون
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که آن بناهای عظیم و با شکوه، مانند طاق بستان و بیستون، تنها نتیجه و ثمره کار و زحمت اوست، بدون هیچ گونه تردید و شکی.
به تصحیف نامش چنین خواندند
چو بر پهلوانی سخن راندند
هوش مصنوعی: وقتی که دربارهی او که پهلوانی بزرگ است صحبت کردند، به او لقب و نامی نادرست دادند.