گنجور

بخش ۲۲ - برداشتن سیروس دل از جهان و گوشه گزیدن

به بلخ اندر آتشکده نوبهار
سروتن بشست آن شه نامدار
غمی شد ز پیکار و سیر از بدی
بر او تافت یک خوره ایزدی
پر اندیشه شد مایه ور جان شاه
از آن ایزدی کاروان دستگاه
همی گفت هر جای آباد بوم
زهندوستان تا به یونان و روم
گرفتم به نیروی شاهنشهی
مرا گشت فرمان و تخت مهی
کنون آن به آید که من راهجوی
شوم پیش یزدان پر از آبروی
روانم بر آن جای نیکان برد
که این تاج و تخت کئی بگذرد
مبادا که آرد روانم منی
بد اندیشد و کین اهریمنی
بپوشید پس جامه ی نو سپید
نیایش کنان رفت دل پر امید
زایوان به جای پرستش برفت
دل از تخت شاهنشهی برگرفت
همه کشور خویشتن سر به سر
بدو نیمه کرد آن شه نامور
یکی نیمه کاوس کی را بداد
دگر برته ی گرد والانژاد
به کوه اندرون داشت برته مقام
همی کهبدی ساختی صبح و شام
ازو بود کاوس مهتر به سال
نمی خواست کس را به گیتی همال
نهانی فرستاد و او را بکشت
که سرتاسر کشور آرد به مشت
سمردیس خواندندی او را به نام
همی زنده پنداشتندش عوام

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به بلخ اندر آتشکده نوبهار
سروتن بشست آن شه نامدار
هوش مصنوعی: در بلخ، در آتشکده‌ای در فصل بهار، آن شاه مشهوری که نامش در تاریخ ثبت شده است، سروتن را شستشو داد.
غمی شد ز پیکار و سیر از بدی
بر او تافت یک خوره ایزدی
هوش مصنوعی: غم و اندوهی از جنگ و نزاع بر او چیره شد و از بدی‌ها و شرارت‌ها دوری جست. ناگهان نوری از جانب خداوند بر او تابید.
پر اندیشه شد مایه ور جان شاه
از آن ایزدی کاروان دستگاه
هوش مصنوعی: به خاطر تفکر عمیق و اندیشه فراوان، جان شاه به قدرت و نعمت ایزدی تبدیل شده و کاروانی از تجهیزات و امکانات را با خود به همراه آورده است.
همی گفت هر جای آباد بوم
زهندوستان تا به یونان و روم
هوش مصنوعی: او می‌گفت هر جایی که آباد باشد، از هند تا یونان و روم.
گرفتم به نیروی شاهنشهی
مرا گشت فرمان و تخت مهی
هوش مصنوعی: به قدرت پادشاهی تسلط یافتم و به همین دلیل به من فرمان و جایگاهی برتر داده شد.
کنون آن به آید که من راهجوی
شوم پیش یزدان پر از آبروی
هوش مصنوعی: اکنون زمانی فرامی‌رسد که من به سمت خدا می‌روم و در این مسیر، با عزت و اعتبار وارد شوم.
روانم بر آن جای نیکان برد
که این تاج و تخت کئی بگذرد
هوش مصنوعی: روان من به آن مکان خوب رفته است که این تاج و تخت به زودی از بین خواهد رفت.
مبادا که آرد روانم منی
بد اندیشد و کین اهریمنی
هوش مصنوعی: مبادا که روان من خیال بدی را به ذهن داشته باشد و کینه‌ای اهریمنی در دل بپروراند.
بپوشید پس جامه ی نو سپید
نیایش کنان رفت دل پر امید
هوش مصنوعی: با لباس نو و سفید بپوشید و با امید زیاد، به نیایش و دعاوندگی پرداخته است.
زایوان به جای پرستش برفت
دل از تخت شاهنشهی برگرفت
هوش مصنوعی: دل از جایگاه سلطنتی به سوی معبود و پرستش رفت و از تخت شاهانه فاصله گرفت.
همه کشور خویشتن سر به سر
بدو نیمه کرد آن شه نامور
هوش مصنوعی: همه کشور تحت فرمان آن پادشاه بزرگ و شناخته شده قرار داشت و به نوعی به او وابسته بودند.
یکی نیمه کاوس کی را بداد
دگر برته ی گرد والانژاد
هوش مصنوعی: شخصی از نسل کاوس، نیمه‌ای از او را به دیگری داد که او نیز نژاد بالا و با اصالت دارد.
به کوه اندرون داشت برته مقام
همی کهبدی ساختی صبح و شام
هوش مصنوعی: در دل کوه، جایی برای زندگی داشت و با کوشش خود، روز و شب بر کیفیت آن افزود.
ازو بود کاوس مهتر به سال
نمی خواست کس را به گیتی همال
هوش مصنوعی: از او کاوس، که رئیس و فرمانده‌ای بزرگ بود، خواسته‌ای نداشت که در این دنیا، کسی را همتراز خود ببیند و به گرد او بیفتد.
نهانی فرستاد و او را بکشت
که سرتاسر کشور آرد به مشت
هوش مصنوعی: در خفا فردی را فرستاد تا کشته شود، تا بتواند بر تمامی سرزمین تسلط یابد.
سمردیس خواندندی او را به نام
همی زنده پنداشتندش عوام
هوش مصنوعی: این شخص را به عنوان "سمردیس" می‌نامیدند و عوام او را زنده می‌پنداشتند.