گنجور

بخش ۱۸ - پادشاهی اژدها

ولی اژدها پور آن شهریار
بسی بود استمگر و نابکار
در آن عصر میری زاکمینیان
که کاوس خواندندی او را کیان
بر اهواز و بر پارس بد پادشا
به پارزگراد اندرون داشت جا
ورا اژدها دختر خویش داد
که او بد جهانجوی واکمین نژاد
مرآن دخت را بد فرامیز نام
که ماندانه خوانند او را عوام

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ولی اژدها پور آن شهریار
بسی بود استمگر و نابکار
هوش مصنوعی: ولی فرزند اژدها آن پادشاه، بسیار بی‌رحم و شرور بود.
در آن عصر میری زاکمینیان
که کاوس خواندندی او را کیان
هوش مصنوعی: در آن زمان که کاوس، پادشاه کیانیان، زاکمینیان را می‌ستود و به آن‌ها احترام می‌گذاشت.
بر اهواز و بر پارس بد پادشا
به پارزگراد اندرون داشت جا
هوش مصنوعی: در اهواز و پارس، پادشاه بدی وجود داشت که در پارزگراد حضور داشت.
ورا اژدها دختر خویش داد
که او بد جهانجوی واکمین نژاد
هوش مصنوعی: او دخترش را به موجودی قدرتمند و پرنفوذ سپرد، زیرا او از نسل بزرگانی بود که در جستجوی دنیا و ماجراجویی‌ها بودند.
مرآن دخت را بد فرامیز نام
که ماندانه خوانند او را عوام
هوش مصنوعی: این دختر را به نامی بد مخوان، زیرا که او را مردم عادی تا همیشه چنین خواهند شناخت.