بخش ۱۵ - پادشاهی فریبرز
خنک آن فریبرز شاه مهان
که باژش بدادند یکسر شهان
همه ملک ایران بدو شاد گشت
به هر جای ویرانی آباد گشت
ز مصر و فلسطین و هاماوران
فرستاده شد هدیه های گران
کیا لادن آن مرد باریو و بند
که فردوسیش خوانده پولادوند
به آتوریا بد خدیو بزرگ
پلیدی سگی جادویی پیر گرگ
فریبرز جنگید با شاه تور
هنر عیب گردد چو برگشت هور
گرفتار شد اندر آن کارزار
سرش را به حیله بریدند زار
چو گروی زره نام آن جنگ شد
که بروی زهر سو جهان تنگ شد
نه اسب و نه جوشن نه تیغ و سلیح
نبودی همه جز فسون و مزیح
همانا که گرسیوز این رزم بود
که پنداشتندش دلیری عنود
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خنک آن فریبرز شاه مهان
که باژش بدادند یکسر شهان
هوش مصنوعی: خوشا به حال فریبرز، پادشاه بزرگ، که همهٔ بزرگان به او باج دادند.
همه ملک ایران بدو شاد گشت
به هر جای ویرانی آباد گشت
هوش مصنوعی: تمام سرزمین ایران به خاطر او شاد و خوشحال شد و در هر گوشهای که ویرانی وجود داشت، آباد و رونق یافت.
ز مصر و فلسطین و هاماوران
فرستاده شد هدیه های گران
هوش مصنوعی: هدایای باارزش از مصر و فلسطین و کشورهای دیگر به اینجا ارسال شد.
کیا لادن آن مرد باریو و بند
که فردوسیش خوانده پولادوند
هوش مصنوعی: کیست آن مرد بزرگ و با شکوه که به خاطر عظمت و شایستگیاش به او لقب فردوسی دادهاند؟
به آتوریا بد خدیو بزرگ
پلیدی سگی جادویی پیر گرگ
هوش مصنوعی: در اینجا به یک حاکم بزرگ و مغرور اشاره شده است که با وجود قدرت و نفوذش، در نهایت دچار پلیدی و خرابی شده است. همچنین به یک موجود جادویی و قدیمی اشاره شده که به نوعی نماد فریبندگی و خطر است. این متن میتواند به تضاد میان ظاهرسازی و واقعیت در زندگی افرادی با مقام و قدرت بپردازد.
فریبرز جنگید با شاه تور
هنر عیب گردد چو برگشت هور
هوش مصنوعی: فریبرز با شاه تور جنگید و وقتی که برگزشت، هنر او به خوبی نمایان شد و عیب و نقصی نداشت.
گرفتار شد اندر آن کارزار
سرش را به حیله بریدند زار
هوش مصنوعی: در آن نبرد به دام افتاد و به واسطه فریب، سرش را به غمی سنگین از دست دادند.
چو گروی زره نام آن جنگ شد
که بروی زهر سو جهان تنگ شد
هوش مصنوعی: وقتی نبردی آغاز میشود، مثل اینکه زرهی به تن کردهاند، و به طوری که دنیا از هر سمتی به تنگنا میافتد.
نه اسب و نه جوشن نه تیغ و سلیح
نبودی همه جز فسون و مزیح
هوش مصنوعی: نه اسب و نه زره، نه شمشیر و سلاح، هیچکدام از اینها وجود نداشتند، فقط فریب و شوخی بود.
همانا که گرسیوز این رزم بود
که پنداشتندش دلیری عنود
هوش مصنوعی: واقعاً گرسیوز در این نبرد، خود را دلیر و شجاع تصور میکرد، اما در واقع، او دلیری نادان و بیفایده بود.