گنجور

بخش ۱۶ - فتح بابل

چو شد سال تازه بیامد بهار
جهان گشت خرم چو نیکو نگار
بفرمود کورش که سان سپاه
ببینند و جنبند زان جایگاه
به تسخیر بابل چو مامور گشت
بفرمود لشکر رود سوی دشت
چنین گفت شاهنشه نامدار
دگر باره داریم ما کار زار
کنون باید آهنگ بابل کنیم
ببابل یکی فتح قابل کنیم
بگفتند کای شاه فرمان تراست
فلک گر بحکمت نهد سررواست
گذر کرد از رود دجله سپاه
سوی ملک بابل گرفتند راه
سوی کلده آمد سپهدار شاه
ابا صد هزاران گزیده سپاه
نبونید نام شه کلده بود
ز طغیان کورش بس آشفته بود
به یاران جنگ و نه پای فرار
نه سردار جنگی نه خود هوشیار
بکورش بگفتند کای پادشاه
یکی ژرف رود است دربین راه
بفرمود کورش ندارید باک
ببندید دل را به یزدان پاک
چو حاضر شدند آن سپاه دلیر
کمر بسته بازو گشاده چو شیر
بخوبی گذر کرد جمله سپاه
بیک حمله شد شهر بابل تباه
نبونید تسلیم آن شاه شد
پیاده روان سوی در گاه شد
چو شاه جوان کوروش دادگر
نبونید را دید حال دگر
بگفتا نبونید دل شاد دار
تن از رنج و غم یکسر آزاد دار
سپاهم نه غارت نه ویران کند
نه ظلمی که دلها پریشان کند
رعیت ههه در پناه منند
سپاهت همه چون سپاه منند
یکی مرد باهوش و بارای و داد
بدو پادشاهی بابل بداد
نشاید دلی از تو درغم شود
نه از ملک بابل دهی کم شود
اگر بشنوم ظلم و عصیان تو
بر آرم دمار از سرو جان تو
بهرجا خرابی تو آباد کن
دل بابلی را زخود شاد کن
ز دهقان زیاده مخواهید باج
که ویران شود مملکت از خراج
چو دستور داد آن شه دادگر
بفرمود لشکر بجنبد دگر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو شد سال تازه بیامد بهار
جهان گشت خرم چو نیکو نگار
هوش مصنوعی: به آغاز سال جدید، فصل بهار فرارسید و جهان را سرسبز و شاداب کرد، مانند یک زن زیبا که دلربایی می‌کند.
بفرمود کورش که سان سپاه
ببینند و جنبند زان جایگاه
هوش مصنوعی: کورش دستور داد که سپاه را ترتیب دهند و از آن مکان حرکت کنند.
به تسخیر بابل چو مامور گشت
بفرمود لشکر رود سوی دشت
هوش مصنوعی: وقتی مأمور تصرف بابل شد، به لشکر فرمان داد که به سمت دشت حرکت کنند.
چنین گفت شاهنشه نامدار
دگر باره داریم ما کار زار
هوش مصنوعی: شاهنشاه محترم دوباره می‌گوید که ما آماده‌ی ورود به جنگ هستیم.
کنون باید آهنگ بابل کنیم
ببابل یکی فتح قابل کنیم
هوش مصنوعی: حالا باید به سوی بابل حرکت کنیم و در آنجا به پیروزی دست پیدا کنیم.
بگفتند کای شاه فرمان تراست
فلک گر بحکمت نهد سررواست
هوش مصنوعی: گفته شده است که ای شاه، فرمان تو بر جهان حاکم است و اگر آسمان با حکمت خود بر کسی تسلط یابد، آن شخص برتر خواهد بود.
گذر کرد از رود دجله سپاه
سوی ملک بابل گرفتند راه
هوش مصنوعی: سپاهیان از کنار رود دجله عبور کردند و به سوی سرزمین بابل حرکت کردند.
سوی کلده آمد سپهدار شاه
ابا صد هزاران گزیده سپاه
هوش مصنوعی: سردار شاه، با صد هزار نیروی منتخب، به سمت کلده حرکت کرد.
نبونید نام شه کلده بود
ز طغیان کورش بس آشفته بود
هوش مصنوعی: نام شاه کلده بر اثر طغیان کوروش بسیار آشفته و گیج‌کننده شده بود.
به یاران جنگ و نه پای فرار
نه سردار جنگی نه خود هوشیار
هوش مصنوعی: در این مصراع، شاعر به جنگ و نبرد اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که در این شرایط، نه یارانی برای کمک وجود دارند و نه کسی که بتواند به عنوان فرمانده به آن‌ها فرماندهی کند، همچنین خود نیز در حال فرار نیست و نمی‌تواند به طور هوشیارانه تصمیم بگیرد. به طور کلی، وضعیتی نامطلوب و نابسامان را توصیف می‌کند که در آن، هیچ‌کس قادر به ارائه کمک یا رهبری نیست.
بکورش بگفتند کای پادشاه
یکی ژرف رود است دربین راه
هوش مصنوعی: به کورش گفتند ای پادشاه، در مسیر شما یک رود عمیق وجود دارد.
بفرمود کورش ندارید باک
ببندید دل را به یزدان پاک
هوش مصنوعی: کورش به مردم دستور می‌دهد که نگران نباشند و دل‌های خود را به خداوند بزرگ بسپارند.
چو حاضر شدند آن سپاه دلیر
کمر بسته بازو گشاده چو شیر
هوش مصنوعی: وقتی آن سپاه شجاع حاضر شدند، با عزم و اراده قوی و روحیه‌ای شبیه شیر، آماده نبرد شدند.
بخوبی گذر کرد جمله سپاه
بیک حمله شد شهر بابل تباه
هوش مصنوعی: همه سپاه به خوبی از مسیر عبور کردند و با یک حمله، شهر بابل را ویران کردند.
نبونید تسلیم آن شاه شد
پیاده روان سوی در گاه شد
هوش مصنوعی: آن شاه به پیاده‌نظامی که تسلیم نشد، حمله کرد و به سوی درگاه حرکت کرد.
چو شاه جوان کوروش دادگر
نبونید را دید حال دگر
هوش مصنوعی: هنگامی که شاه جوان کوروش، دادگری را مشاهده کرد، حال او تغییر کرد.
بگفتا نبونید دل شاد دار
تن از رنج و غم یکسر آزاد دار
هوش مصنوعی: او گفت که دل را شاد نگه‌دار و بدن را از رنج و غم کاملاً آزاد کن.
سپاهم نه غارت نه ویران کند
نه ظلمی که دلها پریشان کند
هوش مصنوعی: سپاهم نه چیزی را غارت می‌کند، نه خراب می‌سازد و نه ظلمی به وجود می‌آورد که دل‌ها را آشفته کند.
رعیت ههه در پناه منند
سپاهت همه چون سپاه منند
هوش مصنوعی: رعیت‌ها در حفاظت من هستند مانند سپاهیان تو که به نوعی شبیه به سپاه من به شمار می‌آیند.
یکی مرد باهوش و بارای و داد
بدو پادشاهی بابل بداد
هوش مصنوعی: یک مرد باهوش و توانا پیدا شد که پادشاه بابل به او پادشاهی را داد.
نشاید دلی از تو درغم شود
نه از ملک بابل دهی کم شود
هوش مصنوعی: نباید دل کسی به خاطر تو غمگین شود، چرا که این باعث نمی‌شود از ارزش بابل کاسته شود.
اگر بشنوم ظلم و عصیان تو
بر آرم دمار از سرو جان تو
هوش مصنوعی: اگر بشنوم که به ظلم و نافرمانی پرداخته‌ای، بی‌درنگ توان جانت را در طبق اخلاص خواهم گذاشت و نابودت می‌کنم.
بهرجا خرابی تو آباد کن
دل بابلی را زخود شاد کن
هوش مصنوعی: هر جا که خرابی و مشکلاتی وجود دارد، آن را به آبادانی تبدیل کن و دل مردم بابل را با شادی خود خوشحال کن.
ز دهقان زیاده مخواهید باج
که ویران شود مملکت از خراج
هوش مصنوعی: بیش از آنچه که کشاورز می‌تواند ارائه دهد، از او طلب نکنید، زیرا این کار ممکن است باعث ویرانی کشور و زمین‌های کشاورزی شود.
چو دستور داد آن شه دادگر
بفرمود لشکر بجنبد دگر
هوش مصنوعی: وقتی آن پادشاه دادگر فرمان داد، لشکر را به حرکت درآورد.