گنجور

شمارهٔ ۳

ای نگین جم و تاج کی و اورنگ قباد
ای در دولت و کاخ شرف و درگه داد
ای بهشتی که تو را کرده مه آباد آباد
همگان راز من امروز بشارت‌ها باد
کاینک از تارک و انگشت شهنشاه عجم
شرف اندوزد دیهیم کی و خاتم جم
تاج کی زیب سر شاه جهان خواهد شد
فرق شه زینت دیهیم کیان خواهد شد
پرده بازی به پس پرده نهان خواهد شد
جنگ و ضدیت ملی ز میان خواهد شد
موقع وحدت مشروطه و استبداد است
جمع این هر دو مپندار که از اضداد است
زان که در هر صف و هر ملک به هر عهد و زمان
مردم دهر به سوی دو طریقند روان
آن یکی راست نظر سوی بزرگان و مهان
دیگری راست عقیدت که بشر شد یکسان
کیش اشراف‌پرستی بود از رسطالیس
وین تساوی بود از فکرت دیمقراطیس
اهل ایران که ز نیرنگ و خدیعت بری‌اند
هر متاعی را از ساده‌دلی مشتری‌اند
سود و سرمایه نسنجیده به سوداگری‌اند
صادق و صافی و بی‌غش چو زر جعفری‌اند
نه دمکراسی داشته و نه سوسیالیست
دو گروهند ولی مقصدشان بس عالی‌ست
فرقه‌ای راست عقیدت که در این عالم خاک
داد باید که از او رخت ستم گردد چاک
خسرو دادگر با هنر با ادراک
آیتی باشد از آن داور بخشنده پاک
شاه عادل به صف گیتی ظل الله است
دلش از پرتو الهام خدا آگاه است
فرقه دیگر گویند چه بیداد و چه داد
باید اندر خط شاهان سر تسلیم نهاد
ایزد پاک جهان را ز شهان کرد آباد
هست ازین روی جهان بنده و شاهان آزاد
سرزمینی که در آن شاه نباشد خوار است
آسمانی که در آن ماه نباشد تار است
لله الحمد یکی شد سخن هر دو گروه
صلح کردند و بشستند غبار اندوه
زین شه با خرد دادگر دادپژوه
پرتو داد درافتاده به دریا و به کوه
شه‌پرستان را شاهی‌ست فروزنده‌نژاد
دادجویان را باشد ملک کرسی داد
آفتابی‌ست در این چرخ مبینش ماهی
فیلسوفی‌ست بر این تخت مخوانش شاهی
عالم با هنری خسرو کار آگاهی
ملک با خردی شاه عدالت‌خواهی
پیش شاهان شه و نزد علما دانشمند
سیرش شرع‌شعار و سخنش عقل‌پسند
هله ای شاه‌پرستان به زمین بوس دهید
بوسه بر پای سریر جم و کاووس دهید
گوش بر غرش طبل و دهل و کوس دهید
عرض فخر و شرف و غیرت و ناموس دهید
کاین شهنشاه سزاوار پرستیدن ماست
شاه عادل را گر ما بپرستیم رواست
اولین شه که پی داد نهاد اندر ملک
مهرداد است که شد بانی داد اندر ملک
چون شد آن دادگر نیک‌نژاد اندر ملک
وارث تخت جم و تاج قباد اندر ملک
کاخ شوری و سنا کرد بنا در ایران
نام این هر دو گلستان شد و کنگاشستان
این بنا را ملک شرق به هم‌چشمی روم
هشت تا قدرت خود بر همه سازد معلوم
ساخت قصری چو بروج فلکی در آن بوم
اهل شوری را بنشاند در او همچو نجوم
برتری یافت از آن بر دول بیرونی
چیره شد بر ملک رومی و ماکادونی
خسرو ما سومین پادشه دادگر است
که از او دولت مشروطه به آیین و فر است
اولین شاه شه اشکانی والاگهر است
دومین شاه مظفر ملک نامور است
مهرداد سوم است این شه فرخنده‌نژاد
که رخش غیرت مهر است و دلش مخزن داد
روم و لاتین را زین پیش سناتو بوده است
سال‌ها در سر این کار هیاهو بوده است
مردمان را به سوی پارلمان رو بوده است
آتن از فکر سلن غیرت مینو بوده است
شاکمونی به صف هند و به چین کنفسیوس
ملک را زیور بستند ز قانون چو عروس
شد موسی به شهی نامزد از خیل رسل
کوفت در گنبد سن حدره به اعزاز دهل
زان سپس رست در این باغ ز هر گلبن گل
از عرب «حلف» به جا ماند و «قُرُلتی» ز مغول
تا کرمویل برافروخت ز مشروطه چراغ
مرغ آزادی شد نغمه‌سرا در صف باغ
شاه ایران پس قرنی ز عدالت دم زد
رایت عدل مظفر به فلک پرچم زد
خیمه داد در ایوان بنی آدم زد
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
جست از پرتو احمد فلک عدل ضیا
داد یزدان به نبیره کمر و تاج نیا
هرکه در ایران با فخر و شرف باشد جفت
نایب السلطنه را شکر و ثنا خواهد گفت
که بسی سال پی خدمت این خلق نخفت
گرد غم با مژه از چهره این ملک برفت
تاج شاهی را برداشت هشیوار و دلیر
همچو بهرام ز چنگال و ز دندان دو شیر
به سر دست نگه داشت که اندر سر شاه
نهد آن تاج چو بر فرق فلک افسر ماه
هر که بر همت و بر غیرت او کرد نگاه
گفت لاحول ولا قوة الا بالله
یک تن و این همه فن یک سر و این مایه خرد
قدرتی کرده در این خلقت شایان ایزد
شاه می‌خواست نهد تاج و زند تکیه به تخت
باد می‌خواست که بیرون کشد از ریشه درخت
حجت بالغه کند از تن هر باطل رخت
سست‌عهدان را مالید به سرپنجه سخت
کنیت احمدی آمد به هواخواهی اسم
«نایب السلطنه» شد جان شهنشه را جسم
لله الحمد بود فال شهنشه فیروز
که به سر تاج فریدونی ننهاده هنوز
فتنه داخله را نایره افتاد ز سوز
مژده عیش به گوش آیدمان روز به روز
نشنیدیم جز این شه به جهان شاه دگر
که بود نزد رعیت چو دل و جان و جگر
عن‌قریب است که این شاه بر اورنگ نیا
تکیه سازد فتد بر همه آفاق ضیا
وارث تاج کیان گردد و سالار و کیا
پست گردند درختان بر سروش چو گیا
نایب السلطنه فارغ شود از زحمت و رنج
بسپارد به خداوند جهان دولت و گنج

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نگین جم و تاج کی و اورنگ قباد
ای در دولت و کاخ شرف و درگه داد
هوش مصنوعی: ای نگین و الماس پادشاهان، و تاج و تخت کی و اورنگ قباد، ای موجود در شکوه و عظمت و کاخ شرف، و محل عدالت.
ای بهشتی که تو را کرده مه آباد آباد
همگان راز من امروز بشارت‌ها باد
هوش مصنوعی: ای بهشتی که برای تو شهرها ساخته شده است، امروز راز من را با همه به اشتراک می‌گذارم و خوشحالی‌ها را اعلام می‌کنم.
کاینک از تارک و انگشت شهنشاه عجم
شرف اندوزد دیهیم کی و خاتم جم
هوش مصنوعی: از سر و انگشتان پادشاه شرقی، تاج و انگشتر جمشید، شرف و بزرگی به دست آورد.
تاج کی زیب سر شاه جهان خواهد شد
فرق شه زینت دیهیم کیان خواهد شد
هوش مصنوعی: زمانی که کجاوه‌ی سرور جهان زیبا می‌شود و تاج بر سرش می‌نشیند، آنگاه زیبایی و شکوه فرمانروایی، به اوج خود خواهد رسید.
پرده بازی به پس پرده نهان خواهد شد
جنگ و ضدیت ملی ز میان خواهد شد
هوش مصنوعی: پرده‌برداری از رازها و حقایق پنهان اتفاق خواهد افتاد و در نتیجه، نزاع‌ها و درگیری‌های ملی به پایان خواهد رسید.
موقع وحدت مشروطه و استبداد است
جمع این هر دو مپندار که از اضداد است
هوش مصنوعی: زمانی است که وحدت و مشروطه با استبداد در هم آمیخته‌اند؛ گمان نکنید که این دو از یکدیگر کاملاً متفاوت و متضاد هستند.
زان که در هر صف و هر ملک به هر عهد و زمان
مردم دهر به سوی دو طریقند روان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در هر زمان و مکانی، انسان‌ها به دو مسیر متفاوت در حرکت‌اند. آنها به نوعی در زندگی خود انتخاب‌هایی دارند که آنها را به دو سمت مختلف هدایت می‌کند.
آن یکی راست نظر سوی بزرگان و مهان
دیگری راست عقیدت که بشر شد یکسان
هوش مصنوعی: یک نفر به بزرگان و افراد بزرگ نظر دارد و به آنها احترام می‌گذارد، در حالی که دیگری عقیده‌اش این است که همه انسان‌ها برابرند و هیچ‌کس بر دیگری برتری ندارد.
کیش اشراف‌پرستی بود از رسطالیس
وین تساوی بود از فکرت دیمقراطیس
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه دو نوع نگاه در جامعه می‌پردازد. قسمت اول به رفاه و ظواهر زندگی اشرافی اشاره دارد که از دیدگاه رسطالیس به وجود آمده است. در مقابل، قسمت دوم به تفکر دموکراتیک و برابری اشاره می‌کند که از اندیشه فلاسفه‌ای چون دیمقراطیس سرچشمه می‌گیرد. به طور کلی، این بیت نشان‌دهنده تضاد بین زندگی اشرافی و اصول برابری‌طلبانه است.
اهل ایران که ز نیرنگ و خدیعت بری‌اند
هر متاعی را از ساده‌دلی مشتری‌اند
هوش مصنوعی: مردم ایران که از نیرنگ و فریب دور هستند، هر کالایی را به خاطر سادگی و اعتماد مشتریان می‌خرند.
سود و سرمایه نسنجیده به سوداگری‌اند
صادق و صافی و بی‌غش چو زر جعفری‌اند
هوش مصنوعی: سرمایه و سودی که بدون فکر و تدبیر به دست آمده، به مانند تجارت غیرمعقول است. در این میان، افراد راستگو و بی‌نقاب مانند زر جعفری (که به ظاهر شبیه طلاست اما در واقع ارزش واقعی ندارد) هستند.
نه دمکراسی داشته و نه سوسیالیست
دو گروهند ولی مقصدشان بس عالی‌ست
هوش مصنوعی: این دو گروه نه به نظام دمکراتیک وابسته‌اند و نه به سوسیالیسم، اما هدفی بزرگ و والایی دارند.
فرقه‌ای راست عقیدت که در این عالم خاک
داد باید که از او رخت ستم گردد چاک
هوش مصنوعی: گروهی هستند که به باورهای صحیح و درست اعتقاد دارند و در این دنیای مادی باید تلاش کنند تا از ظلم و ستم رهایی یابند و از آن‌ها جدا شوند.
خسرو دادگر با هنر با ادراک
آیتی باشد از آن داور بخشنده پاک
هوش مصنوعی: خسرو دادگر، با هنر و دانایی، نشانه‌ای از آن خداوند بخشنده و پاک است.
شاه عادل به صف گیتی ظل الله است
دلش از پرتو الهام خدا آگاه است
هوش مصنوعی: پادشاه عادل در دنیا سایه خداوند است و دل او به واسطه نور الهام خداوند روشن و آگاه است.
فرقه دیگر گویند چه بیداد و چه داد
باید اندر خط شاهان سر تسلیم نهاد
هوش مصنوعی: گروهی دیگر می‌گویند که در برابر ظلم و ستم چه باید کرد و چه عدالت‌هایی در این میان وجود دارد، اما باید به داوری شاهان سر فرود آورد.
ایزد پاک جهان را ز شهان کرد آباد
هست ازین روی جهان بنده و شاهان آزاد
هوش مصنوعی: خداوند پاک، جهان را به دست شاهان آباد کرده است، از این رو در این دنیا هم بنده‌ها و هم شاهان آزاد هستند.
سرزمینی که در آن شاه نباشد خوار است
آسمانی که در آن ماه نباشد تار است
هوش مصنوعی: سرزمینی که حاکمی نداشته باشد، بی‌ارزش و کم‌اهمیت است، و آسمانی که در آن ماه وجود نداشته باشد، تاریک و بی‌نور است.
لله الحمد یکی شد سخن هر دو گروه
صلح کردند و بشستند غبار اندوه
هوش مصنوعی: به خاطر خدا، شکر که سخن هر دو طرف به یک زبان درآمد. آنها صلح کردند و غبار اندوه را زدودند.
زین شه با خرد دادگر دادپژوه
پرتو داد درافتاده به دریا و به کوه
هوش مصنوعی: از این پادشاه عادل و باهوش، نوری از داد و انصاف به دریا و کوه‌ها تابیده است.
شه‌پرستان را شاهی‌ست فروزنده‌نژاد
دادجویان را باشد ملک کرسی داد
هوش مصنوعی: پرستندگان شاه، دارای سلطانی هستند که از نسل درخشان آمده است و دادخواهی‌کنندگان برای خود، دارای پادشاهی هستند که بر تخت داد عطا می‌نشینند.
آفتابی‌ست در این چرخ مبینش ماهی
فیلسوفی‌ست بر این تخت مخوانش شاهی
هوش مصنوعی: در این آسمان، خورشیدی وجود دارد که همچون یک فیلسوف درخشان است، اما نباید او را پادشاه بخوانیم.
عالم با هنری خسرو کار آگاهی
ملک با خردی شاه عدالت‌خواهی
هوش مصنوعی: جهان را با هنری بزرگ زینت بخشیده‌اند و پادشاهی که دارای عقل و درک بالاست، نشانه‌ای از عدالت را معرفی می‌کند.
پیش شاهان شه و نزد علما دانشمند
سیرش شرع‌شعار و سخنش عقل‌پسند
هوش مصنوعی: در محضر پادشاهان، فردی بزرگ و در نزد دانشمندان، شخصیتی عالم و آگاه است. رفتار او متناسب با قوانین اسلامی و کلامش بر مبنای عقل و خرد است.
هله ای شاه‌پرستان به زمین بوس دهید
بوسه بر پای سریر جم و کاووس دهید
هوش مصنوعی: بیایید، ای طرفداران پادشاه، به زمین بیفتید و بر پاهای تخت جمشید و کاووس بوسه بزنید.
گوش بر غرش طبل و دهل و کوس دهید
عرض فخر و شرف و غیرت و ناموس دهید
هوش مصنوعی: به صداهای پرهیاهو و جشن و شادی گوش فرادهید و با افتخار و شرافت، غیرت و ناموس خود را به نمایش بگذارید.
کاین شهنشاه سزاوار پرستیدن ماست
شاه عادل را گر ما بپرستیم رواست
هوش مصنوعی: این پادشاه شایسته‌ی پرستش و احترام از سوی ماست. پرستش و احترام به یک شاه عادل کار نانوشته‌ای نیست و کاملاً منطقی است.
اولین شه که پی داد نهاد اندر ملک
مهرداد است که شد بانی داد اندر ملک
هوش مصنوعی: اولین کسی که در سرزمین مهرداد قانون و عدالت را بنیان‌گذاری کرد، اوست که پایه‌گذار نظم و قانون در این ملک شد.
چون شد آن دادگر نیک‌نژاد اندر ملک
وارث تخت جم و تاج قباد اندر ملک
هوش مصنوعی: زمانی که آن دادگر نیک‌نژاد به حکومت رسید و سلطنت و شکوهی همچون تخت جمشید و تاج قباد را در کشور به دست گرفت.
کاخ شوری و سنا کرد بنا در ایران
نام این هر دو گلستان شد و کنگاشستان
هوش مصنوعی: در ایران، کاخ‌هایی برای شورای مشورت و سنای قانون‌گذاری ساخته شد که نام هر دو مکان به گلستان و کنگاستان معروف شد.
این بنا را ملک شرق به هم‌چشمی روم
هشت تا قدرت خود بر همه سازد معلوم
هوش مصنوعی: این بنا را پادشاه شرق برای نشان دادن قدرت خود ساخته و می‌خواهد به همه ثابت کند که چقدر توانمند است.
ساخت قصری چو بروج فلکی در آن بوم
اهل شوری را بنشاند در او همچو نجوم
هوش مصنوعی: قصری همچون آسمان ساخته شود که در آن مردمان بلندمرتبه و برجسته نشینند، مانند ستارگان در آسمان.
برتری یافت از آن بر دول بیرونی
چیره شد بر ملک رومی و ماکادونی
هوش مصنوعی: از آن برتری پیدا کرد و بر کشورهای خارجی غالب شد و بر سرزمین رومی‌ها و مقدونی‌ها مسلط گردید.
خسرو ما سومین پادشه دادگر است
که از او دولت مشروطه به آیین و فر است
هوش مصنوعی: خسرو ما، سومین پادشاهی است که با عدالت و انصاف حکومت می‌کند و از اوست که دولت مشروطه به شکل و شیوه‌ای مناسب به وجود آمده است.
اولین شاه شه اشکانی والاگهر است
دومین شاه مظفر ملک نامور است
هوش مصنوعی: اولین پادشاه از سلسله اشکانی، شخصیت بزرگ و باارزشی است و دومین پادشاه نیز فردی معروف و با شایستگی در پادشاهی محسوب می‌شود.
مهرداد سوم است این شه فرخنده‌نژاد
که رخش غیرت مهر است و دلش مخزن داد
هوش مصنوعی: مهرداد سوم، این پادشاه خوش‌اقبال و باستانی است که چهره‌اش نشانی از غیرت و محبت دارد و قلبش مملو از عدالت است.
روم و لاتین را زین پیش سناتو بوده است
سال‌ها در سر این کار هیاهو بوده است
هوش مصنوعی: روم و لاتین از مدت‌ها پیش در این موضوع مشغول بحث و جدل بوده‌اند.
مردمان را به سوی پارلمان رو بوده است
آتن از فکر سلن غیرت مینو بوده است
هوش مصنوعی: مردم به سوی پارلمان آتن حرکت کرده‌اند و این نشان‌دهنده‌ی تأثیر فکر و غیرت مینو بر آنهاست.
شاکمونی به صف هند و به چین کنفسیوس
ملک را زیور بستند ز قانون چو عروس
هوش مصنوعی: شاکمونی به مردم هند و چین، مانند کنفسیوس، به پادشاه زینت بخشیدند و او را با قوانین مانند یک عروس آراسته کردند.
شد موسی به شهی نامزد از خیل رسل
کوفت در گنبد سن حدره به اعزاز دهل
هوش مصنوعی: موسی به عنوان یک پیامبر، در جمعی از پیامبران دیگر حاضر شد و در گنبد بزرگ مسجد، با احترام و شکوه خاصی به طور رسمی معرفی شد.
زان سپس رست در این باغ ز هر گلبن گل
از عرب «حلف» به جا ماند و «قُرُلتی» ز مغول
هوش مصنوعی: پس از آن، در این باغ از هر گل‌گلابی، گل‌های زیبایی به جا ماند که یکی از آنها از عرب‌ها به نام «حلف» و دیگری از مغول‌ها به نام «قُرُلتی» است.
تا کرمویل برافروخت ز مشروطه چراغ
مرغ آزادی شد نغمه‌سرا در صف باغ
هوش مصنوعی: زمانی که کرمویل به روشنی و شعف پرداخت و مشروطه به مانند چراغی درخشان شد، آواز آزادی در میان باغ سر داد و به نغمه‌سرایی پرداخت.
شاه ایران پس قرنی ز عدالت دم زد
رایت عدل مظفر به فلک پرچم زد
هوش مصنوعی: شاه ایران بعد از یک دوره طولانی به مسئله عدالت پرداخت و پرچم عدل و انصاف را بالا برد.
خیمه داد در ایوان بنی آدم زد
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
هوش مصنوعی: در ایوان انسان‌ها، یک خیمه برپا شد و ناگهان دست غیب به سینه‌ی کس غیر خود زد.
جست از پرتو احمد فلک عدل ضیا
داد یزدان به نبیره کمر و تاج نیا
هوش مصنوعی: به خاطر نور و صفای پیامبر احمد، خداوند به نوه‌اش، تاج و کمر بلند و نیکو عطا کرد.
هرکه در ایران با فخر و شرف باشد جفت
نایب السلطنه را شکر و ثنا خواهد گفت
هوش مصنوعی: هر کس در ایران به شرافت و افتخار شناخته شود، به طور قطع از نایب‌السلطنه تقدیر و ستایش خواهد کرد.
که بسی سال پی خدمت این خلق نخفت
گرد غم با مژه از چهره این ملک برفت
هوش مصنوعی: سال‌های زیادی را در خدمت این مردم گذرانده‌ام و با اشک‌های بسیاری از چهره این سرزمین غم‌ها را دور کرده‌ام.
تاج شاهی را برداشت هشیوار و دلیر
همچو بهرام ز چنگال و ز دندان دو شیر
هوش مصنوعی: هشیار و دلیر مانند بهرام، تاج شاهی را از چنگال و دندان دو شیر گرفت.
به سر دست نگه داشت که اندر سر شاه
نهد آن تاج چو بر فرق فلک افسر ماه
هوش مصنوعی: او تاجی را بالای سر نگه می‌دارد که آن را بر سر پادشاه بگذارد؛ چنان که ماه بر بالای آسمان قرار می‌گیرد.
هر که بر همت و بر غیرت او کرد نگاه
گفت لاحول ولا قوة الا بالله
هوش مصنوعی: هر کسی که به تلاش و غیرت او نگاهی بیندازد، می‌گوید هیچ نیرویی جز به کمک خداوند نیست.
یک تن و این همه فن یک سر و این مایه خرد
قدرتی کرده در این خلقت شایان ایزد
هوش مصنوعی: یک نفر با این همه مهارت و توانایی، به تنهایی قدرتی عظیم در آفرینش به وجود آورده که شایسته‌ی درک و توجه پروردگار است.
شاه می‌خواست نهد تاج و زند تکیه به تخت
باد می‌خواست که بیرون کشد از ریشه درخت
هوش مصنوعی: پادشاه تصمیم داشت تاجی بر سر بگذارد و بر تخت نشیند، اما باد می‌خواست درخت را از ریشه‌اش بکند.
حجت بالغه کند از تن هر باطل رخت
سست‌عهدان را مالید به سرپنجه سخت
هوش مصنوعی: با قدرت و دلایل قاطع، هر چیز بی‌پایه و ناپایدار را از وجود و اعتبار خارج می‌کند و به طور محکم و استوار بر سر افراد بی‌وفا می‌کوبد.
کنیت احمدی آمد به هواخواهی اسم
«نایب السلطنه» شد جان شهنشه را جسم
هوش مصنوعی: احمدی به آسمان آمده تا از شخصیتی مهم حمایت کند و به عنوان «نایب السلطنه» شناخته شده است، او جان پادشاه را مانند بدنی برای او حفظ کرده است.
لله الحمد بود فال شهنشه فیروز
که به سر تاج فریدونی ننهاده هنوز
هوش مصنوعی: حمد و ستایش از آن خداوند است که شگون پیروزی بر سر برگرفته نشده‌ی تاج فریدون قرار دارد.
فتنه داخله را نایره افتاد ز سوز
مژده عیش به گوش آیدمان روز به روز
هوش مصنوعی: به دنبال مشکلات داخلی، آتش و هیجانی به وجود آمده که از شادی و خوشی به ما روز به روز خبر می‌دهد.
نشنیدیم جز این شه به جهان شاه دگر
که بود نزد رعیت چو دل و جان و جگر
هوش مصنوعی: ما تا کنون جز این پادشاه در جهان ندیده‌ایم که نزد مردم مانند دل و جان و جگر باشد.
عن‌قریب است که این شاه بر اورنگ نیا
تکیه سازد فتد بر همه آفاق ضیا
هوش مصنوعی: به زودی این پادشاه بر تخت پدرش تکیه خواهد زد و نور و روشنایی به همه جهان خواهد تابید.
وارث تاج کیان گردد و سالار و کیا
پست گردند درختان بر سروش چو گیا
هوش مصنوعی: وارث تاج کیان، که نماینده‌ی پادشاهی و قدرت است، به مقام و جایگاهی بلند می‌رسد، در حالی‌که سران و سرداران در مقابل او به پستی و زوال می‌رسند؛ مانند درختانی که درخت‌ساری بر فراز سروش، خود را در برابر او کوچک می‌بینند.
نایب السلطنه فارغ شود از زحمت و رنج
بسپارد به خداوند جهان دولت و گنج
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که نایب السلطنه از سختی‌ها و مشکلات رهایی می‌یابد و امور را به خداوند، که حاکم بر جهان و حامل ثروت است، واگذار می‌کند.