گنجور

شمارهٔ ۲

نگفتم از پس سختی بیاید روز آسانی
نگفتم چرخ آبادی پذیرد بعد ویرانی
تو می پنداشتی کانی غم که باشد در فراوانی
نخواهد رایگان رفتن ز بس دارد گرانجانی
کنون دیدی که ماه روزه از تایید یزدانی
چو شد پیمانه اش پر رفت با آن سخت پیمانی
بیامد غره شوال و زد کوس جهانبانی
ببام گنبد گردنده چون شاپور ساسانی
گرفت از طالع وی روزه سامان پریشانی
چنان عمرو بن لیث از جنگ اسمعیل سامانی
تو گوئی حاسد میراست کز کوری و نادانی
نه درمان آیدش از توبه نه سود از پشیمانی
بلی بدخواه میر من نمیبیند تن آسانی
امیرا جز تو این دولت کرا گردیده ارزانی
که هم با مهر همدوشی و هم با چرخ هم شانی
نه در سستی بعجب آئی نه در سختی فرو مانی
تو آن یکتا امیری کت نباشد در جهان ثانی
ببرهان فضیلت خلق را از شبهه برهانی
بدستت میسزد انگشتر ملک سلیمانی
چو قوس اندر کف باری و دار اندر کف بانی
همانا آصفستی اسم اعظم نیک میدانی
که گر خواهی زمین را آسمان کردن تو بتوانی
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
امیرا در چنین روزی می چون ارغوان باید
سرود و نقل و می در سایه سرو جوان باید
ز دادت زنده کردن دولت نوشیروان باید
جهان را چون تو باید مر تو را زین ره جهان باید
امیرا گر در این گیتی جهانرا مرزبان باید
توئی زین ره ترا در ملک عمری جاودان باید
ترا در کف عنان توسن هفت آسمان باید
سپه را چو تو سالاری چنین روشن روان باید
باقبال تو ما را نیز عیشی بیکران باید
بلی در سایه گل بلبلان را داستان باید
ببانگ بلبل شیدا طرب در بوستان باید
شدن با سوسن گویا به مدحت همزبان باید
جهانرا هر شبانروزی دو دستت میزبان باید
ولی چون گیتی اندر خوان فضلت میزبان باید
فلک سالار خوان گردد زمین دستار خوان باید
مجره جوی آب آید کواکب قرص نان باید
در آن فرخنده گلزاری که عقلت باغبان باید
ثریا خوشه انگور و تاکش فرقدان باید
الا تا در زمانه هر بهاری را خزان باید
خزان عمر بدخواهت ز تیغ جانستان باید
نمی گویم ترا دولت چسان شوکت چسان باید
چنان کایزد بزرگان را دهد دولت چنان باید
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
امیرا زان می گلگون همیشه سرخ رو باشی
ز فالت فالها نیکو که با فالی نکو باشی
تو آن روحی که نص آیت لاتیأسوا باشی
ز هر چیزی فرازستی و از یزدان فرو باشی
تو آن میری که دلها را همی در جستجو باشی
نریزی آبروی خلق بس با آبرو باشی
تو با قنطار زر بخشی نه در بند تسو باشی
چه گویم من که با جودی فزون از آرزو باشی
اگر خورشید فرهنگی همی دارد تو او باشی
وگر گردون ببخشاید توئی بس با علو باشی
بزرگ از چار رکنستی شریف از هر دو سو باشی
عزیز و رستگارستی امین و راستگو باشی
نسیم گل وزد هر جا توئی بس نیکخو باشی
شعاع خور دمد هر سو توئی بس خوبرو باشی
الا تا گل دمد در باغ چون گل مشگبو باشی
جهان جویست و تو سروی روان بر طرف جو باشی
برای حفظ گیتی در پناه فضل هو باشی
همیشه با بتان نوش لب در گفتگو باشی
به دولت همنشین گردی به طالع روبرو باشی
ز نعمت کامیاب آیی ز عشرت کامجو باشی
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
امیرا همتی داری که دریا را خجل سازی
بدان دایم دل مردم بدست آری تو بنوازی
کجا کاندر صف هیجا قد مردی برافرازی
کمان چاچیان گیری حسام هندوان بازی
درون سنگ بشکافی روان کوه بگدازی
گهی راه زمین پوئی گهی زی چرخ پروازی
به پهنای زمین گردی به بالای فلک تازی
چو در میدان شوی فارس چو در هیجا شوی غازی
به کار جنگ بشتابی بدفع خصم پردازی
چو فلاحان یکی بستان به میدانگه عیان سازی
در آن سوسن همی کاری و خار از بن براندازی
وثاق بلبلان از مقدم بومان بپردازی
چو ملاحان یکی کشتی فراز آب بطرازی
نشانی از سنان خطی ورا اسبان اهوازی
عروسان اندر آن کشتی به چالاکی و طنازی
کرا یارا که با این شاهدان سازد نظربازی
الا ای راد فرخ پی تو آن میر سرافرازی
که دولت با تو می نازد تو با دولت نمی نازی
تو با افلاک همدستی تو با املاک همرازی
به ماه و خور هم آغوشی و با گردون هم آوازی
به طالع گشته همراهی به دولت برده انبازی
به هر کاری سوی انجام پی برده ز آغازی
به همت محیی فضلی به نعمت مهلک آزی
امیران دگر چو کرکسانند و تو شهبازی
کند غماز و نمامت به جان خویشتن بازی
که تو بدخواه نمامی و خصم جان غمازی
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
امیرا منت ایزد را که ملک بیکران داری
درونی غیرت دریا و دستی رشک کان داری
ز برق تیغ روی خصم را چون زعفران داری
بظاهر پیر و در باطن یکی بخت جوان داری
نه تنها بخت داری معرفت داری بیان داری
هنر داری کرم داری هم این داری هم آن داری
تعالی الله ز بخشش دست و از دانش روان داری
ز بینش مغز داری وز بزرگی استخوان داری
ز آب عدل در گیتی یکی جوی روان داری
ز خوی روح پرور نوبهاری جاودان داری
تو از سهم الحوادث درگه هیجا سنان داری
کلاه از آفتاب آری و از جوزا میان داری
چوگیری خامه در کف طوطی شکرفشان داری
چو بندی تیغ دشمن را بلائی جان ستان داری
چو بنشینی ز پا ماهی و بر گردون مکان داری
چو برخیزی ز جا سروی و جا در بوستان داری
ز خاک پات گل روید شرف بر گلستان داری
ز دستت ماه بارد فخرها بر آسمان داری
می چون ارغوان نوشی رخ چون ارغوان داری
جهان خرم ز دادت گشت منت بر جهان داری
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
امیرا از مدیح من هزاران پایه افزونی
که هم از وهم بالائی و هم از فکر بیرونی
ندانم کیستی میرا ندانم چیستی چونی
همین دانم که رخشان آیتی ز آیات بیچونی
چو در کف خامه گیری ترجمان سوره نونی
چو در بستان شوی تفسیر آیه تین و زیتونی
ستاره دولتی از بسکه در گیتی همایونی
ز دو دست و دو بازو چار رکن ربع مسکونی
اگر گردون ز بالا ماه بارد چرخ گردونی
وگر جیحون به ساحل در فشاند رود جیحونی
به هنگام شدائد مفلسانرا گنج قارونی
به دریای حوادث خستگان را فلک مشحونی
تو در هنگام گردش بر خلاف چرخ وارونی
فلک کژ رو بود تو راستکاری راست قانونی
به سطوت همچو چنگیزی به حشمت همچو ارغونی
به همت همچو قاآنی به حکمت چون فلاطونی
به ملکت همچو جمشیدی به دولت چون فریدونی
به طاعت همچو بهلولی به دعوت همچو ذوالنونی
تو رود نیلی و جاری بهر کهسار و هامونی
به کام سبطیان شهدی به کام قبطیان خونی
خرد موسای عمران است و تو در رتبه هارونی
رموز وحی ارباب الدول را سر مکنونی
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
کجایند آن سخن دانان که در آفاق بودندی
به جام لعلگون زنگ از دل تاری زدودندی
همه در بستر راحت به پیروزی غنودندی
به مدح خسروان باستان بیتی سرودندی
ملوک ارض بر ایشان در دولت گشودندی
چنان کان چار شاعر شاه غزنین را ستودندی
بطبع شعر گوئی سبقت از گیتی ربودندی
بویژه عنصری کش جمله شاگردی نمودندی
در آن محضر که بنشستی همه بر پای بودندی
اگر بودندی و میر مرا می آزمودندی
و یا رویش بدیدندی و گفتارش شنودندی
ز مدح میر غزنه کاسته بر وی فزودندی
که اندر پیش میر من همه میران فرودندی
بخاک بارگاهش با سپاس و با درودندی
بلی در پیش مه تیر و زحل کور و کبودندی
کجا خورشید برتابد کواکب بی نمودندی
خداوندا روانها در مدیحت با سرودندی
بیانها از ثنایت عود سوز مشک سودندی
گه عزم تو گردونها گسسته تار و پودندی
حسودان در زبان اندر هواخواهان بسودندی
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگفتم از پس سختی بیاید روز آسانی
نگفتم چرخ آبادی پذیرد بعد ویرانی
هوش مصنوعی: نگفتم که پس از دوران دشواری، روزهای راحتی خواهد آمد و نگفتم که چرخ زندگی پس از ویرانی به حالت قبلی برمی‌گردد.
تو می پنداشتی کانی غم که باشد در فراوانی
نخواهد رایگان رفتن ز بس دارد گرانجانی
هوش مصنوعی: تو فکر می‌کردی چون غم فراوان است، از شدت درد نمی‌تواند به راحتی از بین برود، زیرا این درد بسیار سنگین و جدی است.
کنون دیدی که ماه روزه از تایید یزدانی
چو شد پیمانه اش پر رفت با آن سخت پیمانی
هوش مصنوعی: اکنون دیدی که ماه روزه، به تأیید خداوندی، وقتی پیمانه‌اش پر شد، با آن پیمان سختش رفت.
بیامد غره شوال و زد کوس جهانبانی
ببام گنبد گردنده چون شاپور ساسانی
هوش مصنوعی: ماه شوال با شکوه و زیبایی خود آمد و صدای پیروزی و فرمانروایی را در بلندای آسمان به گوش رساند، گویی که مانند شاپور ساسانی در دوره خود، بر عالم فرمانروایی می‌کند.
گرفت از طالع وی روزه سامان پریشانی
چنان عمرو بن لیث از جنگ اسمعیل سامانی
هوش مصنوعی: سرنوشت او به گونه‌ای رقم خورده بود که حالتی آشفته و نامنظم را تجربه کرد، مشابه آنچه برای عمرو بن لیث در جنگ با اسماعیل سامانی پیش آمد.
تو گوئی حاسد میراست کز کوری و نادانی
نه درمان آیدش از توبه نه سود از پشیمانی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد حسود نسبت به میراث می‌نگرد، اما از نادانی و جهلش هیچ درمانی نخواهد یافت؛ نه از توبه‌اش فایده‌ای می‌برد و نه از پشیمانی‌اش.
بلی بدخواه میر من نمیبیند تن آسانی
امیرا جز تو این دولت کرا گردیده ارزانی
هوش مصنوعی: بله، دشمنان تو نمی‌توانند راحتی و آسایش مرا ببینند. هیچ‌کس جز تو این چنین نعمت و خوشبختی را نصیب خود نکرده است.
که هم با مهر همدوشی و هم با چرخ هم شانی
نه در سستی بعجب آئی نه در سختی فرو مانی
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف یک رابطه عاطفی اشاره دارد که در آن دو نفر در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می‌کنند. این ارتباط نه تنها در زمان‌های خوب و خوشایند برقرار است، بلکه در مواقع سخت و دشوار نیز آن‌ها از یکدیگر حمایت می‌کنند و در کنار هم می‌مانند. به عبارت دیگر، عشق و همدلی آن‌ها باعث می‌شود که در هر شرایطی استوار و محکم باقی بمانند.
تو آن یکتا امیری کت نباشد در جهان ثانی
ببرهان فضیلت خلق را از شبهه برهانی
هوش مصنوعی: تو تنها و بی‌نظیری و هیچ کس در دنیا شبیه تو نیست. با دلایل و فضایل خود، دیگران را از تردیدها و شبهات آزاد کن.
بدستت میسزد انگشتر ملک سلیمانی
چو قوس اندر کف باری و دار اندر کف بانی
هوش مصنوعی: انگشتر سلطنتی سلیمان به دست تو می‌آید، همان‌طور که قوس در دستان یک تیرانداز قرار دارد و دار (چیزی برای دار زدن) نیز در دستان کسی که مجازات می‌کند، وجود دارد.
همانا آصفستی اسم اعظم نیک میدانی
که گر خواهی زمین را آسمان کردن تو بتوانی
هوش مصنوعی: آصف، معروف به آصف ‌بن‌ برخیا، به عنوان کسی که نام اعظم را می‌شناسد، قادر است که زمین را به آسمان تبدیل کند اگر بخواهد. این به نوعی اشاره به توانایی و قدرت فوق‌العاده او دارد.
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
هوش مصنوعی: نمی‌گویم به این بزرگ‌مرد که عیدش مبارک باشد، بلکه باید تبریک را به این عید خوشبختی و شادی بگویم.
امیرا در چنین روزی می چون ارغوان باید
سرود و نقل و می در سایه سرو جوان باید
هوش مصنوعی: در این روز خاص، امیر باید به مانند گل ارغوان سرود شادمانی بخواند و در کنار درخت جوان سرو، نوشیدنی و داستان های شیرین بگوید.
ز دادت زنده کردن دولت نوشیروان باید
جهان را چون تو باید مر تو را زین ره جهان باید
هوش مصنوعی: برای زنده کردن دولت و سر بلندی کشور باید مانند نوشیروان عمل کرد. باید به شکلی زندگی کنی که جهان به امید تو در حرکت باشد و تو را به خاطر این مسیر بیاد آورد.
امیرا گر در این گیتی جهانرا مرزبان باید
توئی زین ره ترا در ملک عمری جاودان باید
هوش مصنوعی: ای امیر، اگر در این دنیا کسی باید بر مرزها نظارت کند، آن شخص تو هستی؛ به همین خاطر، برای تو در سرزمین خود باید زندگی ای جاودان و همیشگی وجود داشته باشد.
ترا در کف عنان توسن هفت آسمان باید
سپه را چو تو سالاری چنین روشن روان باید
هوش مصنوعی: برای هدایت تو که در دستت اختیار آسمان‌هاست، باید سپاهیانی مانند تو، با چنین روشن‌دلی و ذکاوتی وجود داشته باشند.
باقبال تو ما را نیز عیشی بیکران باید
بلی در سایه گل بلبلان را داستان باید
هوش مصنوعی: با خوشبختی تو، ما نیز باید از لذت‌های بی‌پایانی بهره‌مند شویم. آری، در سایه گل‌ها، بلبل‌ها باید داستانی داشته باشند.
ببانگ بلبل شیدا طرب در بوستان باید
شدن با سوسن گویا به مدحت همزبان باید
هوش مصنوعی: برای اینکه در باغ شادی و طرب به سر ببریم، باید صدای بلبل عاشق را بشنویم و با گل سوسن به زبان همدلی و ستایش محبت کنیم.
جهانرا هر شبانروزی دو دستت میزبان باید
ولی چون گیتی اندر خوان فضلت میزبان باید
هوش مصنوعی: هر روز و شب، باید با دو دستت از جهان پذیرایی کنی، اما زمانی که دنیا در برابر فضل و کرامت تو قرار می‌گیرد، خودت میزبان خواهی بود.
فلک سالار خوان گردد زمین دستار خوان باید
مجره جوی آب آید کواکب قرص نان باید
هوش مصنوعی: آسمان مانند پیشخدمت سفره‌ای خواهد شد و زمین باید مانند دستاری برای آن سفره باشد. جوی آب باید به‌عنوان نهر در آن بیفتد و ستاره‌ها به‌عنوان قرص‌های نان روی آن سفره قرار بگیرند.
در آن فرخنده گلزاری که عقلت باغبان باید
ثریا خوشه انگور و تاکش فرقدان باید
هوش مصنوعی: در آن باغ خوشبو و شاداب، عقل و خرد باید مانند باغبانی عمل کند و درختان و خوشه‌های انگور باید به زیبایی و شکوه باشند.
الا تا در زمانه هر بهاری را خزان باید
خزان عمر بدخواهت ز تیغ جانستان باید
هوش مصنوعی: در زندگی هر فصلی، بخشی از آن به زوال و پایان می‌انجامد. به همین ترتیب، باید در برابر ناامیدی‌ها و مشکلات عمر، با هوشیاری و قدرت رویارویی کنیم. زندگی همیشه با چالش‌هایی همراه است که باید با آنها کنار بیاییم.
نمی گویم ترا دولت چسان شوکت چسان باید
چنان کایزد بزرگان را دهد دولت چنان باید
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که چگونه باید قدرت و عظمت پیدا کنی، بلکه باید بکوشی تا مانند بزرگانی که از نعمت‌های الهی بهره‌مند شده‌اند، تو نیز شایستگی آن را داشته باشی.
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که به رئیس بزرگ در روز عید تبریک بگویم، بلکه باید تبریک را به خود عید خوشحال و شاداب بفرستم.
امیرا زان می گلگون همیشه سرخ رو باشی
ز فالت فالها نیکو که با فالی نکو باشی
هوش مصنوعی: ای امیر، همیشه با رویی سرخ و زیبا چون گل قرمز باش. چون فال‌های خوب را می‌زنی، پس تو هم باید زندگی‌ات را با فال‌های نیکو بگذرانی.
تو آن روحی که نص آیت لاتیأسوا باشی
ز هر چیزی فرازستی و از یزدان فرو باشی
هوش مصنوعی: تو آن روحی هستی که نشان‌گر این آیه است که نباید از هیچ چیزی ناامید باشی، بالاتر از هر چیز و در عین حال، تحت نظر خداوندی.
تو آن میری که دلها را همی در جستجو باشی
نریزی آبروی خلق بس با آبرو باشی
هوش مصنوعی: تو به دنبال دل‌هایی هستی که آنها را در جستجوی خودت بیابی، نگذار آبروی مردم زیر سوال برود و خودت هم آبرو داری.
تو با قنطار زر بخشی نه در بند تسو باشی
چه گویم من که با جودی فزون از آرزو باشی
هوش مصنوعی: اگر تو با ثروت بسیار هم‌بخشی، هیچ وقت در تنگنای فقر نخواهی بود. چه بگویم از حال من که از میزان آرزوهایم فراتر رفته‌ام و هنوز هم نارضایتم.
اگر خورشید فرهنگی همی دارد تو او باشی
وگر گردون ببخشاید توئی بس با علو باشی
هوش مصنوعی: اگر خورشید فرهنگ و دانش دارد، تو همانند او باش و اگر دنیا تو را ببخشد، تو نیز با عظمت و بلندی از آن بهره‌مند خواهی بود.
بزرگ از چار رکنستی شریف از هر دو سو باشی
عزیز و رستگارستی امین و راستگو باشی
هوش مصنوعی: تو بزرگ و محترم هستی که از چهار رکن زندگی حمایت می‌کنی و از هر دو سو عزیز و رستگار هستی. اگر امین و راستگو باشی، برتری بیشتری خواهی داشت.
نسیم گل وزد هر جا توئی بس نیکخو باشی
شعاع خور دمد هر سو توئی بس خوبرو باشی
هوش مصنوعی: نسیم گل هر جا که تو هستی می‌وزد، بنابراین تو باید نیکوخلق و مهربان باشی. همچنین، وقتی که نور خورشید می‌تابد، هر کجا که تو باشی، تو باید زیبا و دلنشین باشی.
الا تا گل دمد در باغ چون گل مشگبو باشی
جهان جویست و تو سروی روان بر طرف جو باشی
هوش مصنوعی: همه چیز زیباست و زندگی در حال شکفتن و گل دادن است. تو نیز مانند گلی خوشبو باید باشید و در این دنیای پر تغییر و ناپایدار، مانند درختی با آرامش و استقامت در کنار جویبار بایستی.
برای حفظ گیتی در پناه فضل هو باشی
همیشه با بتان نوش لب در گفتگو باشی
هوش مصنوعی: برای حفظ و نگهداری دنیا، همیشه در سایه لطف خداوند باش و با زیبایی‌ها و دلربایی‌ها در صحبت و گفت‌وگو باش.
به دولت همنشین گردی به طالع روبرو باشی
ز نعمت کامیاب آیی ز عشرت کامجو باشی
هوش مصنوعی: اگر با افراد خوشبخت و با نفوذ باشی، به راحتی به نعمت و موفقیت دست پیدا می‌کنی و اگر در زندگی به دنبال لذت و خوشی باشی، به سراغ خوشبختی و سعادت خواهی رفت.
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که به این بزرگ‌ترین شخص بر روی عید تبریک بگویم، بلکه باید به عید خوشحال‌کننده خودم تبریک بگویم.
امیرا همتی داری که دریا را خجل سازی
بدان دایم دل مردم بدست آری تو بنوازی
هوش مصنوعی: ای امیر، تو اراده‌ای داری که می‌توانی دریا را شرمنده کنی و به این ترتیب همیشه قلب مردم را به دست می‌آوری و آن‌ها را خوشحال می‌کنی.
کجا کاندر صف هیجا قد مردی برافرازی
کمان چاچیان گیری حسام هندوان بازی
هوش مصنوعی: کجا می‌توانی در میانه‌ی جنگ به قدری بلند شوید که کمان را در دست بگیرید و با قدرت خود نشان‌گر پیروزی باشید؟ در اینجا به قدرت و شجاعت اشاره می‌شود و بازی‌های حماسی نشان‌دهنده‌ی جدال و پیروزی در زندگی است.
درون سنگ بشکافی روان کوه بگدازی
گهی راه زمین پوئی گهی زی چرخ پروازی
هوش مصنوعی: اگر درون سنگ را بشکافی و از عمق کوه عبور کنی، گاهی راه زمین را خواهی یافت و گاهی به آسمان پرواز خواهی کرد.
به پهنای زمین گردی به بالای فلک تازی
چو در میدان شوی فارس چو در هیجا شوی غازی
هوش مصنوعی: در سراسر زمین پخش شده‌ای و همچون اسب تازی در آسمان می‌تازی. وقتی به دشت فارس می‌رسی، مثل یک جنگجو در میدان نبرد ظاهر می‌شوی.
به کار جنگ بشتابی بدفع خصم پردازی
چو فلاحان یکی بستان به میدانگه عیان سازی
هوش مصنوعی: اگر به کار جنگ بپردازی و در مقابل دشمن تلاش کنی، مانند کشاورزانی که به زمین خود رسیدگی می‌کنند، می‌توانی در میدان جنگ موفق شوی و توانایی‌هایت را به‌خوبی نشان دهی.
در آن سوسن همی کاری و خار از بن براندازی
وثاق بلبلان از مقدم بومان بپردازی
هوش مصنوعی: در میان گل‌های زیبا و خوشبو، تو هم به شکوفایی و شکفتن مشغول هستی و می‌توانی خاری که در راهت قرار دارد را از ریشه بیرون بکنی. به همین ترتیب، با فراز و نشیب‌های زندگی، به جلو حرکت می‌کنی و از دلسوزی و محبت به دیگران غافل نمی‌مانی.
چو ملاحان یکی کشتی فراز آب بطرازی
نشانی از سنان خطی ورا اسبان اهوازی
هوش مصنوعی: مانند ملوانانی که کشتی را بر فراز آب هدایت می‌کنند، نشانه‌ای از یک نیزه بر آن کشتی دیده می‌شود که مربوط به اسبان اهواز است.
عروسان اندر آن کشتی به چالاکی و طنازی
کرا یارا که با این شاهدان سازد نظربازی
هوش مصنوعی: عروس‌ها در آن کشتی به زیبایی و ناز آراسته‌اند، چه کسی می‌تواند مانند آنها با این زیبایان بازی چشم‌نواز کند؟
الا ای راد فرخ پی تو آن میر سرافرازی
که دولت با تو می نازد تو با دولت نمی نازی
هوش مصنوعی: ای فرزند خوشبخت، تو آن فرمانروای سرافراز هستی که خوشبختی به تو افتخار می‌کند، اما تو هرگز به خوشبختی خود فخر نمی‌کنی.
تو با افلاک همدستی تو با املاک همرازی
به ماه و خور هم آغوشی و با گردون هم آوازی
هوش مصنوعی: تو با آسمان همکاری می‌کنی و با زمین همسویی. تو در کنار ماه و خورشید قرار داری و با آسمان هم نوا هستی.
به طالع گشته همراهی به دولت برده انبازی
به هر کاری سوی انجام پی برده ز آغازی
هوش مصنوعی: سرنوشت به کمک شانس، همواره در کارهای مختلف، از آغاز مسیر به سوی نتیجه نهایی هدایت می‌کند.
به همت محیی فضلی به نعمت مهلک آزی
امیران دگر چو کرکسانند و تو شهبازی
هوش مصنوعی: به لطف و تلاش محیی فضلی، تو به مقام و نعمتی رسیده‌ای که امیران دیگر مانند کرکس‌هایی هستند که به دور تو می‌چرخند، در حالی که تو همچون شاهباز پرواز می‌کنی.
کند غماز و نمامت به جان خویشتن بازی
که تو بدخواه نمامی و خصم جان غمازی
هوش مصنوعی: غیبت و تهمت زدن به دیگران برای خودت مشکل ایجاد می‌کند، زیرا تو خودت دشمن کسی هستی که غیبتش را می‌کنی و به او آسیب می‌زنی.
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
هوش مصنوعی: نگوید به این بزرگ‌ترین فرمانروا تبریک بگوید برای روز عید؛ بلکه باید بر این عید شاد و خوشحال او تبریک گفت.
امیرا منت ایزد را که ملک بیکران داری
درونی غیرت دریا و دستی رشک کان داری
هوش مصنوعی: ای امیر! شکر و سپاس خداوند را به جا بیاور که تو دارای سلطنتی وسیع هستی و درونت مثل دریای پرغرور غیرت دارد و دستانت همچون طلاست که به آن حسود می‌ورزند.
ز برق تیغ روی خصم را چون زعفران داری
بظاهر پیر و در باطن یکی بخت جوان داری
هوش مصنوعی: برق تیغی که بر روی دشمن می‌تابد، همچون زعفران به نظر می‌رسد؛ ظاهراً پیر و فرسوده است، اما در باطن، بختی جوان و پرتوان را در خود نهفته دارد.
نه تنها بخت داری معرفت داری بیان داری
هنر داری کرم داری هم این داری هم آن داری
هوش مصنوعی: تو تنها خوش‌شانس نیستی، بلکه آگاهی و بیان زیبا هم داری. هم هنر در تو نهفته است و هم سجايا و خوبی‌هایی که تو را متمایز می‌کند. همچنین، این ویژگی‌ها در کنار یکدیگر وجود دارند.
تعالی الله ز بخشش دست و از دانش روان داری
ز بینش مغز داری وز بزرگی استخوان داری
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و والا است، بخشش و رحمت او بی‌نهایت است. اگر از دانش و آگاهی بهره‌مند باشی، به شناختی عمیق دست می‌یابی. تو از نظر فکری و روحی قوی و با عظمت هستی.
ز آب عدل در گیتی یکی جوی روان داری
ز خوی روح پرور نوبهاری جاودان داری
هوش مصنوعی: در دنیا، تو مانند جوی آبی که از عدل و انصاف می‌گذرد، جریان داری و به خاطر ویژگی‌های روح‌پرور خود، همیشه جوان و شکوفا به نظر می‌رسی.
تو از سهم الحوادث درگه هیجا سنان داری
کلاه از آفتاب آری و از جوزا میان داری
هوش مصنوعی: تو می‌توانی با مهارت و دانش خود بر حوادث غلبه کنی، به‌گونه‌ای که از نور خورشید محافظت کنی و در سختی‌ها نیز، مانند جوزا (دوگانگی) دو راهی را مدیریت نمایی.
چوگیری خامه در کف طوطی شکرفشان داری
چو بندی تیغ دشمن را بلائی جان ستان داری
هوش مصنوعی: اگر در دست طوطی قلمی باشد که شکر پاشیده، تو هم می‌توانی دشمن را با شمشیری که در دست داری، محکم کنترلی داشته باشی و از خطر او در امان باشی.
چو بنشینی ز پا ماهی و بر گردون مکان داری
چو برخیزی ز جا سروی و جا در بوستان داری
هوش مصنوعی: زمانی که نشسته‌ای، مانند ماهی در آب هستی و در آسمان مکان داری، و وقتی که برمی‌خیزی، مانند سرو هستی و در باغ جا داری.
ز خاک پات گل روید شرف بر گلستان داری
ز دستت ماه بارد فخرها بر آسمان داری
هوش مصنوعی: از خاک پایت گل می‌روید و تو به خاطر مقام و جایگاهت در میان گل‌ها، احساس افتخار می‌کنی. از دستان تو چنان ماهی می‌تابد که به آسمان فخر می‌فروشی.
می چون ارغوان نوشی رخ چون ارغوان داری
جهان خرم ز دادت گشت منت بر جهان داری
هوش مصنوعی: اگر می‌نوشی مانند گل ارغوان، چهره‌ات نیز باید مانند آن زیبا باشد. با بخشش تو، دنیا شاد و آباد شده است و تو با این حال، باز هم بر جهان منت می‌گذاری.
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که من نمی‌خواهم به آقای بزرگ عید تبریک بگویم، بلکه باید تبریک را به روز جشن و شادمانی او بگویم.
امیرا از مدیح من هزاران پایه افزونی
که هم از وهم بالائی و هم از فکر بیرونی
هوش مصنوعی: ای امیر، از ستایش من بر دامنه مقام تو افزوده می‌شود، چرا که هم از تخیل و خیال‌پردازی‌های بلند برمی‌خیزد و هم از اندیشه‌های دیگران.
ندانم کیستی میرا ندانم چیستی چونی
همین دانم که رخشان آیتی ز آیات بیچونی
هوش مصنوعی: نمی‌دانم تو کی هستی و چه هستی، فقط می‌دانم که چهره‌ات نشانه‌ای از اسرار بسیار بزرگ و پنهان است.
چو در کف خامه گیری ترجمان سوره نونی
چو در بستان شوی تفسیر آیه تین و زیتونی
هوش مصنوعی: وقتی قلم در دست بگیری و به تفسیر و ترجمه سوره نون بپردازی، مانند زمانی است که به باغی بروی و تفسیری از آیه "تین و زیتون" را بخوانی و بیابی.
ستاره دولتی از بسکه در گیتی همایونی
ز دو دست و دو بازو چار رکن ربع مسکونی
هوش مصنوعی: ستاره‌ای که نماد دولت و حکومت است، به قدری در جهان درخشان و پرجلال است که با دو دست و دو بازوی خود، چهار پایه اصلی و ضروری یک منطقه مسکونی را به وجود می‌آورد.
اگر گردون ز بالا ماه بارد چرخ گردونی
وگر جیحون به ساحل در فشاند رود جیحونی
هوش مصنوعی: اگر ماه از آسمان بر افراز شود و چرخ زمان به چرخش درآید، یا اگر رود جیحون به کنار خود سرازیر شود، در حقیقت هر چیزی به حالت خود بازمی‌گردد.
به هنگام شدائد مفلسانرا گنج قارونی
به دریای حوادث خستگان را فلک مشحونی
هوش مصنوعی: در زمان‌های سخت، افراد بی‌بضاعت به مانند گنج‌دارانی هستند که در دل مشکلات قرار دارند و کسانی که خسته و ناامید هستند، مانند کسانی هستند که در تیرگی‌ها و چالش‌های زندگی، امکانات و نعمت‌های زیادی برایشان وجود ندارد.
تو در هنگام گردش بر خلاف چرخ وارونی
فلک کژ رو بود تو راستکاری راست قانونی
هوش مصنوعی: در هنگام چرخش زندگی و ناملایمات، تو با انصاف و راستی خود به سیر و حرکت درستی ادامه می‌دهی و به رغم مشکلات، راست و قانون‌مدار باقی می‌مانی.
به سطوت همچو چنگیزی به حشمت همچو ارغونی
به همت همچو قاآنی به حکمت چون فلاطونی
هوش مصنوعی: به قدرت و عظمت مانند چنگیز، به شکوه و زیبایی مانند ارغوان، به اراده و عزم مانند قاآنی و به دانایی و حکمت مانند افلاطون باش.
به ملکت همچو جمشیدی به دولت چون فریدونی
به طاعت همچو بهلولی به دعوت همچو ذوالنونی
هوش مصنوعی: در سرزمین تو همچون جمشید، در حکومت مانند فریدون، در اطاعت مانند بهلول و در دعوت به حق مانند ذوالنون باش.
تو رود نیلی و جاری بهر کهسار و هامونی
به کام سبطیان شهدی به کام قبطیان خونی
هوش مصنوعی: تو مانند رودی نیلی هستی که به سمت دشت‌ها و زمین‌های نرم جاری می‌شوی. برای فرزندان سبط، نعمت و شیرینی به ارمغان می‌آوری و برای فرزندان قبط، ناملایمتی و رنج به ارمغان می‌آوری.
خرد موسای عمران است و تو در رتبه هارونی
رموز وحی ارباب الدول را سر مکنونی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که عقل و فهم تو مانند موسای عمران است، و در عوض تو در جایگاه هارون قرار داری. از این رو، نباید اسرار و رموز وحی و آگاهی‌های بزرگ را فاش کنی.
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
هوش مصنوعی: من نمی‌گویم به خاطر عید این بزرگ مرد تبریک بگویم، بلکه باید به خاطر عید شاداب و سرزنده، به او تبریک بگویم.
کجایند آن سخن دانان که در آفاق بودندی
به جام لعلگون زنگ از دل تاری زدودندی
هوش مصنوعی: کجا هستند آن افراد با دانش و فضیلت که در دنیا به زیبایی دل‌های تیره را پاک می‌کردند و شادی و نور را در دل‌ها می‌آوردند؟
همه در بستر راحت به پیروزی غنودندی
به مدح خسروان باستان بیتی سرودندی
هوش مصنوعی: همه در راحتی خوابیده بودند و برای ستایش پادشاهان قدیم شعری سرودند.
ملوک ارض بر ایشان در دولت گشودندی
چنان کان چار شاعر شاه غزنین را ستودندی
هوش مصنوعی: پادشاهان زمین به آنان نعمت و رفاه فراوان می‌دادند، مانند آن که چهار شاعر به ستایش شاه غزنین می‌پرداختند.
بطبع شعر گوئی سبقت از گیتی ربودندی
بویژه عنصری کش جمله شاگردی نمودندی
هوش مصنوعی: شعر گفتن به طور طبیعی و ذاتی از دنیای واقعی جلوتر رفته و به ویژه عنصری در این زمینه مانند یک معلم عمل کرده و استعدادهای دیگران را پرورش داده است.
در آن محضر که بنشستی همه بر پای بودندی
اگر بودندی و میر مرا می آزمودندی
هوش مصنوعی: در آن جلسه‌ای که تو نشسته بودی، همه به احترام تو ایستاده بودند، اگر واقعا بودند، و همچنین ولی من را مورد آزمایش قرار می‌دادند.
و یا رویش بدیدندی و گفتارش شنودندی
ز مدح میر غزنه کاسته بر وی فزودندی
هوش مصنوعی: و یا چهره‌اش را می‌دیدند و سخنانش را می‌شنیدند، از ستایش‌هایش برای میر غزنه کم نمی‌شد و بر ارزش او افزوده می‌شد.
که اندر پیش میر من همه میران فرودندی
بخاک بارگاهش با سپاس و با درودندی
هوش مصنوعی: در جلوی شاه بزرگ، همه‌ی مردمان با احترام و سپاس، به خاک می‌افتند و او را سلام می‌فرستند.
بلی در پیش مه تیر و زحل کور و کبودندی
کجا خورشید برتابد کواکب بی نمودندی
هوش مصنوعی: بله، در مقابل ماه، سیارات تیر و زحل از شدت نور و درخشانی نتوانند خود را نشان دهند. کجا می‌توان انتظار داشت که خورشید با تابش خود، زوایای پنهان ستارگان را نمایان کند؟
خداوندا روانها در مدیحت با سرودندی
بیانها از ثنایت عود سوز مشک سودندی
هوش مصنوعی: پروردگارا، جان‌ها به شکر و ستایش تو به آهنگ و سرود آمده‌اند و زبان‌ها از عظمت تو مانند عودی خوشبو و دلنشین به صدا درآمده‌اند.
گه عزم تو گردونها گسسته تار و پودندی
حسودان در زبان اندر هواخواهان بسودندی
هوش مصنوعی: گاهی تصمیم تو آسمان‌ها را متلاشی می‌کند و بدخواهان به زبان در هواخواهان خوبی می‌گویند.
نگویم تهنیت بر روی عید این میر اعظم را
که باید تهنیت بر روی میر این عید خرم را
هوش مصنوعی: من بر روی این عید بزرگ، بر کسی که مقام بالایی دارد، تبریک نمی‌گویم، بلکه باید تبریک را بر کسی بگویم که خود این عید را سرشار از شادی و خوشی کرده است.