گنجور

شمارهٔ ۷

بنام پدید آور هست و بود
که این جامه را بافت بی تار و پود
بگسترد بر آب فرشی زمی
بر آن آب زد خیمه آدمی
ز خاک آدمی کرد و از نار دیو
جدا کرد دانش ز نیرنگ و ریو
خرد یار کرد آدمیزاده را
که خم گلین پرورد باده را
نخستین گهر کافریدش خدای
خرد بود کامد بحق رهنمای
در انبان دانای گوهر فروش
ندیده است کس گوهری چون سروش
که روشن دلان را برد در بهشت
بدوزخ کند روی پتیاره زشت
شریعت ازین گنج سرمایه یافت
طریقت ازین عقد پیرایه یافت
مه و مهر از این آسمان سایه ایست
سپهر اندرین نردبان پایه ایست
بدانش سرانجام ده کار خویش
که هر کس بیرزد بکردار خویش
ز یزدان بر آن خواجه بادا درود
که در کار دین شد ز بالا فرود
فرو شد بفرمان یزدان پاک
ز افلاک دامن کشان سوی خاک
برافروخت در شام یلدا چراغ
صف باغ پرداخت از بوم و زاغ
یکی نامه آسمانی بدست
نبشة در او راز بالا و پست
همه رازها در دل یکدیگر
نهفته چو شیرینی اندر شکر
سر رازها بسته با آن طلسم
که جان را گشاید ز زندان جسم
کلید در این فروزنده گنج
سپرده نهان در کف هفت و پنج
که هستند فرمان گذاران وی
همه از صفا راز داران وی
نخستین پسر عم والا گهرش
که خاک رهش بود دیهیم عرش
علی آنکه فرزند بوطالب است
بدیوان و اهریمنان غالب است
نبیند ستاره چنو روشنی
ندارد چنو چرخ شیر اوژنی
شگفت آیدم کان مه تابناک
چسان پرتو افکند بر تیره خاک
چسان جا درین قصر پیروزه کرد
که نتوان کسی بحر در کوزه کرد
چسان با دد و دیو و پتیاره زیست
چسان رنجها برد و خون ها گریست
ای آن شهریاری که دیهیم و تخت
ندیده چو تو شاه پیروز بخت
بدین گیتی اندر توئی کدخدای
توئی نیز داور به دیگر سرای
درود خدا بر سرشت تو باد
بر آن باغ و بستان و کشت تو باد
بر آن لاله و سوسن و شنبلید
بر آن سرو و شمشاد و ناژ و بید
به بهرام و کیوان و خورشید تو
مه و تیر و برجیس و ناهید تو
بر آن جفت پاکیزه مقبلت
بر آن شکرین میوهای دلت
بر آن نه چراغی که از چهار سوی
نمودند روشن درو بام و کوی
بویژه خداوند اقلیم دین
شه هشتمین قبله هفتمین
علی بن موسی بن جعفر که مهر
نتابد چو رخسار او در سپهر
سمن برگی از گلشن کوی او
ختن بوئی از ناف آهوی او
بهشت از مقامات او گوشه ای
بهار از کرامات او توشه ای
ایا شاه بخشنده داد ده
که بند هوا را گشودی گره
دو سال است کاین بنده در خاک تو
زند بوسه بر تربت پاک تو
تنش خفته در سایه بید تو
دلش شاد و خرم بامید تو
کنون سال سوم فراز آمده است
که بر درگهت با نیاز آمده است
ندارد بکف تحفه غیر از درود
نیابد سرش جز بخاکت فرود
درین هر دو سال ای همایون درخت
که گستردم اندر پناه تو رخت
ز زندان غم بود جانم رها
برستم ز دندان نر اژدها
ندیدم یکی روز تاریک زشت
همه فرودین بود و اردی بهشت
دو نامه بیاراستم چون بهار
پر از رنگ و نیرنگ و بوی و نگار
بدین نامها کار دین ساختم
هم از خامه ارژنگ چین ساختم
گسستم ز دیوان سرشته را
رهاندم ز اهریمن افرشته را
بتصدیق آیین پیغمبران
گرفتم جهان از کران تا کران
کنون سومین نامه آغاز شد
لبم با سیاست هم آواز شد
تو باب المرادی و کهف الرجا
من آورده ام بر درت التجا
مرانم که جز تو پناهیم نیست
بیار کسی جز تو راهیم نیست
در این کعبه زنهار جوی آمدم
پی سبزه و برطرف جوی آمدم
پناهی، که دشمن برآهیخت تیغ
چراغی، که ماهم فروشد بمیغ
ز آسیب اهریمن تیره بخت
نگهدار جانم در این روز سخت
تو دانی که باغ مرا سایه نیست
بکنجم جز امید سرمایه نیست
لب بسته را جفت گفتار کن
دل خسته را عافیت یار کن
بر این کشته از فضل باران فرست
بر این گل شمیم بهاران فرست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنام پدید آور هست و بود
که این جامه را بافت بی تار و پود
هوش مصنوعی: با نام خالق هستی و موجودات، این جامه را بدون تار و پود درست کرده است.
بگسترد بر آب فرشی زمی
بر آن آب زد خیمه آدمی
هوش مصنوعی: بر روی آب فرشی گسترده و بر روی آن، چادر یک انسان برپا شده است.
ز خاک آدمی کرد و از نار دیو
جدا کرد دانش ز نیرنگ و ریو
هوش مصنوعی: خداوند انسان را از خاک آفرید و با دور کردن آن از شیطان، علم و دانش را به او عطا کرد تا به دور از فریب و نیرنگ زندگی کند.
خرد یار کرد آدمیزاده را
که خم گلین پرورد باده را
هوش مصنوعی: عقل و هوش انسان باعث شد که او را از خاک بیافریند و به او جامه‌ای از مادیات بدهد.
نخستین گهر کافریدش خدای
خرد بود کامد بحق رهنمای
هوش مصنوعی: اولین منبع و اصل خلقت، خداوندی است که خرد و عقل را آفریده است و اوست که به حق، راهنمایی می‌کند.
در انبان دانای گوهر فروش
ندیده است کس گوهری چون سروش
هوش مصنوعی: در میان فروشندگان با دانش و صاحب هنر، هیچ‌کس گوهر ارزشمندی چون سروش را ندیده است.
که روشن دلان را برد در بهشت
بدوزخ کند روی پتیاره زشت
هوش مصنوعی: دل‌های روشن و پاک را به بهشت می‌برد، ولی کسانی که ناپاک و بد هستند را به جهنم می‌کشاند.
شریعت ازین گنج سرمایه یافت
طریقت ازین عقد پیرایه یافت
هوش مصنوعی: قانون و اصول دین، از این گنجینه بهره‌مند شد، و روش‌های باطنی و معنوی نیز از این پیوند و زیبایی برخوردار گشت.
مه و مهر از این آسمان سایه ایست
سپهر اندرین نردبان پایه ایست
هوش مصنوعی: ماه و خورشید در این آسمان تنها نشانه‌هایی هستند. آسمان در واقع مانند نردبانی است که پایه‌ای در دل خود دارد.
بدانش سرانجام ده کار خویش
که هر کس بیرزد بکردار خویش
هوش مصنوعی: با علم و دانش، کارهایت را به پایان برسان، زیرا هر کسی بر اساس اعمالش مورد توجه و قضاوت قرار می‌گیرد.
ز یزدان بر آن خواجه بادا درود
که در کار دین شد ز بالا فرود
هوش مصنوعی: خداوند بر آن مرد بزرگ رحمت و سلامتی باد که در امور دینی خود از مقام بالا به سمت مردم نازل شده و به آنان نزدیک شده است.
فرو شد بفرمان یزدان پاک
ز افلاک دامن کشان سوی خاک
هوش مصنوعی: به دستور خداوند، از آسمان‌ها فرشتگان آمده و به‌سوی زمین حرکت کردند.
برافروخت در شام یلدا چراغ
صف باغ پرداخت از بوم و زاغ
هوش مصنوعی: در شب یلدا، چراغی در باغ روشن شد و زیبایی آن باعث شد تا صف‌های ابرها و پرندگان سیاه تحت تأثیر قرار بگیرند.
یکی نامه آسمانی بدست
نبشة در او راز بالا و پست
هوش مصنوعی: یک نامه آسمانی به دست او آمده که در آن رازهای بالا و پایین زندگی نوشته شده است.
همه رازها در دل یکدیگر
نهفته چو شیرینی اندر شکر
هوش مصنوعی: همه اسرار بین دو نفر پنهان است، مانند اینکه شیرینی در شکر مخفی است.
سر رازها بسته با آن طلسم
که جان را گشاید ز زندان جسم
هوش مصنوعی: رازهای عمیق زندگی به نوعی جادو وابسته است که می‌تواند روح را از قید و بندهای جسم آزاد کند.
کلید در این فروزنده گنج
سپرده نهان در کف هفت و پنج
هوش مصنوعی: کلید این گنج پنهان و درخشان در دست عددهای هفت و پنج قرار دارد.
که هستند فرمان گذاران وی
همه از صفا راز داران وی
هوش مصنوعی: فرماندهان او همه افرادی هستند که با صفا و صداقت، رازهای او را حفظ می‌کنند.
نخستین پسر عم والا گهرش
که خاک رهش بود دیهیم عرش
هوش مصنوعی: نخستین پسر عم بزرگوارش، تاج و زیبایی‌اش فرش و خاک پای اوست.
علی آنکه فرزند بوطالب است
بدیوان و اهریمنان غالب است
هوش مصنوعی: علی، که فرزند ابوطالب است، بر نیروهای شر و دشمنان غالب و پیروز است.
نبیند ستاره چنو روشنی
ندارد چنو چرخ شیر اوژنی
هوش مصنوعی: اگر ستاره‌ای نورانی نباشد، نمی‌توان آن را مشاهده کرد. همچنین، چرخ دنده‌های بزرگ و قوی هم به همین صورت هستند؛ اگر نور و روشنی وجود نداشته باشد، دیده نخواهند شد.
شگفت آیدم کان مه تابناک
چسان پرتو افکند بر تیره خاک
هوش مصنوعی: شگفت‌زده‌ام که چطور آن ماه درخشان نوری را بر روی خاک تاریک می‌تاباند.
چسان جا درین قصر پیروزه کرد
که نتوان کسی بحر در کوزه کرد
هوش مصنوعی: چطور می‌توان در این قصر زیبا جا گرفت، در حالی که هیچ‌کس نمی‌تواند دریای وسیع را در یک کوزه جای دهد؟
چسان با دد و دیو و پتیاره زیست
چسان رنجها برد و خون ها گریست
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان با موجودات خطرناک و افرادی بی‌فایده زندگی کرد؟ چگونه می‌توان رنج‌ها را تحمل کرد و برای مصیبت‌ها اشک ریخت؟
ای آن شهریاری که دیهیم و تخت
ندیده چو تو شاه پیروز بخت
هوش مصنوعی: ای شاهی که حتی تاج و تخت هم ندیده‌ای، اما همچنان پیروز بخت هستی.
بدین گیتی اندر توئی کدخدای
توئی نیز داور به دیگر سرای
هوش مصنوعی: در این جهان تو فرمانروایی و در دنیای دیگر نیز تو قاضی و داور خواهی بود.
درود خدا بر سرشت تو باد
بر آن باغ و بستان و کشت تو باد
هوش مصنوعی: خداوند بر ذات و طبیعت تو درود فرستد، بر آن باغ و زمین زراعی که از آن توست.
بر آن لاله و سوسن و شنبلید
بر آن سرو و شمشاد و ناژ و بید
هوش مصنوعی: بر روی آن گل‌های زیبا و معطر، همچون لاله و سوسن و گلشنبلید، و همچنین بر درختان سرسبز و مغروری چون سرو و شمشاد و بید.
به بهرام و کیوان و خورشید تو
مه و تیر و برجیس و ناهید تو
هوش مصنوعی: این جمله به ستارگان و سیارات اشاره دارد و می‌گوید که بهرام، کیوان و خورشید نمادها و تجلیات زیبایی هستند که با ماه، تیر، برجیس و ناهید همراه‌اند. این‌گونه به نظر می‌آید که هر یک از این نام‌ها نماد شخصیتی هستند که در کنار هم جلوه‌ای فوق‌العاده و بی‌نظیر را تشکیل می‌دهند.
بر آن جفت پاکیزه مقبلت
بر آن شکرین میوهای دلت
هوش مصنوعی: به آن معشوقه‌ی نیکو و زیبا که در انتظار تو است، همانند میوه‌های شیرین دل تو می‌باشد.
بر آن نه چراغی که از چهار سوی
نمودند روشن درو بام و کوی
هوش مصنوعی: در آن مکان هیچ چراغی نیست که از چهار جهت آنجا را روشن کند، نه در بام و نه در کوچه.
بویژه خداوند اقلیم دین
شه هشتمین قبله هفتمین
هوش مصنوعی: خداوند ویژه‌ای که در سرزمین دین قرار دارد، قبله هشتم و مکان هفتم را فراهم کرده است.
علی بن موسی بن جعفر که مهر
نتابد چو رخسار او در سپهر
هوش مصنوعی: علی بن موسی بن جعفر، چهره‌ای دارد که مانند خورشید در آسمان درخشان است و هیچ‌گاه نورش کم نمی‌شود.
سمن برگی از گلشن کوی او
ختن بوئی از ناف آهوی او
هوش مصنوعی: سمن‌ها و گل‌ها در باغی که او در آن سکونت دارد، به عطر و بویی شبیه به طراوت و زیبایی آهوهایش تبدیل شده‌اند.
بهشت از مقامات او گوشه ای
بهار از کرامات او توشه ای
هوش مصنوعی: بهشت بخشی از مقام و منزلت اوست و بهار نشانه‌ای از کرم و لطف اوست که ما از آن بهره‌مند می‌شویم.
ایا شاه بخشنده داد ده
که بند هوا را گشودی گره
هوش مصنوعی: ای پادشاه بخشنده، به من داد کن که تو گره‌ی چنگال آرزوهایم را باز کردی.
دو سال است کاین بنده در خاک تو
زند بوسه بر تربت پاک تو
هوش مصنوعی: دو سال است که من در خاک تو زندگی می‌کنم و بر روی قبر مبارک تو بوسه می‌زنم.
تنش خفته در سایه بید تو
دلش شاد و خرم بامید تو
هوش مصنوعی: دل آرام و شاداب او در زیر سایه درخت بید، پر از امید به توست.
کنون سال سوم فراز آمده است
که بر درگهت با نیاز آمده است
هوش مصنوعی: حال که سال سوم فرا رسیده است، من با نیاز و درخواست در درگاه تو آمده‌ام.
ندارد بکف تحفه غیر از درود
نیابد سرش جز بخاکت فرود
هوش مصنوعی: در دستم هیچ هدیه‌ای جز سلام نیست و جز این سرم را به خاک تو نمی‌سایم.
درین هر دو سال ای همایون درخت
که گستردم اندر پناه تو رخت
هوش مصنوعی: در این دو سال، ای پادشاه، درختی را که برای تو کاشته‌ام، در سایهٔ حمایت تو رشد کرده است.
ز زندان غم بود جانم رها
برستم ز دندان نر اژدها
هوش مصنوعی: از درد و غم رهایی یافتم و توانستم از چنگال خطرناک مشکلات بگریزم.
ندیدم یکی روز تاریک زشت
همه فرودین بود و اردی بهشت
هوش مصنوعی: در روزی تاریک و زشت، هیچ‌کس را ندیدم که فروردین و اردیبهشت را ببیند.
دو نامه بیاراستم چون بهار
پر از رنگ و نیرنگ و بوی و نگار
هوش مصنوعی: دو نامه را با زیبایی زینت بخشیدم، مانند بهاری که پر از رنگ‌ها، ترفندها، عطرها و نقش و نگار است.
بدین نامها کار دین ساختم
هم از خامه ارژنگ چین ساختم
هوش مصنوعی: با این عناوین، به نام دین مشغول کار شدم و همه چیز را با قلم ارژنگ چین (نوعی قلم قدیمی) انجام دادم.
گسستم ز دیوان سرشته را
رهاندم ز اهریمن افرشته را
هوش مصنوعی: از دیوانگی فاصله گرفتم و خود را از دست اهریمن نجات دادم.
بتصدیق آیین پیغمبران
گرفتم جهان از کران تا کران
هوش مصنوعی: با تأیید آیین پیامبران، من تمام جهان را از یک سوی آن تا سوی دیگرش به دست گرفتم.
کنون سومین نامه آغاز شد
لبم با سیاست هم آواز شد
هوش مصنوعی: اکنون سومین نامه آغاز شده و لبم با تدبیر همخوانی پیدا کرده است.
تو باب المرادی و کهف الرجا
من آورده ام بر درت التجا
هوش مصنوعی: تو درگاه آرزو و پناهگاه امیدی، من به درگاه تو پناه آورده‌ام.
مرانم که جز تو پناهیم نیست
بیار کسی جز تو راهیم نیست
هوش مصنوعی: من به جز تو هیچ پناهی ندارم و کسی جز تو به من راهنمایی نمی‌کند.
در این کعبه زنهار جوی آمدم
پی سبزه و برطرف جوی آمدم
هوش مصنوعی: در این مکان مقدس، بیدار و هوشیار به دنبال سبزه و سرسبزی آمدم.
پناهی، که دشمن برآهیخت تیغ
چراغی، که ماهم فروشد بمیغ
هوش مصنوعی: پناهی که در برابر دشمنان قرار دارد، مانند نوری است که در دل تاریکی می‌درخشد و باعث می‌شود تاریکی کمرنگ‌تر شود.
ز آسیب اهریمن تیره بخت
نگهدار جانم در این روز سخت
هوش مصنوعی: از شر اهریمن، که باعث بدشانسی‌ام شده، از جانم حفاظت کن در این روزهای دشوار.
تو دانی که باغ مرا سایه نیست
بکنجم جز امید سرمایه نیست
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که باغ من هیچ سایه‌ای ندارد و جز امید، چیزی برای سرمایه‌گذاری ندارم.
لب بسته را جفت گفتار کن
دل خسته را عافیت یار کن
هوش مصنوعی: با شخصی که ساکت و خاموش است، صحبت کن و دل کسی که دلش گرفته را خوشحال و آسوده کن.
بر این کشته از فضل باران فرست
بر این گل شمیم بهاران فرست
هوش مصنوعی: بر روی این گل که به خاطر باران جان داده، بوی خوش بهار بفرست.