شمارهٔ ۳ - نکوهش بیطرفی ایران
در مجانی الادب شماره نخست
این چنین خواندم آشکار و درست
که امیری بشاه یاغی شد
نعمت افزوده دید و طاغی شد
پادشه لشکری فراز آورد
نامزد بهر گوشمالش کرد
بود در آن سپه یکی سره مرد
که هماوردش آسمان ناورد
پهلوانی مبارز و خونخوار
مایل جنگ و عاشق پیکار
هر زمان می سرود با دل تنگ
که مرا نیست آرزو جز جنگ
ای خوشا پهنه مصاف و نبرد
که در آنجا شود شناخته مرد
ای خوشا جنگ را پذیره شدن
روز روشن به ابر تیره شدن
زین قبل می سرود و میزد گام
مرگ را گوش هشته بر پیغام
چون رسیدند سوی بنگه خصم
تنگ شد از هجومشان ره خصم
تیره کردند روز بر دشمن
بسته شد باب صلح و راه سخن
پهلوان در طلیعه لشگر
پای می کوفت هم چو رامشگر
ناگهان تیری از کمان عدو
گشت پران نشست بر سر او
پهلوان را هنر برفت از یاد
ناله ای زد و بر زمین افتاد
یاورانش گرفته بر سر دست
می کشیدند همچو مردم مست
تا به بیمار خانه بردندنش
به پزشکان همی سپردندش
آمد از در پزشک دانشمند
بر نشاندش بجایگاه بلند
زخم را با گلاب و دارو شست
واندران ژرف بنگریست درست
تیغ و مسبار و میل و نشتر خواست
عرض و طولش بدید از چپ و راست
امتحان ها همه بکار آورد
آنچه پنهان شد آشکار آورد
پس بدو گفت کاری آمده پیش
که گرفتار حیرتم زین ریش
در دماغ تو تیر را شده نوک
واندر آنجا خلیده هم چون شوک
گر کشم مغز را برون آرد
زانکه پیکان به مغز جا دارد
اندکی مغز اگر برون آید
دل نهادن بمرگ می باید
می ندانم چکار باید کرد؟
چه علاج اختیار باید کرد؟
پهلوان چون شنید این ترتیب
خاست از جای و کرد رو به طبیب
گفت مشغول کار باش و ملغز
که در این کله نیست یکجو مغز
مغز اگر در کدوی من بودی
کی تنم راه جنگ پیمودی
سر بی مغز ساز جنگ کند
عاقل اندر غزا درنگ کند
جنگ ننگ است در شریعت من
جز پی پاس دین و حفظ وطن
درد دین و وطن چو نیست ترا
صلح کل شو مدار چون و چرا
جنگ باشد طریق عمروالعاص
صلح از بوهریوه مصلح خاص
آن شنیدم که در صف صفین
چو علی خواست از معاویه کین
بوهریره ز یاوران نبی
که بر او مخلصند شیخ وصبی
درگه نیم روز و شام و سحر
بود اندر نماز با حیدر
لیک در موقع شراب و طعام
جستی از سفره معاویه کام
تهی از فکر و خالی از نیرنگ
با همه صلح بود در صف جنگ
آن یکی گفتش ای رفیق کهن
در شگفتم بسی ز کار تو من
که بگاه نماز و طاعت و ورد
مرتضی را همی شوی شاگرد
چون ز کار نماز پردازی
بر سماط معاویه تازی
دل در آنجا صفاپذیر کنی
شکم اینجا ز لقمه سیر کنی
با همه صلحی و بعرضه جنگ
نکنی سوی هیچ یک آهنگ
گفت آن را که در نماز آید
اقتدا بر علی همی باید
کیست غیر از علی اما وری؟
اوست بیت العتیق و ام قری
کلم طیب از طریق شهود
بر در او کند عروج و صعود
زو گسستن بغیر پیوستن
باشد از وجه حق نظر بستن
با علی هر که ایستد به نماز
با خدای یگانه گوید راز
لیک در سفره علی بطعام
نتوان شد که نیست خیز و ادام
از لباس پلاس و نان سبوس
که کند جز علی طعام و لبوس؟
لوت چرب و غذای عنبر بو
از در مطبخ معاویه جو
ور طعام علی بشوی دو دست
گرچه قوتش ز مطبخ احداست
لقمه در سفره معاویه زن
که شکر آب گشته در روغن
دل بمهر علی بنه محکم
وز معاویه ساز کار شکم
باز گفتی چرا بعرصه رزم
سوی کین توختن نداری عزم
زانکه این جان بکالبد جفت است
مایه روح و جسم هنگفت است
نیست بیمی بجنگ ناکردن
که جدائی کند سر از گردن
لیک در جنگ بس خطر باشد
بیم تفریق تن ز سر باشد
عاقل اندر خطر قوم نزند
مرد دانا ز جنگ دم نزند
مرمرا با نبرد کاری نیست
در صف جنگیان شماری نیست
با معاویه و علی دائم
بسته ام عقد آشتی قائم
تا بود نان گرم و لقمه چرب
نکنم حرب با نبیره حرب
تا دلم شد بذکر حق پابست
سوی دست خدا نیازم دست
بر علی جنگ نیست صعب و مهم
و یدالله فوق ایدیهم
مسلک من طریق بیطرفی است
بر همه آشکار و بر تو خفیست
ای پسر بوهریره را میدان
پیشوا و امام بی طرفان
بی طرف را کس نیارد خست
مگر آنکو اساس عهد شکست
اعتمادی بیار عهد شکن
نکند هیچ کس چو مرد و چو زن
ما که خواهان عزت و شرفیم
لله الحمد جمله بیطرفیم
شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی: مطرب عشق بگلبانگ طربشمارهٔ ۴ - آزمند خسیس: آزمندی هواپرست و خسیس
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در مجانی الادب شماره نخست
این چنین خواندم آشکار و درست
هوش مصنوعی: در شماره اول مجله ادبی، این مطلب را بهخوبی و بهروشنی خواندم.
که امیری بشاه یاغی شد
نعمت افزوده دید و طاغی شد
هوش مصنوعی: امیری که از سلطنت سرپیچی کرد، نعمت و ثروت بیشتری را مشاهده کرد و به طغیان و سرکشی روی آورد.
پادشه لشکری فراز آورد
نامزد بهر گوشمالش کرد
هوش مصنوعی: پادشاه نیرویی را جمع کرد تا نامزدش را برای تنبیه آماده کند.
بود در آن سپه یکی سره مرد
که هماوردش آسمان ناورد
هوش مصنوعی: در آن لشکر، مردی شجاع و یکدست بود که هیچ کسی نمیتوانست با او برابر شود؛ او مانند ستارهای در آسمان میدرخشید و هیچ کس توانایی رقابت با او را نداشت.
پهلوانی مبارز و خونخوار
مایل جنگ و عاشق پیکار
هوش مصنوعی: یک جنگجو قوی و شجاع که به جنگ و نبرد علاقهمند است و همیشه به دنبال پیکار است.
هر زمان می سرود با دل تنگ
که مرا نیست آرزو جز جنگ
هوش مصنوعی: هر زمانی که شعر میخواند، دلش پر از نگرانی بود و تنها چیزی که برایش مهم بود، جنگ بود و آرزوی دیگری نداشت.
ای خوشا پهنه مصاف و نبرد
که در آنجا شود شناخته مرد
هوش مصنوعی: چه خوش است میدان جنگ و نبرد که در آن مکان، مردان واقعی شناخته میشوند.
ای خوشا جنگ را پذیره شدن
روز روشن به ابر تیره شدن
هوش مصنوعی: جنگ را در روز روشن و زمانی که آسمان تیره شده، به گونهای زیبا و با کمال میل پذیرفتن، خوشایند و دلپذیر است.
زین قبل می سرود و میزد گام
مرگ را گوش هشته بر پیغام
هوش مصنوعی: از زمانهای گذشته، او با شور و شوق به زندگی و مرگ پرداخته و به دقت به نشانهها و پیامهایی که از این دو عالم میآید توجه کرده است.
چون رسیدند سوی بنگه خصم
تنگ شد از هجومشان ره خصم
هوش مصنوعی: زمانی که آنها به محل دشمن نزدیک شدند، دشمن از حمله آنها به شدت دچار وحشت و اضطراب شد.
تیره کردند روز بر دشمن
بسته شد باب صلح و راه سخن
هوش مصنوعی: روزها به خاطر دشمنان تیره و تار شد و درهایی که به سمت صلح و گفتگو باز بود، بسته شد.
پهلوان در طلیعه لشگر
پای می کوفت هم چو رامشگر
هوش مصنوعی: پهلوان در ابتدای لشگر با قدرت قدم میزد، مانند یک نوازنده که نغمهای را به اجرا درمیآورد.
ناگهان تیری از کمان عدو
گشت پران نشست بر سر او
هوش مصنوعی: ناگهان، تیر دشمن به سمت او پرتاب شد و بر سرش نشست.
پهلوان را هنر برفت از یاد
ناله ای زد و بر زمین افتاد
هوش مصنوعی: پهلوان، مهارتهای خود را فراموش کرد و با نالهای زمین خورد.
یاورانش گرفته بر سر دست
می کشیدند همچو مردم مست
هوش مصنوعی: یاران او با شوق و شادی، او را بر دوش گرفته و مانند افرادی که به حال مستی هستند، به دورش می چرخیدند.
تا به بیمار خانه بردندنش
به پزشکان همی سپردندش
هوش مصنوعی: او را به خانه بیمار بردند و به پزشکان سپردند تا درمانش کنند.
آمد از در پزشک دانشمند
بر نشاندش بجایگاه بلند
هوش مصنوعی: یک دانشمند پزشک وارد شد و او را در جایگاه بلندی نشاند.
زخم را با گلاب و دارو شست
واندران ژرف بنگریست درست
هوش مصنوعی: زخم را با گلاب و دارو تمیز کردند و به عمق آن نگریستند تا درست متوجه شوند.
تیغ و مسبار و میل و نشتر خواست
عرض و طولش بدید از چپ و راست
هوش مصنوعی: سلاحها و ابزارهای جراحی را خواست و اندازهگیریهایش را از سمت چپ و راست نشان داد.
امتحان ها همه بکار آورد
آنچه پنهان شد آشکار آورد
هوش مصنوعی: آزمونها همه چیزهایی را که در دل داشتیم و پنهان بود، نمایان کردند.
پس بدو گفت کاری آمده پیش
که گرفتار حیرتم زین ریش
هوش مصنوعی: او را گفتم که کاری به وجود آمده که باعث شده در حیرت و سردرگمی باشم.
در دماغ تو تیر را شده نوک
واندر آنجا خلیده هم چون شوک
هوش مصنوعی: تیر در بینی تو به مانند نوک تیزی شده و در آنجا به آرامی قرار گرفته است، مانند یک تاثیر ناگهانی.
گر کشم مغز را برون آرد
زانکه پیکان به مغز جا دارد
هوش مصنوعی: اگر مغز را به بیرون بکشم، این به خاطر آن است که تیر به مغز جا دارد.
اندکی مغز اگر برون آید
دل نهادن بمرگ می باید
هوش مصنوعی: اگر کمی از عقل و درک انسان بیرون بیاید، باید دل را به پذیرش مرگ بسپارد.
می ندانم چکار باید کرد؟
چه علاج اختیار باید کرد؟
هوش مصنوعی: نمیدانم چه باید بکنم؟ به چه راه حلی باید اقدام کنم؟
پهلوان چون شنید این ترتیب
خاست از جای و کرد رو به طبیب
هوش مصنوعی: پهلوان وقتی این ماجرا را شنید، از جایش بلند شد و به سمت پزشک رفت.
گفت مشغول کار باش و ملغز
که در این کله نیست یکجو مغز
هوش مصنوعی: گفتند که مشغول کار شو و حواسپرتی نکن، چون در این سر چیزی وجود ندارد که بخواهد فکر کند.
مغز اگر در کدوی من بودی
کی تنم راه جنگ پیمودی
هوش مصنوعی: اگر هوش و درک من در وجود کدو قرار داشت، آیا تواناییهای جسمیام به جنگ و مبارزه راه مییافت؟
سر بی مغز ساز جنگ کند
عاقل اندر غزا درنگ کند
هوش مصنوعی: کسی که فکر و عقل ندارد، در جنگ بیپروا و بدون تدبیر عمل میکند، اما فرد عاقل در چنین شرایطی با تفکر و تامل اقدام میکند.
جنگ ننگ است در شریعت من
جز پی پاس دین و حفظ وطن
هوش مصنوعی: جنگ در مکتب من زشت و ناپسند است، مگر برای دفاع از ایمان و حفاظت از میهن.
درد دین و وطن چو نیست ترا
صلح کل شو مدار چون و چرا
هوش مصنوعی: اگر برای تو درد و رنج دین و میهن اهمیت ندارد، پس به هیچ کدام از جزئیات و دلایل نپرداز و به آرامش کل فکر کن.
جنگ باشد طریق عمروالعاص
صلح از بوهریوه مصلح خاص
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که در زمان جنگ، باید مانند عمرو عاص عمل کرد، اما در شرایط صلح باید از آموزههای بوهریوه که یک اصلاحطلب مهم است، الگوبرداری کرد. به عبارتی دیگر، در مبارزات و درگیریها باید قاطع و مدبر بود، ولی در زمان آرامش و جلوگیری از بحرانها باید به روشهای اصلاحی و سازنده اتکا کرد.
آن شنیدم که در صف صفین
چو علی خواست از معاویه کین
هوش مصنوعی: شنیدم که در نبرد صفین، علی (ع) خواست از معاویه انتقام بگیرد.
بوهریره ز یاوران نبی
که بر او مخلصند شیخ وصبی
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به افرادی که از یاران پیامبر هستند و به او وفادار و مخلصند، و در این میان به شخصی به نام شیخ وصبی اشاره میشود که در کنار آنها قرار دارد.
درگه نیم روز و شام و سحر
بود اندر نماز با حیدر
هوش مصنوعی: مکان و زمانی که در آن نماز خواندن وجود دارد، چه در نیمروز، چه در شام و چه در سحر، در حضور حیدر (علی علیهالسلام) است.
لیک در موقع شراب و طعام
جستی از سفره معاویه کام
هوش مصنوعی: اما زمانی که نوبت نوشیدن شراب و خوردن غذا فرا میرسد، از سفرهٔ معاویه بهرهمند میشوی.
تهی از فکر و خالی از نیرنگ
با همه صلح بود در صف جنگ
هوش مصنوعی: او بدون فکر و نیرنگ، در میان جنگها با دیگران صلح داشت.
آن یکی گفتش ای رفیق کهن
در شگفتم بسی ز کار تو من
هوش مصنوعی: یک نفر به دوست قدیمیاش گفت: "من از کارهای تو خیلی شگفتزدهام و تعجب کردهام."
که بگاه نماز و طاعت و ورد
مرتضی را همی شوی شاگرد
هوش مصنوعی: در زمان نماز و عبادت، تو همچنان در حال یادگیری از مرتضی هستی.
چون ز کار نماز پردازی
بر سماط معاویه تازی
هوش مصنوعی: وقتی که از نماز و عبادت خود غافل شوی، به میهمانی و خوشگذرانى معاویه روى میآوری.
دل در آنجا صفاپذیر کنی
شکم اینجا ز لقمه سیر کنی
هوش مصنوعی: اگر دل را در جایی آرام و راضی کنی، شکم را میتوانی با لقمهای در اینجا سیر کنی.
با همه صلحی و بعرضه جنگ
نکنی سوی هیچ یک آهنگ
هوش مصنوعی: تو با همه در صلح و دوستی هستی و به هیچکس به قصد جنگ نزدیک نمیشوی.
گفت آن را که در نماز آید
اقتدا بر علی همی باید
هوش مصنوعی: آن کس که در نماز حاضر میشود باید پیشوای خود را علی قرار دهد.
کیست غیر از علی اما وری؟
اوست بیت العتیق و ام قری
هوش مصنوعی: کیست جز علی که در مقام والایی قرار دارد؟ اوست کعبهی قدیم و مادر شهرها.
کلم طیب از طریق شهود
بر در او کند عروج و صعود
هوش مصنوعی: کلم پاک و خوب از راه بینش و آگاهی به سوی او صعود و پیشرفت میکند.
زو گسستن بغیر پیوستن
باشد از وجه حق نظر بستن
هوش مصنوعی: در آنجا که به جدایی و گسیختگی پرداخته میشود، پیوستن به حقیقت و حق، بر اصل درست و نگاهی شفاف تأکید دارد. در واقع، این مفهوم بیانگر این است که اگر کسی به دور از حقیقت باشد و از آن جدا گردد، نمیتواند به درستی ارتباط برقرار کند یا به معانی واقعی نزدیک شود.
با علی هر که ایستد به نماز
با خدای یگانه گوید راز
هوش مصنوعی: هر کسی که در کنار علی به عبادت بایستد، میتواند با خدای یکتای خود ارتباط خاصی برقرار کند و رازهای دلش را با او در میان بگذارد.
لیک در سفره علی بطعام
نتوان شد که نیست خیز و ادام
هوش مصنوعی: اما در مهمانی علی، با غذا نمیتوان نشستن، زیرا نه برخاستن و نه خوردن امکانپذیر است.
از لباس پلاس و نان سبوس
که کند جز علی طعام و لبوس؟
هوش مصنوعی: کدام کسی جز علی از لباس پشمین و نان سبوسدار استفاده میکند و به چنین چیزهایی غذا و پوشش میدهد؟
لوت چرب و غذای عنبر بو
از در مطبخ معاویه جو
هوش مصنوعی: از سفرهای پر از لذت و خوراک خوشبو یاد کن که در خانه معاویه تهیه شده است.
ور طعام علی بشوی دو دست
گرچه قوتش ز مطبخ احداست
هوش مصنوعی: اگر غذایی را با دقت و صفا آماده کنی، حتی اگر مواد اولیهاش از تنوع یا کیفیت بالایی برخوردار نباشد، باز هم نتیجهای خوب و لذیذ خواهی داشت.
لقمه در سفره معاویه زن
که شکر آب گشته در روغن
هوش مصنوعی: لقمهای که از سفره معاویه برداشته شود، مانند شکر است که در روغن حل شده و شیرینی و لذتی دارد.
دل بمهر علی بنه محکم
وز معاویه ساز کار شکم
هوش مصنوعی: دل خود را به محبت علی درآویخته و با معاویه برای تأمین نیازهای مادی و روزمرهات سازگار شو.
باز گفتی چرا بعرصه رزم
سوی کین توختن نداری عزم
هوش مصنوعی: باز پرسیدی چرا در میادین جنگ تو به کینهورزی و نبرد عزم و ارادهای نداری.
زانکه این جان بکالبد جفت است
مایه روح و جسم هنگفت است
هوش مصنوعی: چون این جان با بدن در کنار هم قرار دارد، موجب تشکیل روح و جسم قوی و قابل توجهی میشود.
نیست بیمی بجنگ ناکردن
که جدائی کند سر از گردن
هوش مصنوعی: نگرانی از جنگ نکردن نیست، زیرا جدایی نمیتواند سر را از گردن جدا کند.
لیک در جنگ بس خطر باشد
بیم تفریق تن ز سر باشد
هوش مصنوعی: اما در جنگ خطرهایی وجود دارد که ممکن است بدن از سر جدا شود.
عاقل اندر خطر قوم نزند
مرد دانا ز جنگ دم نزند
هوش مصنوعی: انسان عاقل وقتی در خطر قرار دارد، از درگیری با جمعی دوری میکند و مرد باهوش در مورد جنگ و نبرد چیزی نمیگوید.
مرمرا با نبرد کاری نیست
در صف جنگیان شماری نیست
هوش مصنوعی: من در میدان جنگ به نبرد نیازی ندارم، زیرا در صف جنگجویان هیچ شماری وجود ندارد.
با معاویه و علی دائم
بسته ام عقد آشتی قائم
هوش مصنوعی: من همیشه با معاویه و علی پیمان دوستی بستهام و در صلح و آرامش هستم.
تا بود نان گرم و لقمه چرب
نکنم حرب با نبیره حرب
هوش مصنوعی: تا زمانی که نان گرم و لقمه لذیذی هست، مایل نیستم که با فرزند حرب جنگ کنم.
تا دلم شد بذکر حق پابست
سوی دست خدا نیازم دست
هوش مصنوعی: وقتی دل من به یاد خدا مشغول شد، پیوسته به سمت دست خدا نظر دارم و در این نیاز، دست خود را به سوی او دراز میکنم.
بر علی جنگ نیست صعب و مهم
و یدالله فوق ایدیهم
هوش مصنوعی: علی در جنگ نیازی به زحمت و سختی ندارد و یاری خدا بالاتر از قدرتهای آنهاست.
مسلک من طریق بیطرفی است
بر همه آشکار و بر تو خفیست
هوش مصنوعی: روش من راهی است که در آن جانبداری نمیکنم و این موضوع برای همه واضح است، اما برای تو پنهان است.
ای پسر بوهریره را میدان
پیشوا و امام بی طرفان
هوش مصنوعی: ای پسر، به میدان برو و پیشوای بیطرفان را بشناس.
بی طرف را کس نیارد خست
مگر آنکو اساس عهد شکست
هوش مصنوعی: اگر کسی را بیطرف بدانیم، دیگران نسبت به او احساس خستگی و نارضایتی نمیکنند، مگر اینکه او خود اصول و عهد و پیمان را زیر پا بگذارد.
اعتمادی بیار عهد شکن
نکند هیچ کس چو مرد و چو زن
هوش مصنوعی: هیچکس چه مرد و چه زن نمیتواند اعتماد را بشکند و به عهد وفادار بماند.
ما که خواهان عزت و شرفیم
لله الحمد جمله بیطرفیم
هوش مصنوعی: ما که به دنبال افتخار و منزلت هستیم، به لطف خداوند همه ما بیطرفیم.