شمارهٔ ۲۷ - اشاره بمعاهده ۱۹۰۷
چو پیمان شکن یار همسایه دید
کسی را به او نیست گفت و شنید
ز پیمان و عهد کهن دست شست
سوی انگلیس آمد از در نخست
بدو گفت ایرانیان مرده اند
وگر مرده نی سخت افسرده اند
در این خانه یک تن هشیوار نیست
تن زنده و مغز بیدار نیست
زبونند و شوریده و نانورد
نه ساز سلیح و نه مرد نبرد
ز دانش تهی مغز و از سیم گنج
کدیور بسوگ است و دهقان برنج
دو تن را نباشد بهم راستی
رسید آندمی کز خدا خواستی
مهانشان که و کهتران مهترند
همه دشمن خون یکدیگرند
بزرگان آن بوم و ویران همه
هواخواه گرگند و یار رمه
بما دل سپردند و با دوست روی
نه آزرم جویند و نه آبروی
رسیده کنون روز نخجیر ما
که دشمن درآید بزنجیر ما
به فردا منه کار امروز خویش
که فردا بسی کارت آید به پیش
درین نغز هنگام ما را نکوست
که با یکدیگر یار باشیم و دوست
بیا تا به هم دوست باشیم و یار
ببندیم پیمان مهر استوار
نگوئیم هیچ از گذشته سخن
نماند بدل کینه های کهن
بتازیم در تخت گاه کیان
نترسیم از پیل و شیر ژیان
که پیلان فتادند یکسر ز کار
شدستند شیران سگان را شکار
در این بیشه دیگر پی شیر نیست
یلان را تبرزین و شمشیر نیست
شمارهٔ ۲۶: به ایرانیان روس بیداد کردشمارهٔ ۲۸ - موافقت انگلیس و تصدیق بر بستن عهد و پیمان: چو روس این سخن گفت با انگلیس
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو پیمان شکن یار همسایه دید
کسی را به او نیست گفت و شنید
هوش مصنوعی: وقتی که دوست خیانت کار را در کنار همسایه میدید، کسی را پیدا نکرد که با او صحبت کند یا چیزی بشنود.
ز پیمان و عهد کهن دست شست
سوی انگلیس آمد از در نخست
هوش مصنوعی: شخصی از تعهدات و پیمانهای گذشته خود گذشت و به کشور انگلیس روی آورد.
بدو گفت ایرانیان مرده اند
وگر مرده نی سخت افسرده اند
هوش مصنوعی: ایرانیان به او گفتند که یا مردهاند، یا اگر هم مرده نباشند، خیلی ناراحت و غمگین هستند.
در این خانه یک تن هشیوار نیست
تن زنده و مغز بیدار نیست
هوش مصنوعی: در این خانه هیچ کس نیست که هوشیار و آگاه باشد، نه کسی زنده است و نه ذهنی بیدار وجود دارد.
زبونند و شوریده و نانورد
نه ساز سلیح و نه مرد نبرد
هوش مصنوعی: این بیت به وضعیت افرادی اشاره دارد که نه در کار رزم و نبرد ماهرند و نه در تهیه و تدارک وسایل جنگی، بلکه در حالتی سردرگم و آشفتگی به سر میبرند. آنها نه مهارت نظامی دارند و نه توانایی تامین نیازهای جنگی.
ز دانش تهی مغز و از سیم گنج
کدیور بسوگ است و دهقان برنج
هوش مصنوعی: شخصی که از دانش بیبهره است و تنها به پول و ثروت تعلق خاطر دارد، به نوعی در زندگیاش دچار نقصان است و نمیتواند به ارزشهای واقعی مانند زراعت و تلاش برای بهبود معیشت بپردازد.
دو تن را نباشد بهم راستی
رسید آندمی کز خدا خواستی
هوش مصنوعی: دو نفر نمیتوانند به هم اعتماد کنند، زمانی که برای رسیدن به چیزی از خداوند درخواست کردهاند.
مهانشان که و کهتران مهترند
همه دشمن خون یکدیگرند
هوش مصنوعی: مردان بزرگ و مهم، و افراد کوچک و کماهمیت هیچکدام به یکدیگر احترام نمیگذارند و همه آنها دشمن خون همدیگر هستند.
بزرگان آن بوم و ویران همه
هواخواه گرگند و یار رمه
هوش مصنوعی: بزرگان آن دیار همگی طرفدار گرگها هستند و از گوسفندها حمایت میکنند.
بما دل سپردند و با دوست روی
نه آزرم جویند و نه آبروی
هوش مصنوعی: دلهای خود را به ما سپردند و با دوستان خود صمیمی شدند، نه به دنبال شرم و حیا هستند و نه نگران آبرو.
رسیده کنون روز نخجیر ما
که دشمن درآید بزنجیر ما
هوش مصنوعی: روز شکار ما فرارسیده است، وقتی که دشمن به زنجیر ما وارد میشود.
به فردا منه کار امروز خویش
که فردا بسی کارت آید به پیش
هوش مصنوعی: کارهای امروزت را به فردا واگذار نکن، زیرا فردا ممکن است کارهای زیادی برای انجام دادن داشته باشی.
درین نغز هنگام ما را نکوست
که با یکدیگر یار باشیم و دوست
هوش مصنوعی: در این زمان زیبا، بهتر است که ما با همدوستی و همکاری باشیم.
بیا تا به هم دوست باشیم و یار
ببندیم پیمان مهر استوار
هوش مصنوعی: بیایید تا با هم دوست باشیم و پیمان عشق و دوستی محکمی ببندیم.
نگوئیم هیچ از گذشته سخن
نماند بدل کینه های کهن
هوش مصنوعی: بهتر است از گذشته و کینههای قدیمی صحبت نکنیم، چرا که هیچ چیزی از آن باقی نمانده است.
بتازیم در تخت گاه کیان
نترسیم از پیل و شیر ژیان
هوش مصنوعی: بیایید با شجاعت به تمامی قدرت و ثروت بپردازیم و از هیچ چیز، حتی از بزرگترین خطرها، نترسیم.
که پیلان فتادند یکسر ز کار
شدستند شیران سگان را شکار
هوش مصنوعی: فیلها همه از کار افتاده و ناتوان شدهاند، در نتیجه شیران به راحتی تبدیل به شکارچیان سگان شدهاند.
در این بیشه دیگر پی شیر نیست
یلان را تبرزین و شمشیر نیست
هوش مصنوعی: در این جنگل دیگر خبری از شکار نیست، جوانمردان نیز دیگر سلاح و ابزار جنگی ندارند.