گنجور

شمارهٔ ۲۴ - تمثیل گرگ و بره

آن لحظه که در میان خون خفت
آهسته بزیر لب همی گفت
ای از قدح غرور سرمست
آلوده به خون بیگنه دست
ما کشته حرص و آز خلقیم
پاره شکم و بریده حلقیم
محروم ز نعمت جهانیم
بسته لب و دوخته دهانیم
نه خورده گیاه باغ و بستان
نزمام مکیده شیر پستان
نشناخته پا ز سر دم از شاخ
افتاده بزیر تیغ سلاخ
مائیم که در مشیمه مام
هستیم شهید تیغ ایام
تا از دل مام گشته بیرون
غلطیده بخاک و خفته در خون
ما را شده آخرینه زندان
در معده می کشان و رندان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن لحظه که در میان خون خفت
آهسته بزیر لب همی گفت
هوش مصنوعی: در زمانی که به آرامی در خون افتاد، چیزی زیر لب گفت.
ای از قدح غرور سرمست
آلوده به خون بیگنه دست
هوش مصنوعی: ای کسی که از پیمانه به خاطر غرور سرمست و مغروری، دستانت به خون بی‌گناهی آلوده شده است.
ما کشته حرص و آز خلقیم
پاره شکم و بریده حلقیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر طمع و هوس مردم جان خود را از دست داده‌ایم، گویی که تکه‌ای از شکم‌مان بریده شده و گلویمان مانند زندانی گرفتار شده است.
محروم ز نعمت جهانیم
بسته لب و دوخته دهانیم
هوش مصنوعی: ما از نعمات دنیا محرومیم و زبانمان بسته و خاموش است.
نه خورده گیاه باغ و بستان
نزمام مکیده شیر پستان
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به دو نوع نعمت اشاره می‌کند: یکی نعمت‌های طبیعی مانند گیاهان و باغ‌ها و دیگری نعمت‌هایی که از مادر به انسان داده می‌شود، مانند شیر. او می‌خواهد بگوید که هر کدام از این نعمت‌ها دارای ارزش و اهمیت خاص خود هستند. به بیان دیگر، نعمت‌ها و نعمت‌خواران هر کدام به گونه‌ای نقش مهمی در زندگی دارند.
نشناخته پا ز سر دم از شاخ
افتاده بزیر تیغ سلاخ
هوش مصنوعی: بدون اینکه به خود آگاه باشی، از خطرات و تهدیدات دور و برت بی‌خبر هستی، مانند حیوانی که از بالای درخت به پایین سقوط کرده و حالا در معرض آسیب قرار گرفته است.
مائیم که در مشیمه مام
هستیم شهید تیغ ایام
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که در دامان مادر به دنیا آمده‌ایم و به دست زمان به شهادت می‌رسیم.
تا از دل مام گشته بیرون
غلطیده بخاک و خفته در خون
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر می‌کشد که انسان پس از مرگ، از دنیای مادی کنار می‌رود و به خاک برمی‌گردد و به نوعی آرامش ابدی در حالت تهی از زندگی را تجربه می‌کند. این روند طبیعی مرگ و فراموشی از دنیای زنده‌ها را نشان می‌دهد.
ما را شده آخرینه زندان
در معده می کشان و رندان
هوش مصنوعی: در نهایت، ما در سختی و تنگدستی به جایی رسیده‌ایم که مانند زندانیانی در دل دیگران در حال گذران زندگی هستیم و تنها با افراد ماهر و زیرک در این شرایط روبرو هستیم.