شمارهٔ ۲۲
بشنو از من داستان مختصر
رو در آن مجلس بیفکن یک نظر
فرقه ای گرم غزلخوانی شده
مست حق در بزم روحانی شده
رو بر آن در کن که هرگز بسته نیست
خسته آنجا شو که آنجا خسته نیست
عالمی پروانه این شمع شد
دوست با دشمن در اینجا جمع شد
با خبر با بی خبر آمیخته
خاک با زر خار بر گل ریخته
عاشق و معشوق گشته همقدم
کف زنان شاه و گدا در پیش هم
مهر و قهر و صلح و جنگ اینجا یکیست
شیر و نخجیر و پلنگ اینجا یکی است
مؤمن اینجا کافر اینجا آمده
عاشق اینجا دلبر اینجا آمده
ظالم و مظلوم سر مست غمند
عاقل و دیوانه همدست همند
ریخته خلقی به روی همدگر
خام و پخته جمله از خود بیخبر
مسجد و میخانه و دیر است این
پر ز یاران خالی از غیر است این
می فروش و زاهد اینجا باهمند
قاتل و مقتول با هم محرمند
قطره و دریا یکی در پیششان
صد سلیمان آمده درویششان
مستی از جام اخوت یافته
مهر از مهر نبوت یافته
کی طبیب از دردشان یارد علاج
زانکه خو کرده است علت با مزاج
بلبل و گلزار و گل اینجا ببین
جز راهمدوش کل اینجا ببین
کافر از این در مسلمان آمده
قطره در این جوی عمان آمده
خفتگان همراز با بیدارها
مست ها رقصنده با هوشیارها
شور محشر در جهان پیدا شده
زشت رویان جملگی زیبا شده
ظلمت و تاریکی اینجا نور شد
اهرمن با چهره چون حور شد
کرد شیطان بر گل آدم سجود
زد عدم خرگه بصحرای وجود
عشق بر بام استغنا لوا
گفت الرحمن علی العرش استوی
پیرها گشته جوان از یک نظر
غلغل اندر خاک افکند این خبر
خضر زد پیش سکندر گام شوق
شیخ بگرفت از قلندر جام ذوق
هم رحیم اینجا برحمن یار شد
مور مسکین با سلیمان یار شد
سر در این جا نفرت از سامان گرفت
درد اینجا وحشت از درمان گرفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بشنو از من داستان مختصر
رو در آن مجلس بیفکن یک نظر
هوش مصنوعی: به من گوشفرام کن و داستانی کوتاه بشنو، آن را در آن جمع مورد توجه قرار بده.
فرقه ای گرم غزلخوانی شده
مست حق در بزم روحانی شده
هوش مصنوعی: گروهی مشغول خواندن غزل هستند و تحت تأثیر معنویات، در حال لذت بردن از یک مجلس روحانیاند.
رو بر آن در کن که هرگز بسته نیست
خسته آنجا شو که آنجا خسته نیست
هوش مصنوعی: به جایی برو که همیشه برایت باز است و آنجا بمان که احساس خستگی نمیکنی.
عالمی پروانه این شمع شد
دوست با دشمن در اینجا جمع شد
هوش مصنوعی: یک عالم مثل پروانهای در کنار این شمع وجود آمده و در این مکان، دوستان و دشمنان در کنار هم قرار گرفتهاند.
با خبر با بی خبر آمیخته
خاک با زر خار بر گل ریخته
هوش مصنوعی: به آگاه و ناآگاه پیوند خوردهاند، مانند اینکه خاک و طلا در هم آمیختهاند و خار روی گل نشسته است.
عاشق و معشوق گشته همقدم
کف زنان شاه و گدا در پیش هم
هوش مصنوعی: عاشق و معشوق دست در دست هم قدم میزنند، در حالی که هم شاه و هم گدا با هم در کنارشان قرار دارند.
مهر و قهر و صلح و جنگ اینجا یکیست
شیر و نخجیر و پلنگ اینجا یکی است
هوش مصنوعی: در اینجا، حسن و خشونت، صلح و خشونت، همگی در یکجا جمع شدهاند. در این مکان، تفاوتها و تنوعها به یکدیگر پیوند خورده و همگی به شکل واحدی درآمدهاند.
مؤمن اینجا کافر اینجا آمده
عاشق اینجا دلبر اینجا آمده
هوش مصنوعی: در اینجا، فردی که به خدا ایمان دارد، و دیگری که کافر است، حضور دارند. همچنین عاشقی به اینجا آمده است و محبوبش نیز در همین مکان است.
ظالم و مظلوم سر مست غمند
عاقل و دیوانه همدست همند
هوش مصنوعی: ستمگر و ستمدیده هر دو در حال شادی و سرخوشی هستند و آدمهای عاقل و دیوانه نیز در کنار هم به انجام کارهای خود مشغولاند.
ریخته خلقی به روی همدگر
خام و پخته جمله از خود بیخبر
هوش مصنوعی: انسانها به طور ناگهانی و بدون توجه به یکدیگر با هم دیدار میکنند و هر کدام در دنیای خود غرق هستند.
مسجد و میخانه و دیر است این
پر ز یاران خالی از غیر است این
هوش مصنوعی: این مکانها، شامل مسجد، میخانه و دیر، به شدت پر از دوستان و همراهان است و هیچکسی جز خودشان در آنجا حضور ندارد.
می فروش و زاهد اینجا باهمند
قاتل و مقتول با هم محرمند
هوش مصنوعی: در این جا، میفروش و زاهد کنار هم هستند و هیچ تفاوتی بین آنها نیست. همچنین، قاتل و مقتول نیز به گونهای به هم نزدیک شدهاند که گویا رازهای مشترکی دارند. این وضعیت نشاندهندهی نزدیکی و وابستگی غیرمنتظره میان دوگانگیها و تضادها در زندگی است.
قطره و دریا یکی در پیششان
صد سلیمان آمده درویششان
هوش مصنوعی: در نظر آنها، قطره و دریا هیچ تفاوتی ندارند و هر دو به یک اندازه ارزشمندند؛ در برابر این دیدگاه، افراد بزرگ و معتبری مانند سلیمان هم به سادهزیستی و درویشی درآمدهاند.
مستی از جام اخوت یافته
مهر از مهر نبوت یافته
هوش مصنوعی: مستی از دوستی به دست آورده، و محبت را از محبت پیامبری کسب کرده است.
کی طبیب از دردشان یارد علاج
زانکه خو کرده است علت با مزاج
هوش مصنوعی: هیچ کسی نمیتواند به درد و بیماری آنها کمک کند، چرا که خودشان با علت آن درد آشنا شده و به آن عادت کردهاند.
بلبل و گلزار و گل اینجا ببین
جز راهمدوش کل اینجا ببین
هوش مصنوعی: در باغ، بلبل و گلها را مشاهده کن، همه در کنار هم و همپای هم در اینجا هستند.
کافر از این در مسلمان آمده
قطره در این جوی عمان آمده
هوش مصنوعی: کافر از این در وارد شده و مسلمان شده است، همانطور که یک قطره به این جوی عمان پیوسته است.
خفتگان همراز با بیدارها
مست ها رقصنده با هوشیارها
هوش مصنوعی: کسانی که خوابیدهاند، با بیدارها همدل هستند و آدمهای مست با افرادی که هوشیارند، به رقص میپردازند.
شور محشر در جهان پیدا شده
زشت رویان جملگی زیبا شده
هوش مصنوعی: در جهان حالتی بسیار شگفت انگیز و هیجانانگیز به وجود آمده است، به طوری که همهی افرادی که تا پیش از این زشت به نظر میرسیدند، اکنون زیبا و دلنواز شدهاند.
ظلمت و تاریکی اینجا نور شد
اهرمن با چهره چون حور شد
هوش مصنوعی: در اینجا، تاریکی و ظلمت به روشنایی تبدیل شده است و موجودی خبیث با چهرهای زیبا و دلنشین مانند حوری ظاهر شده است.
کرد شیطان بر گل آدم سجود
زد عدم خرگه بصحرای وجود
هوش مصنوعی: شیطان به آدم احترام گذاشت و بر او سجده کرد، اما وجود آدم را از عدم و عدم را به وجود تبدیل کرد.
عشق بر بام استغنا لوا
گفت الرحمن علی العرش استوی
هوش مصنوعی: عشق بر اوج خود و در نقطه ای بلند قرار دارد، همانطور که خداوند بر عرش استقرار یافته است.
پیرها گشته جوان از یک نظر
غلغل اندر خاک افکند این خبر
هوش مصنوعی: پیران به یک نگاه جوان میشوند و این خبر شگفتی را در دل خاک پنهان و منتشر میسازد.
خضر زد پیش سکندر گام شوق
شیخ بگرفت از قلندر جام ذوق
هوش مصنوعی: خضر به سکندر نزدیک شد و با شوق و هیجان از شیخی که در حال مستی بود، جام لذت را گرفت.
هم رحیم اینجا برحمن یار شد
مور مسکین با سلیمان یار شد
هوش مصنوعی: در اینجا، رحمت و مهربانی به ملاقات سلیمان آمده و مور کوچک و بیچاره نیز با او به دوستی و یاری میپردازد. این نشاندهنده این است که در کنار قدرت و عظمت سلیمان، عشق و محبت نیز وجود دارد و حتی موجودات کوچک به او نزدیک میشوند.
سر در این جا نفرت از سامان گرفت
درد اینجا وحشت از درمان گرفت
هوش مصنوعی: در اینجا، نفرت به اوج رسیده و درد به حدی است که از بهبود و درمان خود ترس دارد.