گنجور

شمارهٔ ۱۲ - برای شاهزاده خانم عیال عمادالملک طبسی نگاشته شده

ای طرازنده اساس خرد
که خرد رنگ هستی از تو برد
جامه دلکشت کلید ادب
بسته بر درگهت امید ادب
ادب از دانش تو ترکیبی
خرد از بینش تو تقریبی
عقل از آسمان تو قمری
فضل از بوستان تو ثمری
ارم از قصر رفعتت کاخی
طوبی از شاخ دولتت شاخی
مشک بوئی ز خاک مشکویت
آب حیوان زلالی از جویت
کوثر از ابر همت توئمی
لوح محفوظ از خطت رقمی
ای حجاب تو عقل و حاجب شرم
پاس تو هوش و پاسبان آزرم
گر فلک روح پرورد فلکی
ور ملک عقل گسترد ملکی
فلکی بر سرت کلاه قمر
ملکی بر تنت لباس بشر
بوجودت فلک نیاز برد
بسجودت ملک نماز برد
ای سراپرده تو خلوت دل
پای گل از لطافت تو بگل
چند در پرده می سرائی راز
ای ز شور تو در جهان آواز
پرده بردار تا شود معلوم
حال زنگی زنگ و رومی روم
تا بدانی که جز تو نیست کسی
نه متاعی نه دزد و نه عسسی
پاسبان متاع و دزد توئی
ماه و خورشید و اور مزد توئی
جز تو کس نیست اندرین خانه
چند ترسی ز چشم بیگانه
ای دمت کرده در سحرخیزی
سخنت داده از دلاویزی
حرز عیسی ز روزه مریم
روح حوا ز عطسه آدم
حرمت را چو در فرو بستند
پای جبریل و هم بشکستند
کلک این بنده کی تواند راند
فرس آنجا که جبرئیل بماند
من و ذات تو را ثنا گفتن
قصه اعمی است و در سفتن
بهتر آنکو بکو تهی تازم
از ثنا سوی قصه پردازم
چون به تقریبی اندران حضرت
بنده را زالف و لیله شد صحبت
گفتمت الف لیله منظوم
در کتابی است مرمرا مرقوم
گر اجازت دهی بقلب سلیم
همچو جان بر درت کنم تسلیم
هان فرستادم آن کتاب شگرف
که بود بحری از معانی ژرف
یعنی آن قصه مرتب را
داستان هزار و یک شب را
بوستانی ز طبع دهقانش
کشته و گشته بوستان بانش
تا از آن شاخ تازه بریانی
میوه های لطیف و تریابی
مریم آسا بری ز نخله خشک
رطبی چون شکر سرشته بمشک
تا که از این هزار و یک دستان
نغمه سنجد هزار این بستان
بانوی ما که بخت شد رامش
باد حافظ هزار و یک نامش
عصمت مریمی قرینش باد
دم عیسی در آستینش باد
سدره شاخی ز سرو باغش باد
مهر یک شعله از چراغش باد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای طرازنده اساس خرد
که خرد رنگ هستی از تو برد
هوش مصنوعی: ای کسی که بنیاد و اصول خرد را زیبا می‌سازی، تو به خرد جلوه و رنگ وجود داده‌ای.
جامه دلکشت کلید ادب
بسته بر درگهت امید ادب
هوش مصنوعی: دلپوش زیبا و دلنشین، کلید اصول و آداب است که بر درگاه امید تو قرار دارد.
ادب از دانش تو ترکیبی
خرد از بینش تو تقریبی
هوش مصنوعی: ادب، ویژگی‌ای است که از علم و دانش تو ناشی می‌شود، و خرد و فهم تو به نوعی از بینش و دیدگاهت شکل می‌گیرد.
عقل از آسمان تو قمری
فضل از بوستان تو ثمری
هوش مصنوعی: عقل و دانش از آسمان تو می‌بارد و فضیلت و هنر چون میوه‌ای از باغ تو به بار می‌نشیند.
ارم از قصر رفعتت کاخی
طوبی از شاخ دولتت شاخی
هوش مصنوعی: من از قصر بلندمرتبه‌ات به باغی زیبا می‌روم، که درختانی از شکوفه‌های خوشبختی‌ات دارد.
مشک بوئی ز خاک مشکویت
آب حیوان زلالی از جویت
هوش مصنوعی: عطر خاک مشک تو به مشام می‌رسد و آب زلال حیوان از چشمه‌سار تو جاری است.
کوثر از ابر همت توئمی
لوح محفوظ از خطت رقمی
هوش مصنوعی: کوثر، که نمادی از برکت و خیر است، نتیجه تلاش و اراده توست، و لوح محفوظ، که نمایانگر سرنوشت و تقدیر است، از نوشته‌های تو گرفته شده است.
ای حجاب تو عقل و حاجب شرم
پاس تو هوش و پاسبان آزرم
هوش مصنوعی: ای حجاب تو عقل و حاجب شرم پاس تو هوش و پاسبان آزرم تو با حجاب خود، همواره مانع از درک درست و عقلانی من هستی و این حجاب، شرم و خجالت مرا هم پوشانده است. من از هوش و خردم می‌خواهم که از آبروی تو محافظت کند و از این خجالت و شرم نگهداری کند.
گر فلک روح پرورد فلکی
ور ملک عقل گسترد ملکی
هوش مصنوعی: اگر آسمان روحی را پرورش دهد، آن آسمان فرشته‌ای است و اگر عقل در یک سرزمین گسترش یابد، آن سرزمین نیز به مثابه یک ملک خواهد بود.
فلکی بر سرت کلاه قمر
ملکی بر تنت لباس بشر
هوش مصنوعی: آسمان بر سرت کلاهی مانند ماه دارد و سلطنت بر تن تو لباسی انسانی پوشانده است.
بوجودت فلک نیاز برد
بسجودت ملک نماز برد
هوش مصنوعی: وجود تو باعث شده که آسمان به تو نیازمند شود و زمین در برابر تو به عبادت بیفتد.
ای سراپرده تو خلوت دل
پای گل از لطافت تو بگل
هوش مصنوعی: ای پرده‌نشین دل، خوش‌بو و لطیف، همچون گلی که در دشت می‌شکفد، وجود تو آرامش و زیبایی را در دل به ارمغان می‌آورد.
چند در پرده می سرائی راز
ای ز شور تو در جهان آواز
هوش مصنوعی: چند بار باید در پنهان و با ناز راز خود را بگویی، ای کسی که از شور و احساس تو در دنیا سُرَخی و شوری وجود دارد؟
پرده بردار تا شود معلوم
حال زنگی زنگ و رومی روم
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن تا وضعیت و حال هر کسی مشخص شود؛ چه زنگی باشد و چه رومی.
تا بدانی که جز تو نیست کسی
نه متاعی نه دزد و نه عسسی
هوش مصنوعی: برای اینکه بدانی هیچ‌کس جز تو وجود ندارد، نه چیزی برای تجارت و نه دزدی و نه خدمت‌گذاری.
پاسبان متاع و دزد توئی
ماه و خورشید و اور مزد توئی
هوش مصنوعی: تو نگهبان ارزش‌ها و داشته‌ها هستی و در عین حال با زیبایی و درخشش خود همانند ماه و خورشید به زندگی معنا می‌بخشی.
جز تو کس نیست اندرین خانه
چند ترسی ز چشم بیگانه
هوش مصنوعی: به جز تو کس دیگری در این خانه نیست، پس چرا از چشم دیگران بترسی؟
ای دمت کرده در سحرخیزی
سخنت داده از دلاویزی
هوش مصنوعی: ای کسی که بیداری صبحگاهی تو را زیبا و دلنشین کرده است، سخنانت نیز عطر و لطافت خاصی دارد.
حرز عیسی ز روزه مریم
روح حوا ز عطسه آدم
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به ویژگی‌های ویژه و معنوی شخصیت‌های مختلف اشاره دارد. به طور کلی، می‌توان گفت که روزه‌داری مریم (مادر عیسی) به عنوان نشانه‌ای از پاکی و تقوا تلقی می‌شود، در حالی که عطسه آدم نشان‌دهنده انسانی بودن و اجتناب‌ناپذیر بودن خطاها است. همچنین روح حوا می‌تواند به نمادهای زندگی و خلقت اشاره داشته باشد. به عبارت دیگر، این بیت ترکیبی از جنبه‌های مختلف انسانی و الهی را بررسی می‌کند و به تفاوت‌ها و ارتباطات بین این شخصیت‌ها پرداخته است.
حرمت را چو در فرو بستند
پای جبریل و هم بشکستند
هوش مصنوعی: زمانی که درهای حرمت بسته شد، به قدری مورد ظلم واقع شد که حتی پای جبرئیل هم شکست.
کلک این بنده کی تواند راند
فرس آنجا که جبرئیل بماند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به اندازه من نمی‌تواند حرف بزند، زیرا فرشته جبرئیل هم در آنجا ایستاده است و نمی‌تواند جلو برود.
من و ذات تو را ثنا گفتن
قصه اعمی است و در سفتن
هوش مصنوعی: مدح و ستایش من از تو، مانند داستانی است که یک نابینا نمی‌تواند تمام جزئیات آن را ببیند و فقط به کلیات بسنده می‌کند.
بهتر آنکو بکو تهی تازم
از ثنا سوی قصه پردازم
هوش مصنوعی: بهتر است کسی که خالی از تعریف و تمجید است، به داستان‌گویی بپردازد.
چون به تقریبی اندران حضرت
بنده را زالف و لیله شد صحبت
هوش مصنوعی: زمانی که به طریقی در آن مکان با بندهٔ آن حضرت صحبت کردم، گفتم که به خاطر زلف و شباهت به لیلی در آن مقام قرار گرفتم.
گفتمت الف لیله منظوم
در کتابی است مرمرا مرقوم
هوش مصنوعی: به تو گفتم که داستان‌های هزار و یک شب به صورت نظم در یک کتاب نوشته شده و نام من در آن کتاب آمده است.
گر اجازت دهی بقلب سلیم
همچو جان بر درت کنم تسلیم
هوش مصنوعی: اگر اجازه دهی، با قلبی پاک و خالص مثل جانم، خود را در برابر درگاه تو تسلیم می‌کنم.
هان فرستادم آن کتاب شگرف
که بود بحری از معانی ژرف
هوش مصنوعی: به شما یک کتاب عظیم و ارزشمند را هدیه دادم که پر از معانی عمیق و قابل تأمل است.
یعنی آن قصه مرتب را
داستان هزار و یک شب را
هوش مصنوعی: این داستان منظم و زیبا همانند داستان‌های هزار و یک شب است.
بوستانی ز طبع دهقانش
کشته و گشته بوستان بانش
هوش مصنوعی: یک باغی به دست دهقان پرورش یافته و باغبانش آن را حفظ کرده و به ثمر رسانده است.
تا از آن شاخ تازه بریانی
میوه های لطیف و تریابی
هوش مصنوعی: از آن شاخه تازه می‌توان میوه‌های نرم و خوشمزه‌ای برداشت.
مریم آسا بری ز نخله خشک
رطبی چون شکر سرشته بمشک
هوش مصنوعی: مریم آرامی از درخت خشک بهره‌ای از رطوبت می‌برد، همچون شکر که با مشک مخلوط شده است.
تا که از این هزار و یک دستان
نغمه سنجد هزار این بستان
هوش مصنوعی: تا وقتی که از این هزار و یک داستان نغمه‌‌ای خوش و دل‌نواز به گوش برسد، هزار باغ زیبایی در میان خواهد بود.
بانوی ما که بخت شد رامش
باد حافظ هزار و یک نامش
هوش مصنوعی: بانوی ما که خوشبختی در دامن او قرار گرفته است، حافظ در هزار و یک نام او را ستایش کرده است.
عصمت مریمی قرینش باد
دم عیسی در آستینش باد
هوش مصنوعی: وجود پاک و معصوم مریم، همراه با روح قدسی باشد و دم (روح) عیسی نیز در او باشد.
سدره شاخی ز سرو باغش باد
مهر یک شعله از چراغش باد
هوش مصنوعی: در باغ او، درخت سدره‌ای وجود دارد و هوا پر از عشق و محبت است، همچون شعله‌ای که از چراغش به‌وجود می‌آید.