گنجور

شمارهٔ ۲۲ - تمثیل

یکی دختری داشت در کار مرگ
وزین زندگی مانده بی ساز و برگ
پریشیده گسیویش از انقلاب
ز گلبرگ رخساره اش رفته آب
ز بی دانشی مادر مهربان
بکف شانه و غازه بهر جوان
گهی تاب می دادش از شانه موی
گهی سرخ می کردش از غازه روی
یکی گفتش ای زال انده نصیب
مکن خسته را بی دوا و طبیب
یکی چاره کن رفتنش را به گور
و گرنه چه از سرمه با چشم کور

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی دختری داشت در کار مرگ
وزین زندگی مانده بی ساز و برگ
هوش مصنوعی: مردی دختری داشت که در آستانه مرگ بود و از زندگی نه هیچ چیز برایش مانده بود و نه امکاناتی در اختیار داشت.
پریشیده گسیویش از انقلاب
ز گلبرگ رخساره اش رفته آب
هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند گلبرگ‌ها نرم و زیباست، اما در اثر دگرگونی و آشفتگی، آن زیبایی کاسته شده و حالا آب و زندگی‌اش در حال ریزش است.
ز بی دانشی مادر مهربان
بکف شانه و غازه بهر جوان
هوش مصنوعی: به خاطر نادانی، مادر مهربان تنها با کلاه و شالی برای جوانان کار می‌کند.
گهی تاب می دادش از شانه موی
گهی سرخ می کردش از غازه روی
هوش مصنوعی: گاهی موهایش را از روی شانه‌اش به زیبایی به جلو می‌آورد و گاهی چهره‌اش را با رنگ سرخ می‌آرود.
یکی گفتش ای زال انده نصیب
مکن خسته را بی دوا و طبیب
هوش مصنوعی: یکی به زال گفت: ای زال، نگذار که کسی که خسته و بیمار است، بدون درمان و پزشک باقی بماند.
یکی چاره کن رفتنش را به گور
و گرنه چه از سرمه با چشم کور
هوش مصنوعی: کسی باید تدبیری بیندیشد تا از رفتن او به قبر جلوگیری کند وگر نه، بر چشم نابینا چه تاثیری می‌تواند داشت.