گنجور

شمارهٔ ۱۳ - در ضعف و پیری

روزگاری که از طلایه مرگ
شاخ عمر مرا خزان شد برگ
ریخت در جویبار و گلبن خشک
برف و کافور جای سنبل و پشک
نعمت و ناز رخت بسته ز کوی
سر به چوگان تن فتاده چو گوی
گشته در خانقاه گوشه نشین
داده بر باد هوش و دانش و دین
خوار و بیمار و زار و فرسوده
خون به رخساره از جگر سوده
بسته برزخ در خروج و دخول
گشته از قیل و قال خلق ملول
پیک رحلت که پیریش نام است
مرگ را صحبتش سرانجام است
از در آمد مرا بداد نوید
کاندرآ سوی بوستان امید
رخت بربند ازین سرای کهن
جامه نو پوش و خانه را نو کن
برهان روح را ز محبس تن
وین پری را ز بند اهریمن
جامه نو کن که شوخکن شد و زشت
خوشه خوشیده شد درو کن کشت
تا ببینی یکی جهان فراخ
لاله در باغ و میوه اندر شاخ
شهد و شیر و شراب و شاهد و شمع
دوستان در کنار و یاران جمع
آرزوها بکام و دلها شاد
باغها سبز و خانها آباد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزگاری که از طلایه مرگ
شاخ عمر مرا خزان شد برگ
هوش مصنوعی: روزگاری که به پایان عمرم نزدیک شدم، مانند پاییز که برگ‌ها می‌ریزد، زندگی‌ام رنگ و بویی از مرگ گرفت.
ریخت در جویبار و گلبن خشک
برف و کافور جای سنبل و پشک
هوش مصنوعی: برف و کافور به جویبار و باغ گل ریخته شده و به جای سنبل و بوی خوش، عطر تلخی از پشک و بوی نامطبوع به مشام می‌رسد.
نعمت و ناز رخت بسته ز کوی
سر به چوگان تن فتاده چو گوی
هوش مصنوعی: نعمت و زیبایی تو از سرزمین عشق رفته و حالا من در زمین تن خود مانند توپی افتاده‌ام که در بازی چوگان به شدت به این سو و آن سو می‌رود.
گشته در خانقاه گوشه نشین
داده بر باد هوش و دانش و دین
هوش مصنوعی: در خانقاه نشسته‌ای و تمام هوش، دانش و دینت را به باد داده‌ای.
خوار و بیمار و زار و فرسوده
خون به رخساره از جگر سوده
هوش مصنوعی: این جمله توصیف فردی است که در وضعیتی بسیار ناراحت و نامناسب به سر می‌برد. او ضعیف و بیمار به نظر می‌رسد و نشانه‌های رنج و عذاب در چهره‌اش آشکار است. به طور کلی، حال و روزش بسیار بد و درهم‌شکسته است.
بسته برزخ در خروج و دخول
گشته از قیل و قال خلق ملول
هوش مصنوعی: زندگی در برزخ، چه در حال آمدن و چه در حال رفتن، به دلیل شلوغی و سر و صدای مردم، برایم کسل‌کننده شده است.
پیک رحلت که پیریش نام است
مرگ را صحبتش سرانجام است
هوش مصنوعی: پیام‌آور سفر که نامش پیری است، در نهایت به گفتگو درباره مرگ می‌پردازد.
از در آمد مرا بداد نوید
کاندرآ سوی بوستان امید
هوش مصنوعی: به من خبر خوشی دادند که به سمت باغی پر از امید می‌روم.
رخت بربند ازین سرای کهن
جامه نو پوش و خانه را نو کن
هوش مصنوعی: از این خانه قدیمی خارج شو، لباس نو بپوش و خانه‌ات را تازه و زیبا کن.
برهان روح را ز محبس تن
وین پری را ز بند اهریمن
هوش مصنوعی: روح را از قید و بند جسم آزاد کن و این پری را از چنگ اهریمن رها ساز.
جامه نو کن که شوخکن شد و زشت
خوشه خوشیده شد درو کن کشت
هوش مصنوعی: لباس نو بپوش که جوانی شاد و سرزنده شده و خوشه‌های زشت را درو کن و محصول را برداشت کن.
تا ببینی یکی جهان فراخ
لاله در باغ و میوه اندر شاخ
هوش مصنوعی: تا زمانی که در باغ، لاله‌ها گسترش یافته و میوه‌ها بر درختان آویزان هستند، دنیا را به شکل وسیعی تماشا کن.
شهد و شیر و شراب و شاهد و شمع
دوستان در کنار و یاران جمع
هوش مصنوعی: شیرینی و خوشی زندگی همراه با محبت و زیبایی، در جمع دوستان و یاران تجمع کرده است.
آرزوها بکام و دلها شاد
باغها سبز و خانها آباد
هوش مصنوعی: آرزوهای ما برآورده شده و دل‌هایمان شاد است. باغ‌ها سبز و خانه‌ها آباد و پر رونقند.