بخش ۳ - پاسخ دادن ظل السلطان حسنخان را
شه پاک دل ظل السلطان راد
خداوند اورنگ و فرهنگ و داد
بپاسخ چنین گفت جوشنده را
همان ابر و باد خروشنده را
که هیهات در عهد ما ظلم چیست
که با عدل ما آورد تاب زیست
شگفتا که عقرب بسوراخ خویش
بدزدد ز بیم من امروز نیش
کجا شد ستم پیشه تندخوی
مترس ای ستم دیده بر من بگوی
که گر شیر شد پای پیلیش کنم
وگر کوه شد رود نیلش کنم
بخش ۲ - رفتن حسنخان به دربار ظل السطان در شکایت از بانوی خود: خروشان و جوشان و گریان و زاربخش ۴ - نالیدن حسنخان حضور ظل السلطان: ستمدیده برداشت فریاد و آه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شه پاک دل ظل السلطان راد
خداوند اورنگ و فرهنگ و داد
هوش مصنوعی: سلطان نیکدل پناه خداست و خداوند حمایتگر و نگهدارندهی فرهنگ و عدالت است.
بپاسخ چنین گفت جوشنده را
همان ابر و باد خروشنده را
هوش مصنوعی: در پاسخ به او، ابر و باد که همواره در حال تغییر و حرکتاند، گفتند.
که هیهات در عهد ما ظلم چیست
که با عدل ما آورد تاب زیست
هوش مصنوعی: در زمان ما ظلمی وجود ندارد که عدالت ما اجازه دهد تاب بیاورد و زندگی کند.
شگفتا که عقرب بسوراخ خویش
بدزدد ز بیم من امروز نیش
هوش مصنوعی: عجب است که حتی عقرب هم از ترس من، نیش خود را در سوراخش پنهان میکند.
کجا شد ستم پیشه تندخوی
مترس ای ستم دیده بر من بگوی
هوش مصنوعی: کجا رفت آن ظالم خشمگین؟ ای کسی که ستم را تحمل کردی، به من بگو.
که گر شیر شد پای پیلیش کنم
وگر کوه شد رود نیلش کنم
هوش مصنوعی: اگر او به قدرت و عظمت شیر شود، من پای او را تسخیر میکنم و اگر به مانند کوه است، نیل را به سمت او جاری میسازم.