گنجور

بخش ۲ - رفتن حسنخان به دربار ظل السطان در شکایت از بانوی خود

خروشان و جوشان و گریان و زار
روان شد سوی درگه شهریار
بغلطید بر خاک و نالید سخت
که ای در خور تاج و دارای تخت
که ای شاه با عدل فرو نگین
به درگاه تو صد چون طغرل تگین
بمردی ستان داد من از زنی
بخوان از بر افسون اهریمنی
من آنم که از عمر تنگ آمدم
گرفتار زندان ننگ آمدم
مهیا کن امروز مرگ مرا
و یا خرمی بخش برگ مرا
نمانده است دیگر مرا آبروی
چه آب رخ من چه آن آب جوی
فرو خواند بر شاهزاده بسی
بسوزاند آهش دل هر کسی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خروشان و جوشان و گریان و زار
روان شد سوی درگه شهریار
هوش مصنوعی: جمعی سرشار از احساسات و هیجان، با اندوه و اشک، به سمت دربار پادشاه روانه شدند.
بغلطید بر خاک و نالید سخت
که ای در خور تاج و دارای تخت
هوش مصنوعی: به زمین بیفتید و با صدای بلند ناله کنید که ای کسی که شایسته‌ی تاج و دارای مقام و قدرت هستی!
که ای شاه با عدل فرو نگین
به درگاه تو صد چون طغرل تگین
هوش مصنوعی: ای شاه، با عدل و انصاف خود، دروازه‌ات را درخشان کن، زیرا در حضورت، مانند طغرل، افرادی با ارزش و شایسته زیادی حضور دارند.
بمردی ستان داد من از زنی
بخوان از بر افسون اهریمنی
هوش مصنوعی: از زنی که به من آسیب رسانده، به مردی که از او بدم می‌آید، شکایت کن و از جادو و فریب دنیای تاریک بگو.
من آنم که از عمر تنگ آمدم
گرفتار زندان ننگ آمدم
هوش مصنوعی: من کسی هستم که از عمر کوتاه و محدود خود به تنگ آمده‌ام و به خاطر این شرایط سخت و ناپسند، در زندگی‌ام به زندانی از ننگ و عیب گرفتار شده‌ام.
مهیا کن امروز مرگ مرا
و یا خرمی بخش برگ مرا
هوش مصنوعی: امروز آماده باش که من بمیرم یا اینکه به من شادی و خوشی عطا کن.
نمانده است دیگر مرا آبروی
چه آب رخ من چه آن آب جوی
هوش مصنوعی: دیگر هیچ چیزی از اعتبار و آبروی من باقی نمانده است، نه زیبایی صورتم و نه آن آب جوی.
فرو خواند بر شاهزاده بسی
بسوزاند آهش دل هر کسی
هوش مصنوعی: درد دل و ناله‌های یک شخص موجب ناراحتی و اندوه دیگران شد و بر دل شاهزاده تأثیری عمیق گذاشت.