بخش ۲۲ - گریستن اهالی مشکو در فراق بانو
همه اهل مشکو ز جا خواستند
میان را به خدمت بیاراستند
کنیزان سیمین بر سر و قد
غلامان مه طلعت با خرد
ز رخسارشان ماه تابان خجل
ز رفتارشان سر و بستان به گل
بگفتند کای بانوی کامجوی
از این پس دل غمگساران مجوی
بگفتند کای ماه گل چهر ما
چرا دیده پوشیدی از مهر ما
چسان بی فروغت بمانیم ما
شکیب از تو کی می توانیم ما
بخش ۲۱ - درآمدن سپاه نصرت پناه و ورود آنها بجانب خانقاه: در این گفتگو بود آن خوبچهربخش ۲۳ - پاسخ بانو بیاران و وداع با دوستداران: چنین گفت بانوی شیرین زبان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه اهل مشکو ز جا خواستند
میان را به خدمت بیاراستند
هوش مصنوعی: همه مردم مشکو (محل یا شهری) از جا خود بلند شدند و در میان، به خدمت و خدمتگزاری آماده شدند.
کنیزان سیمین بر سر و قد
غلامان مه طلعت با خرد
هوش مصنوعی: زنان زیبا و خوش قامت به همراه بانوهای سیمینپوش، همچون جوانان خوشچهره و با کمال به نظر میرسند.
ز رخسارشان ماه تابان خجل
ز رفتارشان سر و بستان به گل
هوش مصنوعی: چهرهی آنها به اندازهای زیباست که ماه درخشش خود را از دست میدهد و رفتارشان باعث میشود که باغ و گلها نیز شرمنده شوند.
بگفتند کای بانوی کامجوی
از این پس دل غمگساران مجوی
هوش مصنوعی: گفتند: ای بانوی خوشبخت، از این به بعد به دنبال دلهای غمگین نرو.
بگفتند کای ماه گل چهر ما
چرا دیده پوشیدی از مهر ما
هوش مصنوعی: گفتند ای ماه زیبا و خوش چهره، چرا نگاهت را از محبت ما پنهان کردهای؟
چسان بی فروغت بمانیم ما
شکیب از تو کی می توانیم ما
هوش مصنوعی: چگونه میتوانیم بینشانهی تو باقی بمانیم؟ ما چقدر میتوانیم صبر کنیم؟