بخش ۲۱ - درآمدن سپاه نصرت پناه و ورود آنها بجانب خانقاه
در این گفتگو بود آن خوبچهر
که آواز غم شد بلند از سپهر
تبیره زن خیل جنگ آوران
درافکند آوازه بر اختران
همه دشت پر نیزه و تیغ شد
زنای عدو ناله بر میغ شد
بجوش اندر آمد سپاهی گران
که گیتی سیه شد کران تا کران
دل کوه سنگین پر از درد شد
زمین تیره از باد و از گرد شد
ز بس گرد و طوفان برانگیخته
بفرق فلک گرد غم بیخته
میان زمین آسمان تنگ شد
از این گرد گردون سیه رنگ شد
از این تیره رخ تا بدان نیلگون
تو گفتی دو انگشت نبود فزون
ز یکسو شتابان یل ارجمند
سپهدار یحیی گو زورمند
ز سوی دیگر خان اکبر عیان
یکی برق تک باره اش زیر ران
دو هم پشت داده بهم پشت را
دو ساعد مساعد ده انگشت را
براندند آن برق تک بارگی
که برخصم تازند یک بارگی
ز سوی دگر گشت گردی بلند
در آن گرد پیدا یلی بر سمند
خردمند اسپهبد تفرشی
شتابنده چون برق با سرکشی
تفنگی بدوشش چنان اژدها
یکی تیغ تیز از میانش رها
زدیگر طرف شد یلی تندخو
ببدخواه خان حسن ترش رو
بزیر اندرش توسن تندگام
یکی باره تند گیتی خرام
دگر تفرشی زاده معصوم زار
ببالای اسبی چنان کوهسار
محمد یکی باره، در زیر داشت
که جوش پلنگ و دل شیر داشت
ابا آن سپاهی که بودش بدست
خروشید مانند پیلان مست
ایاز از دگر سوی باخیل خویش
شتابنده چون گرگ در جنگ میش
ز دیگر طرف مشهدی رزمجوی
سپاهی فراوان بهمراه اوی
یل نامور شامراد جوان
سرش راستی رفت بر آسمان
ز سوی دیگر مردمان بسته صف
گزان لب بانگشت از هر طرف
بخش ۲۰ - زاری کردن فرنگیس در فراق والده بلقیس بانوی خود: از آن سو فرنگیس ژولیده مویبخش ۲۲ - گریستن اهالی مشکو در فراق بانو: همه اهل مشکو ز جا خواستند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در این گفتگو بود آن خوبچهر
که آواز غم شد بلند از سپهر
هوش مصنوعی: در این مکالمه، آن دختر زیبا به قدری ناراحت شده که صدای اندوه او از آسمان بلند شده است.
تبیره زن خیل جنگ آوران
درافکند آوازه بر اختران
هوش مصنوعی: جنگجویان به میدان میروند و با صدای خود، نام و آوازهای را در آسمانها به جا میگذارند.
همه دشت پر نیزه و تیغ شد
زنای عدو ناله بر میغ شد
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، همه جا پر از نیزه و شمشیر شده است و صدای ناله و عذاب از درد و خونریزی دشمن به گوش میرسد.
بجوش اندر آمد سپاهی گران
که گیتی سیه شد کران تا کران
هوش مصنوعی: سپاهی بزرگ به میدان آمده و دنیا را از رنگ سیاهی پر کرده است، به طوری که همه جا تحت تأثیر قرار گرفته و تاریک شده است.
دل کوه سنگین پر از درد شد
زمین تیره از باد و از گرد شد
هوش مصنوعی: دل به شدت سنگین و پر از درد شده است و زمین به خاطر وزش باد و گرد و غبار، به رنگ تیره درآمده است.
ز بس گرد و طوفان برانگیخته
بفرق فلک گرد غم بیخته
هوش مصنوعی: به خاطر فراوانی گرد و غبار و طوفانهایی که به پا شده، بر سطح آسمان غمی عمیق نشسته است.
میان زمین آسمان تنگ شد
از این گرد گردون سیه رنگ شد
هوش مصنوعی: در فضای بین زمین و آسمان، در نتیجه این چرخش و حرکت دنیا، وضعیت به شدت تنگ و گرفته شده است و سایهای از تاریکی همهجا را فراگرفته است.
از این تیره رخ تا بدان نیلگون
تو گفتی دو انگشت نبود فزون
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که رنگ رخسار شخصی تا رنگ نیلگون دیگری، تنها به اندازه دو انگشت فاصله دارد. این به این معناست که زیبایی و جذابیت آن دو نزدیک و قابل مقایسه با یکدیگر است.
ز یکسو شتابان یل ارجمند
سپهدار یحیی گو زورمند
هوش مصنوعی: از یک سو، جنگجوی بزرگ و محترم یحیی با قدرت و با شتاب در حال پیشروی است.
ز سوی دیگر خان اکبر عیان
یکی برق تک باره اش زیر ران
هوش مصنوعی: در سمت دیگر، یکی از خانها به نام اکبر، ناگهان درخششی زیر بدنش پیدا شد.
دو هم پشت داده بهم پشت را
دو ساعد مساعد ده انگشت را
هوش مصنوعی: دو نفر که به هم پشت دادهاند، همچون دو ساعدی هستند که به یکدیگر کمک میکنند و انگشتهایشان نیز در این همکاری نقش دارند.
براندند آن برق تک بارگی
که برخصم تازند یک بارگی
هوش مصنوعی: برق ناگهانی و شگفتانگیزی که ناگهان به دشمنان حملهور میشود، به سرعت و به طور یکباره ناپدید میشود.
ز سوی دگر گشت گردی بلند
در آن گرد پیدا یلی بر سمند
هوش مصنوعی: از طرفی دیگر، گرد و غبار بلندی برخاست و در میان آن گرد و غبار، جوانی را بر اسبی مشاهده کردم.
خردمند اسپهبد تفرشی
شتابنده چون برق با سرکشی
هوش مصنوعی: حکیم و دانای تفرشی با شتاب و سرکشی مانند برق حرکت میکند.
تفنگی بدوشش چنان اژدها
یکی تیغ تیز از میانش رها
هوش مصنوعی: او مثل یک اژدها تفنگی به دوش دارد و یکی از تیغهای تیزش از میان آن بیرون آمده است.
زدیگر طرف شد یلی تندخو
ببدخواه خان حسن ترش رو
هوش مصنوعی: یک یل خشمگین و بدخلق از طرف دیگر ظهور کرد و باعث ناراحتی خان حسن شد.
بزیر اندرش توسن تندگام
یکی باره تند گیتی خرام
هوش مصنوعی: زیر پای او، اسبی سریع در حال حرکت است که یک بار به سرعت دنیا را میپیماید.
دگر تفرشی زاده معصوم زار
ببالای اسبی چنان کوهسار
هوش مصنوعی: دیگر فرزندی معصوم و نازکدل است که بر روی اسبی ایستاده، مانند کوههای سر به فلک کشیده.
محمد یکی باره، در زیر داشت
که جوش پلنگ و دل شیر داشت
هوش مصنوعی: محمد یک بار در زیر، همچون پلنگی سرزنده و دلیر ایستاده بود.
ابا آن سپاهی که بودش بدست
خروشید مانند پیلان مست
هوش مصنوعی: او با آن سپاه که در دستش بود، همانند فیلهای مست و نیرومند شروع به خروش کرد.
ایاز از دگر سوی باخیل خویش
شتابنده چون گرگ در جنگ میش
هوش مصنوعی: ایاز از طرف دیگر به سرعت به سمت دشمن خود میرود، مانند گرگی که در حال حمله به برهای است.
ز دیگر طرف مشهدی رزمجوی
سپاهی فراوان بهمراه اوی
هوش مصنوعی: در طرف دیگر، مردی از مشهد به نام رزمجو، با گروهی از سربازان بسیار به میدان آمده است.
یل نامور شامراد جوان
سرش راستی رفت بر آسمان
هوش مصنوعی: نام آور و جوانی به نام شامراد با سر راست و استوار به سوی آسمان حرکت کرد.
ز سوی دیگر مردمان بسته صف
گزان لب بانگشت از هر طرف
هوش مصنوعی: مردم از سمت دیگر صف بستهاند و با انگشتان خود در هر طرف صدایی را به گوش میرسانند.