بخش ۱۵ - پاسخ بانوی خانقاه به محمد و خواستن پهلوانان را
چو بشنید بانو چنین داستان
بدو گفت احسنت ایا پهلوان
که گشته است گیتی به ما ترشرو
ببرد است دندان بخونمان فرو
بداندیش را بخت رام آمده است
زمانه عدو را بکام آمده است
چه خوش گفتی ای پهلوان هژبر
که خورشید باشد به تاریک ابر
یک امروزمان هست فرصت بچنگ
الا تا نخوردست بر شیشه سنگ
بباید برون برد سرمایه را
نشاید خبر کرد همسایه را
که گر آسمان نطع کین گسترد
ز گوش خرد گوشوارم برد
اگر خاک گیرد ببر پیکرم
وگر باد دزدد ز سر چادرم
اگر این سرم زیر پر ماندا
وگر افسرم زیر سر ماندا
از آن به که چون معجرم واشود
نصیب سر دخت آقا شود
بداندیش بیند کمند مرا
بدست آورد دست بند مرا
اگر مشت آید بسر خوشترم
که انگشت او بیند انگشترم
بلرزد بخاک اندرون جان من
که یحیی کند باز یخدان من
محمد قوی پنجگان را بخواند
خروشی بر آورد و اشگی فشاند
که ای دوستان وقت غمخواریست
یک امروز در چشم ما تاریست
بباید که این مال بیرون برید
سوی خانه خویشتن بسپرید
بدین گونه استاد و بردند مال
در اندر خریطه زر اندر جوال
همه کسوت روم و دیبای چین
سمور و خز و رخت ابریشمین
ز افزونی دیبه ششتری
جهان تنگ تر شد ز انگشتری
به هر یک جداگانه تسلیم شد
همه جیبشان پر زر و سیم شد
که چون باز آرد، دگر باره ساز
همه برده خود بیارند باز
نگردد یکی جبه شان حیف و میل
بسنجند مقدار هر یک بکیل
بخش ۱۴ - دلداری دادن محمد بانو را: محمد بدو گفت مخروش هیچبخش ۱۶ - خبر رسانیدن جاسوس ببانوی پرافسوس: در این کار بودند کارآگهان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو بشنید بانو چنین داستان
بدو گفت احسنت ایا پهلوان
هوش مصنوعی: وقتی بانوی داستان را شنید، به او گفت: "آفرین، ای پهلوان!"
که گشته است گیتی به ما ترشرو
ببرد است دندان بخونمان فرو
هوش مصنوعی: دنیای ما به حالت ناخوشایند و تندخو درآمده و در این وضعیت، درد و رنجی که میکشیم، همچون دندانهایی است که به خونمان نفوذ کردهاند.
بداندیش را بخت رام آمده است
زمانه عدو را بکام آمده است
هوش مصنوعی: بدفکران در این زمان خوششانس و موفق شدهاند، در حالی که دشمنان هم به خواستههای خود دست یافتهاند.
چه خوش گفتی ای پهلوان هژبر
که خورشید باشد به تاریک ابر
هوش مصنوعی: ای پهلوان بزرگ، چه خوب گفتی که در میان ابرهای تیره، خورشید هنوز وجود دارد.
یک امروزمان هست فرصت بچنگ
الا تا نخوردست بر شیشه سنگ
هوش مصنوعی: امروز فرصتی داریم که باید از آن بهرهمند شویم، قبل از اینکه زمان بگذرد و این فرصت از دست برود.
بباید برون برد سرمایه را
نشاید خبر کرد همسایه را
هوش مصنوعی: باید دارایی و امکانات خود را از دید دیگران پنهان کرد و نباید در مورد آن به همسایهها یا دیگران سخن گفت.
که گر آسمان نطع کین گسترد
ز گوش خرد گوشوارم برد
هوش مصنوعی: اگر آسمان خونریزی را برپا کند، من خردی را که دارم به گوشوارهای تبدیل میکنم.
اگر خاک گیرد ببر پیکرم
وگر باد دزدد ز سر چادرم
هوش مصنوعی: اگر خاک بر سر من بیفتد یا باد چادر من را بدزدد، باز هم از خودم فداکاری نخواهم کرد و راضی به این وضعیت نخواهم بود.
اگر این سرم زیر پر ماندا
وگر افسرم زیر سر ماندا
هوش مصنوعی: اگر این سرم در زیر پر باشد یا اگر تاج من زیر سرم بماند، تفاوتی ندارد.
از آن به که چون معجرم واشود
نصیب سر دخت آقا شود
هوش مصنوعی: بهتر است که وقتی چادر دختر آقا کنار برود، نصیب و بهرهاش را به او بدهند.
بداندیش بیند کمند مرا
بدست آورد دست بند مرا
هوش مصنوعی: کسی که در دلش بدی است، به طرز ناجور و به نیت منفی، به من نزدیک میشود و مرا به دام میاندازد و اسیر میکند.
اگر مشت آید بسر خوشترم
که انگشت او بیند انگشترم
هوش مصنوعی: اگر ضربهای به سرم بیاید، خوشحالترم از این که او انگشتش را بیندازد و ببیند که من چه انگشتری دارم.
بلرزد بخاک اندرون جان من
که یحیی کند باز یخدان من
هوش مصنوعی: جان من باید به زمین لرزشی بیفتد تا یحیی دوباره به حیات بازگردد.
محمد قوی پنجگان را بخواند
خروشی بر آورد و اشگی فشاند
هوش مصنوعی: محمد با صدای بلند به یاد پنج نفر بزرگ سخن گفت و این صحبتها باعث شد که احساسی عمیق در او ایجاد شود و اشکهایش بریزد.
که ای دوستان وقت غمخواریست
یک امروز در چشم ما تاریست
هوش مصنوعی: ای دوستان، امروز وقت همدردی و کمک به یکدیگر است، چرا که امروز در چشم ما غم و اندوهی وجود دارد.
بباید که این مال بیرون برید
سوی خانه خویشتن بسپرید
هوش مصنوعی: باید این اموال را به خانه خود ببرید و تحویل دهید.
بدین گونه استاد و بردند مال
در اندر خریطه زر اندر جوال
هوش مصنوعی: به این صورت، استاد و نگهبانان، اموال را جمعآوری کردند و در sack طلا قرار دادند.
همه کسوت روم و دیبای چین
سمور و خز و رخت ابریشمین
هوش مصنوعی: همه لباسهایم از روم و چین است، از بهترین پارچههای ابریشمی و خز و سمور.
ز افزونی دیبه ششتری
جهان تنگ تر شد ز انگشتری
هوش مصنوعی: با افزایش دیبای ششتری، دنیا به اندازه یک انگشتری تنگتر شد.
به هر یک جداگانه تسلیم شد
همه جیبشان پر زر و سیم شد
هوش مصنوعی: هر یک از آنها به تنهایی تسلیم شدند و همین باعث شد که جیبهایشان پر از طلا و نقره شود.
که چون باز آرد، دگر باره ساز
همه برده خود بیارند باز
هوش مصنوعی: چون او (خدا) به ما فرصتی دهد، همه بندگانش را دوباره به سوی خود باز میگرداند و از نو آنها را میسازد.
نگردد یکی جبه شان حیف و میل
بسنجند مقدار هر یک بکیل
هوش مصنوعی: هر کسی باید ارزش فردی و شخصیت دیگران را بر اساس ویژگیها و اعمال خودشان بسنجند و نباید به خاطر ظاهر یا شکل آنها قضاوت نکنند.