بخش ۱۴ - دلداری دادن محمد بانو را
محمد بدو گفت مخروش هیچ
که دشمن نیارد در اینجا بسیج
من آنم که خود آزمودی مرا
شناسیده زین پیش بودی مرا
بخاطر نداری مگر سال پار
فکندم تن خود ز بام حصار
فروشد بخون دیده روشنم
بر تیره دشمن نترسد تنم
کنون باز آنم که دیدی مرا
پسندیده چون جان گزیدی مرا
هنوزم خمار می دوش هست
بمغز عدو خواب خرگوش هست
مرا تیر دشمن به دل رسته باز
زخونم کسی دست ناشسته باز
ولیکن از آنجا که مردان راه
ز دشمن بدارند جانرا نگاه
گذشته از این حکم شهزاده نیز
چو آید نشاید کسی را ستیز
بیاید از اینجا برون برد رخت
که ما را یک امروز شوریده بخت
گریزی چنین کمتر از جنگ نیست
خدای جهان را جهان تنگ نیست
بخش ۱۳ - پاسخ دادن بانو بفیض الله: چه بانو نیوشید پیغام اوبخش ۱۵ - پاسخ بانوی خانقاه به محمد و خواستن پهلوانان را: چو بشنید بانو چنین داستان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
محمد بدو گفت مخروش هیچ
که دشمن نیارد در اینجا بسیج
هوش مصنوعی: محمد به او گفت که نترس و نگو هیچ چیز، چون دشمنان در اینجا جمع نشدهاند.
من آنم که خود آزمودی مرا
شناسیده زین پیش بودی مرا
هوش مصنوعی: من کسی هستم که خودت مرا آزمایش کردهای و شناختهای، پیش از این هم مرا میشناختی.
بخاطر نداری مگر سال پار
فکندم تن خود ز بام حصار
هوش مصنوعی: به خاطر نداری مگر اینکه سال گذشته من بدن خود را از بالای دیوار پایین انداختم.
فروشد بخون دیده روشنم
بر تیره دشمن نترسد تنم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از شجاعت و عزم راسخ خود در برابر دشمن سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که اگرچه چشمانش با خون و اندوه آغشته شده، اما همچنان آماده است تا با دشمن خود مقابله کند و از خطر نترسد. این بیان نشاندهنده اراده قوی و ایستادگی در برابر مشکلات است.
کنون باز آنم که دیدی مرا
پسندیده چون جان گزیدی مرا
هوش مصنوعی: حالا دوباره به حالت قبلی خود بازگشتهام، مانند گذشته که تو از من خوشات میآمد و مانند جانم برایم ارزش داشتی.
هنوزم خمار می دوش هست
بمغز عدو خواب خرگوش هست
هوش مصنوعی: هنوز هم در حال حالی سرمست هستم و در دل دشمنان، بیخبری و خواب عمیق مانند خواب خرگوشان حاکم است.
مرا تیر دشمن به دل رسته باز
زخونم کسی دست ناشسته باز
هوش مصنوعی: دشمن همچنان به من آسیب میزند و من از زخمهای خود هنوز دست نکشیدهام.
ولیکن از آنجا که مردان راه
ز دشمن بدارند جانرا نگاه
هوش مصنوعی: اما از آنجا که مردان در راه درست از دشمنان خود مراقبت میکنند، جانشان را حفظ مینمایند.
گذشته از این حکم شهزاده نیز
چو آید نشاید کسی را ستیز
هوش مصنوعی: وقتی که حکم شاهزاده صادر شود، هیچکس نباید به او مخالفت کند یا در برابرش اعتراض کند.
بیاید از اینجا برون برد رخت
که ما را یک امروز شوریده بخت
هوش مصنوعی: بیا از این جا برویم و وسایلمان را جمع کنیم، زیرا امروز حال و روز خوبی نداریم.
گریزی چنین کمتر از جنگ نیست
خدای جهان را جهان تنگ نیست
هوش مصنوعی: گریزی از جنگ به این کوچکتر از آن چیزی نیست که تصور میشود؛ در حقیقت، خداوندی که جهان را خلق کرده، برای آن تنگنا و محدودهای قائل نیست.