شمارهٔ ۹۸
خسروا کرده فلک خوار و زبونم چندان
که برون آمدن از خانه ندانم هرگز
خاک در دیده ام افشانده حوادث آنسان
که بجز اشک بصر زو نفشانم هرگز
ور ازین سخت ترم چرخ گلو بفشارد
راز دل در بر دونان نتوانم هرگز
جان دهم پیش تو کم خواجه والا گهری
غیری ار جان دهدم می نستانم هرگز
تو خداوند و ولینعمت و مولای منی
غیر ذکر تو به لب قصه نرانم هرگز
سالها زیر درخت کرمت زیسته ام
دامن فضل تو از کف نرهانم هرگز
نوعروسی که درین حجله پی مدح تو رفت
پیش اغیار مر او را ننشانم هرگز
شرح غم با تو کنم گوش دهی یا ندهی
جز تو با هیچکس این قصه نخوانم هرگز
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خسروا کرده فلک خوار و زبونم چندان
که برون آمدن از خانه ندانم هرگز
هوش مصنوعی: فلک به قدری مرا ذلیل و خوار کرده که دیگر نمیتوانم حتی از خانه بیرون بروم.
خاک در دیده ام افشانده حوادث آنسان
که بجز اشک بصر زو نفشانم هرگز
هوش مصنوعی: در چشمانم خاک و غبار ناشی از حوادث زندگی نشسته به طوری که جز اشک هیچ چیز دیگری نمیتوانم از آنها بریزم.
ور ازین سخت ترم چرخ گلو بفشارد
راز دل در بر دونان نتوانم هرگز
هوش مصنوعی: اگر چرخ روزگار به مراتب سختتر از این شود و فشارش بر گردن مانده باشد، هرگز نمیتوانم راز دل خود را در کنار افراد پست و دون فاش کنم.
جان دهم پیش تو کم خواجه والا گهری
غیری ار جان دهدم می نستانم هرگز
هوش مصنوعی: من به خاطر تو جانم را فدای تو میکنم؛ ای بزرگوار، حتی اگر غیر از تو جانم را هم بدهم، هرگز نمیتوانم شراب عشق را از کسی دیگر بگیرم.
تو خداوند و ولینعمت و مولای منی
غیر ذکر تو به لب قصه نرانم هرگز
هوش مصنوعی: تو پروردگار و صاحب نعمت من هستی، هرگز زبانم به غیر از نام تو داستانی نمیگوید.
سالها زیر درخت کرمت زیسته ام
دامن فضل تو از کف نرهانم هرگز
هوش مصنوعی: سالها در سایهی رحمت و کرامت تو زندگی کردهام و هرگز نمیخواهم دامن لطف و محبت تو را رها کنم.
نوعروسی که درین حجله پی مدح تو رفت
پیش اغیار مر او را ننشانم هرگز
هوش مصنوعی: نوعروس را که در این حجله برای ستایش تو به سراغ دیگران رفته، هرگز در اینجا نخواهم نشاند.
شرح غم با تو کنم گوش دهی یا ندهی
جز تو با هیچکس این قصه نخوانم هرگز
هوش مصنوعی: هرچند که تو به صحبتهای من گوش کنی یا نکنی، من هیچ کس دیگری را ندارم که این مصیبت را با او در میان بگذارم.