شمارهٔ ۹۱ - در مدح حضرت امیر «ع » به پارسی خالص
شهی که موردم تیغش اژدهائی بود
هژبر پیکر و جادوکش و نهنگ اوبار
توانم او را خواند آفتاب اگر شاید
کز آفتاب بتابد ستاره هفت و چهار
گه کشیدن بیرنگ آسمان کبود
ز تیر خامه گرفت از دو پیکران پر کار
شمارهٔ ۹۰: در نوزدهم صفر هزار و سیصد و هشت آقامیرزا علی حکیم باشی را حضرت اقدس روحی فداه در مطایبه ببر الحکماء فرمودند و دستوری دادند که من بنده قطعه ای در این باب عرضه دارم حکیم باشی هم ازین اطاعت رنجه خاطر بود لهذا این ابیات را بر پاره کاغذی نوشته بعرض رسانیدم هم پسند خاطر اقدس واقع شد و هم حکیم باشی خوشنودی یافت .شمارهٔ ۹۲: نه مه غذای فرزند از خون حیض باشد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شهی که موردم تیغش اژدهائی بود
هژبر پیکر و جادوکش و نهنگ اوبار
هوش مصنوعی: شاهی که من در برابر او ایستادهام، دارای قدرتی است که همچون تیغی خطرناک و مرگبار میباشد. او بزرگ و قدرتمند است و همچون یک جادوگر و موجودی formidable، تواناییهای شگرفی دارد.
توانم او را خواند آفتاب اگر شاید
کز آفتاب بتابد ستاره هفت و چهار
هوش مصنوعی: اگر ممکن باشد، من میتوانم او را مانند آفتاب بخوانم، زیرا ستاره هفت و چهار، که اشاره به یک ستاره خاص دارد، از نور آفتاب میتابد.
گه کشیدن بیرنگ آسمان کبود
ز تیر خامه گرفت از دو پیکران پر کار
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان بیرنگ شده و رنگ آبی خود را از تیرکمان دو کارگر پرمشغله میگیرد.