شمارهٔ ۸۲
حکایت من و این کدخدا در این سامان
بگویم ار چه دل از گفتنش پریشان شد
نظیر قصه آن شاهباز سلطانی است
که در خرابه به مهمان سرای بومان شد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حکایت من و این کدخدا در این سامان
بگویم ار چه دل از گفتنش پریشان شد
هوش مصنوعی: من داستان خودم و این کدخدا را در اینجا تعریف میکنم، هرچند که دلچسبی این روایت مرا اندکی ناراحت کرده است.
نظیر قصه آن شاهباز سلطانی است
که در خرابه به مهمان سرای بومان شد
هوش مصنوعی: این جمله به داستان پرندهای اشاره دارد که به خاطر اوضاع نامساعدی که دارد، به جای زندگی در کاخ و شکوه، به جایی ساده و محقر پناه میبرد. این پرنده پیشینهای بزرگ و سلطنتی دارد، اما اکنون در جایی دور از رفاه و بزرگی زندگی میکند و به نوعی پذیرای مهمانها میشود. این بیان میتواند به وضعیت افرادی که از مقام و عظمت به سختی و محنت میافتند، اشاره کند.