گنجور

شمارهٔ ۴۳

بسکه از بخت خویش مایوسم
جاودان اندرین سرای سپنج
روز تا شب بسان نرادان
با غم دل همی زنم شش و پنج
استخوانیست پیکرم بی گوشت
مانده بر جای چون شه شطرنج
پیکرم را بود چو زلف بتان
شکن و تاب و پیچ و چین و شکنج
بدماغ و دلم زمانه نهشت
فکر موزون و طبع قافیه سنج
راست گوئی که خورده ام افیون
یا شراب و حشیش و بذر البنج
سمر است این سخن که گنج رسد
مردمان را پس از کشیدن رنج
گر چنین است بنده را ز چه روی
از پس رنجها نیاید گنج
آری ار بخت من مساعد بود
تن زارم نخستی از قولنج

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسکه از بخت خویش مایوسم
جاودان اندرین سرای سپنج
هوش مصنوعی: به خاطر ناامیدی از آینده‌ام، دائماً در این دنیای تیره و تار زندگی می‌کنم.
روز تا شب بسان نرادان
با غم دل همی زنم شش و پنج
هوش مصنوعی: از صبح تا شب مانند جوانان با دل پر از غم به سر می‌برم و زندگی را به سختی می‌گذرانم.
استخوانیست پیکرم بی گوشت
مانده بر جای چون شه شطرنج
هوش مصنوعی: پیکرم فقط استخوانی است که بدون گوشت باقی مانده، مانند شاه بزرگی در بازی شطرنج.
پیکرم را بود چو زلف بتان
شکن و تاب و پیچ و چین و شکنج
هوش مصنوعی: بدن من مانند زلف‌های زیبای معشوق، پر از نرمی، تاب و انحنا است.
بدماغ و دلم زمانه نهشت
فکر موزون و طبع قافیه سنج
هوش مصنوعی: من با ذهن و قلبی آشفته در این دنیا به تفکر موزون و دلنشین قافیه‌ها مشغولم.
راست گوئی که خورده ام افیون
یا شراب و حشیش و بذر البنج
هوش مصنوعی: من از حقیقت دور شدم و تحت تأثیر مواد مخدر و مشروبات الکلی قرار گرفته‌ام.
سمر است این سخن که گنج رسد
مردمان را پس از کشیدن رنج
هوش مصنوعی: این سخن مثل میوه‌ای خوشمزه است که بعد از تحمل سختی‌ها و زحمت‌ها به دست می‌آید و مردم از آن بهره‌مند می‌شوند.
گر چنین است بنده را ز چه روی
از پس رنجها نیاید گنج
هوش مصنوعی: اگر چنین باشد، پس چرا بنده پس از تحمل رنج‌ها به پاداش و گنج نمی‌رسد؟
آری ار بخت من مساعد بود
تن زارم نخستی از قولنج
هوش مصنوعی: اگر بخت من یاری می‌کرد، اولین نشانه‌های درد و رنج تنم از قولنج بود.