گنجور

شمارهٔ ۲۳ - قطعه

مثل زنند خری را که زیر بار گران
ز پا فتاد و از او خر خدای ناراضیست
حکایت من و دیوان داد و داد رئیس
نظیر آن شد و ایزد میان ما قاضیست
مرا تاسف ماضی بود به مستقبل
تو شاد باش که مستقبلت به از ماضیست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مثل زنند خری را که زیر بار گران
ز پا فتاد و از او خر خدای ناراضیست
هوش مصنوعی: زنی در حال زدن به یک الاغ است که به خاطر بار سنگینی که بر دوش دارد، از پا افتاده است. اینجا نمایانگر این است که خدای الاغ از این رفتار ناراضی است.
حکایت من و دیوان داد و داد رئیس
نظیر آن شد و ایزد میان ما قاضیست
هوش مصنوعی: ماجرای من و دادگاه و قاضی به گونه‌ای است که خداوند به عنوان قاضی میان ما قرار دارد.
مرا تاسف ماضی بود به مستقبل
تو شاد باش که مستقبلت به از ماضیست
هوش مصنوعی: من از گذشته‌ام ناراحتم، اما برای تو آرزو می‌کنم که خوشحال باشی، زیرا آینده‌ات بهتر از گذشته‌ات است.