گنجور

شمارهٔ ۲۲ - در ستایش فارس

به گرد پارس حصاری ز پارسا گردست
که عشق آنجا معمار و عقل شاگردست
در آن رواق مثلث به روزگار دراز
گروهی از خرد و هوش و جان دل گردست
بهشت را نستانم بگردی از ره فارس
که فارس معدن یاقوت و کان گوگردست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گرد پارس حصاری ز پارسا گردست
که عشق آنجا معمار و عقل شاگردست
هوش مصنوعی: در اطراف پارس، دیواری از افراد باتقوا وجود دارد که در آن عشق به عنوان سازنده و عقل به عنوان شاگرد فعالیت می‌کند.
در آن رواق مثلث به روزگار دراز
گروهی از خرد و هوش و جان دل گردست
هوش مصنوعی: در آن مکان خاص، مدت زیادی است که گروهی از افراد با فکر و ذکاوت و روحیات عمیق گرد هم آمده‌اند.
بهشت را نستانم بگردی از ره فارس
که فارس معدن یاقوت و کان گوگردست
هوش مصنوعی: من بهشت را رها می‌کنم، حتی اگر به خاطر دوری از سرزمین فارس باشد؛ زیرا فارس زمین پر از یاقوت و منابع باارزش است.