شمارهٔ ۱۷۳
گفتی ای دوست مرا با چه سمت می شمری
من چگویم که تو از حال دلم آگاهی
کار من چاکری و کار تو فرماندهی است
سمت بنده غلامی سمت تو شاهی
بنده چون گشتم هم تابعم و هم خاضع
شاه چون گشتی هم آمری و هم ناهی
دستم از دامن الطاف تو کوته بادا
گر ز امر تو کنم یک سر مو کوتاهی
جز غم عشق تو کار دگرم بدنامی است
جز سر کوی تو راه دگرم گمنامی است
بولای تو ز اخلاص کنم جانبازی
به خیال تو ز اخلاص کنم همراهی
با تو دلشاد چو در باغ بهاران بلبل
بی تو افسرده چو بر ریک بیابان ماهی
هر کجا پای نهی سر نهم اندر قدمت
جان فشانم برهت ای صنم خرگاهی
نشود یکسر مو کاسته از بندگیم
گر بیفزائی بر راتبه ام ورکاهی
ای امیری اگر از حال تو غافل شده دوست
تو مکن غفلت و اهل می خواهی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتی ای دوست مرا با چه سمت می شمری
من چگویم که تو از حال دلم آگاهی
هوش مصنوعی: دوست من، تو از چه جنبهای به من نگاه میکنی؟ من چه بگویم وقتی که تو به خوبی از وضعیت دل من خبر داری؟
کار من چاکری و کار تو فرماندهی است
سمت بنده غلامی سمت تو شاهی
هوش مصنوعی: من در خدمت تو هستم و وظیفهام اطاعت از دستورات توست، در حالی که تو مقام والایی داری و فرمانروایی.
بنده چون گشتم هم تابعم و هم خاضع
شاه چون گشتی هم آمری و هم ناهی
هوش مصنوعی: زمانی که من به پایینترین مستوى تواضع و فروتنی رسیدم، تو هم به مقام سلطنت و قدرت نزدیک شدی و هم در مقام هدایت و نهی قرار گرفتی.
دستم از دامن الطاف تو کوته بادا
گر ز امر تو کنم یک سر مو کوتاهی
هوش مصنوعی: دست من از محبت و رحمت تو دور نماند، اگر به خاطر خواستهات حتی یک مو هم کم کنم.
جز غم عشق تو کار دگرم بدنامی است
جز سر کوی تو راه دگرم گمنامی است
هوش مصنوعی: تنها غم عشق توست که مشغلهی من است، و اگر از کوی تو دور شوم دیگر راهی ندارم و سرنوشت من فراموشی و ناشناسی است.
بولای تو ز اخلاص کنم جانبازی
به خیال تو ز اخلاص کنم همراهی
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و محبت تو، خود را فدای تو میکنم و با تمام وجود در خیال تو همراهی میکنم.
با تو دلشاد چو در باغ بهاران بلبل
بی تو افسرده چو بر ریک بیابان ماهی
هوش مصنوعی: با تو خوشحال و سرزندهام مثل بلبل در باغ بهاری، اما بدون تو مثل ماهی در بیابان غمگین و افسردهام.
هر کجا پای نهی سر نهم اندر قدمت
جان فشانم برهت ای صنم خرگاهی
هوش مصنوعی: هر جا که قدم بگذاری، سرم را به دامن تو میگذارم و جانم را فدای تو میکنم، ای مجسمه زیبای من.
نشود یکسر مو کاسته از بندگیم
گر بیفزائی بر راتبه ام ورکاهی
هوش مصنوعی: اگر حتی به مقام و مرتبهام افزوده شود، از مقام بندگیام کاسته نخواهد شد.
ای امیری اگر از حال تو غافل شده دوست
تو مکن غفلت و اهل می خواهی
هوش مصنوعی: ای فرمانروا، اگر دوستت از احوال تو بیخبر شده، تو از او غفلت نکن و به کسانی که همراه تو هستند توجه کن.