گنجور

شمارهٔ ۱۷۲

پیمان شکسته یار و، شده دهر نابکار
پیوند در گسسته حبیبت رضاقلی
از کثرت جراحت و درد از علاج آن
مأیوس گشته است طبیبت رضاقلی
از این سفر بجای معاش و رسوم و دخل
حرمان و ناله گشت نصیبت رضاقلی
اردنگ رو به قبله ز بس خورده بنده ات
مازندران هزار جریبت رضاقلی
از شاخ و دمب و ناخن و سبلت بسان غول
شد هیکل عجیب و غریبت رضاقلی
قطران و دوده بر رخ خود سوده زبیم
یا میخ گشته شکل مهیبت رضاقلی
از شدت فلاکت و ادبار و افتضاح
رم کرده از تو خویش و قریبت رضاقلی
بینم یکی دو هفته دگر زیر منتشا
در خانه جناب نقیبت رضاقلی
دردت بجان آن پدر مهربان خورد
و آن عمه فقیر نجیبت رضاقلی
گر یک دو روز پیش بماندی در آن دیار
میکرد خصم زیب صلیبت رضاقلی
از آن بلا اگر نفراریدی این زمان
تلقین همی سرود خطیبت رضاقلی
گفتم مکن زیاده بدر پای از گلیم
از یاد رفت پند ادیبت رضاقلی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیمان شکسته یار و، شده دهر نابکار
پیوند در گسسته حبیبت رضاقلی
هوش مصنوعی: یار به عهد و پیمان خود وفا نکرده و زمانه نیز به شدت در حال خرابکاری است. رابطه‌ای که بین ما وجود داشت، اکنون قطع شده و به پایان رسیده است.
از کثرت جراحت و درد از علاج آن
مأیوس گشته است طبیبت رضاقلی
هوش مصنوعی: طبیب رضاقلی به خاطر تعداد زیاد جراحت‌ها و دردها، دیگر به بهبودی آنها امیدی ندارد.
از این سفر بجای معاش و رسوم و دخل
حرمان و ناله گشت نصیبت رضاقلی
هوش مصنوعی: از این سفر به جای درآمد و جشن و شادی، تنها ناکامی و غم نصیب تو شد.
اردنگ رو به قبله ز بس خورده بنده ات
مازندران هزار جریبت رضاقلی
هوش مصنوعی: به خاطر ضربه‌هایی که خورده‌ام، حالا به سوی قبله می‌نشینم. من بنده شما هستم و از مازندران آمده‌ام، جایی که نامم رضاقلی است.
از شاخ و دمب و ناخن و سبلت بسان غول
شد هیکل عجیب و غریبت رضاقلی
هوش مصنوعی: بدن عجیب و غریب رضاقلی به مانند غولی از اجزای مختلفی چون شاخ و دم و ناخن و سبیل شکل گرفته است.
قطران و دوده بر رخ خود سوده زبیم
یا میخ گشته شکل مهیبت رضاقلی
هوش مصنوعی: چهره‌ام به خاطر ترس سیاه و تاریک شده است، یا اینکه مانند چهره‌ی ترسناک فردی به نام رضاقلی به نظر می‌رسد.
از شدت فلاکت و ادبار و افتضاح
رم کرده از تو خویش و قریبت رضاقلی
هوش مصنوعی: به خاطر شدت مشکلات و سختی‌ها، از خود و اطرافیانی که با آنها در ارتباط است، دور شده و بی‌هویت شده است.
بینم یکی دو هفته دگر زیر منتشا
در خانه جناب نقیبت رضاقلی
هوش مصنوعی: یک یا دو هفته دیگر را در زیر نظر آقای نقیبت رضاقلی می‌گذرانم.
دردت بجان آن پدر مهربان خورد
و آن عمه فقیر نجیبت رضاقلی
هوش مصنوعی: دردت بر جان پدر مهربانت تأثیر گذاشته و عمه فقیر نجیبت نیز در این وضعیت نگران است.
گر یک دو روز پیش بماندی در آن دیار
میکرد خصم زیب صلیبت رضاقلی
هوش مصنوعی: اگر تو در آن سرزمین چند روزی بیشتر می‌ماندی، دشمن زیبایی‌های تو را در چنگ می‌آورد.
از آن بلا اگر نفراریدی این زمان
تلقین همی سرود خطیبت رضاقلی
هوش مصنوعی: اگر از آن مشکل رهایی نیابی، در این زمان بی‌تردید خطیبتش، رضاقلی، شعری خواهد سرود.
گفتم مکن زیاده بدر پای از گلیم
از یاد رفت پند ادیبت رضاقلی
هوش مصنوعی: به دیگران گفتم که از حد خود فراتر نروید، اما به یاد نصیحت‌های استاد فراموش کردم.